خوانش مجازات اعدام و بخشش در کلیات سعدی، نادر وهابی - Gooya News

گویا - ۲۸ بهمن ۱۴۰۰

بخش دوم: مبانی نظری قانون و کیفر

نادر وهابی، جامعه شناس در دانشگاه تولوز فرانسه

من در سن شش سالگی یتیم شدم و نه پدر داشتم و نه مادر. تابستان‌ها در وسط گرد و خاک کنار جاده‌ها گوشه‌ای می‌گرفتم و می‌نشستم تا شاید عابرین و مسافرینی که سوار در کالسکۀ چاپاری از آنجا می‌گذشتند پول سیاهی برای من بیندازند. زمستان‌ها پابرهنه در گل و شل راه می‌رفتم و با نفس خویش انگشتان سرخ و سرمازده‌ام را گرم می‌کردم. رانم از ورای پارگی شلوار پیدا بود. در نه سالگی کم‌کم دست‌های خود را به کار انداختم و گاه‌گاه جیب یکی را خالی می‌کردم و جل دیگری را کش می‌رفتم.

"بخش دوم: مبانی نظری قانون و کیفرنادر وهابی، جامعه شناس در دانشگاه تولوز فرانسهمن در سن شش سالگی یتیم شدم و نه پدر داشتم و نه مادر"در ده سالگی دزد شدم.

آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد، ویکتورهوگو

دراین بخش، نخست نظری می اندازیم به نخستین اجتماعات بشری. به این پرسش می پردازیم که نخستین قوانین تاریخ بشر کدامند؟ آیا در جوامع بدوی نیز شاهد تعریف نوعی از قانون هستیم یا خیر؟ تحول مفهوم قانون در سیر تکامل اجتماعات چگونه بوده است؟ نظرات نخستین فلاسفه دراین باره چیست؟ و سرانجام خواهیم دید چگونه فلاسفه عصر روشنگری نخستین قدم ها را به سوی نظامندی این مقوله و جای دادنش در دل قراردادهای اجتماعی برای اجرای مجازات خواهند برداشت.

انقلاب کشاورزی و نخستین اجتماعات بشری

در حدود ۱۲۰ هزار سال قبل از میلاد مسیح که اولین نیاکان ما از علف خواری، میوه خواری و شکار رهایی یافتند و با انقلاب کشاورزی وارد برزگری شدند وبه اسکان روی آورند، اولین نهاد جمعی بشری به نام خانواده را پی ریزی کردند. بنا به نظر زوج دانشمند، اریل و ویل دورانت، سه نوبت غذاخوردن در روز نشانه سازمند اجتماعی پیشرفته است. « وحشی ها یا از پرخوری گرفتار تخمه می شوند یا روزه می گیرند». خانواده نخستین جامعه سیاسی است که پدر به مثابه رئیس و فرزندان مانند افراد جامعه با یکدیگر به تلاش دسته جمعی مشغولند و چون تمامی آزاد و مساوی خلق شده اند به سهولت آزادی خود را از دست نداده و فقط در راه نفع عمومی از آن صرف نظر می کنند.

گذار از عرف و عادت به قانون

از آنجایی که هیچ اجتماعی فاقد نظم قابل دوام نیست، به این جهت می توانیم به عنوان اولین قانون تاریخ به نیرومندی عرف و عادت واقف گردیم که با افزایش قوانین و همچنین نیرومندی غرایز با ازدیاد افکارواندیشه ها نسبت معکوس دارند.

بنابراین برای سامان دادن به زندگی مردم ضرورت قوانینی مطرح می شود که گرچه نسبت به اجتماعات مختلف تفاوت پیدا می کند، در محیط یک اجتماع باید درباره عموم اجرا گردد. منشأ تولید این قوانین از نظر تاریخی قراردادهایی است که مردم وضع کرده اند یا به صورت عرف و عادت یا اخلاق یا قوانین موضوعه. عرف و عادت عبارت است از قرادادهایی که در گذر زمان در نسل های متفاوت بر اساس سنت انتخاب طبیعی و پس دادن آزمایشات مختلف که با معیار انتخاب بهتر، در دفع فساد بکوشد. در اجتماعات آغازین که از قانون نوشته و مدون خبری نیست همین عرف و اخلاق اساس رابطه های بشری را تشکیل می دهد و تداوم اجتماع بستگی به آن دارد. شاید بتوان گفت از وقتی که مالکیت خصوصی، ازدواج، قبیله، تبار و حکومت پیدا شد قانون نیز همراه آن شکل گرفت.

"تابستان‌ها در وسط گرد و خاک کنار جاده‌ها گوشه‌ای می‌گرفتم و می‌نشستم تا شاید عابرین و مسافرینی که سوار در کالسکۀ چاپاری از آنجا می‌گذشتند پول سیاهی برای من بیندازند"مردم شناسان که به مطالعه جوامع بدوی پرداخته اند، عموماً بر این اعتقادند که آنان بدون قانون زندگی می کنند بنا به نظر آلفرد راسل والاس، در میان بومیان آمریکای جنوبی و قبایل شرق قانون و محکمه ای نبود جز افکار عمومی که مردم با کمال آزادی آن را بیان می کردند. هر کس حقوق همسایگان خود را محترم می شمرد و کمتر اتفاق می افتاد که فردی به آن دست درازی کند. در چنین اجتماعات مساوات به طور نسبی برقرار بود.

منابع خبر

اخبار مرتبط