خواهر شاه چطور پست‌های مهم دولتی را می‌فروخت؟!

باشگاه خبرنگاران - ۲۲ بهمن ۱۴۰۱



خواهر دوقلوی شاه که به گفته خودش زیاد هم مورد توجه و علاقه خانواده پهلوی نبود وقتی از بند سختگیری‌های رضاخان راحت شد به مفسدی تبدیل شد که «حسین فردوست» از آن با عنوان «شیطانی به نام اشرف» یاد می‌کند. اشرف از رضاشاه سیاست‌مدار بهتری بود و علاقه شدیدی که به پول و مرد داشت باعث شد آوازه فساد و عیاشی‌اش بلند شود. آنچه که در ادامه می‌خوانید گوشه‌ای از پرونده کثیف دومین فرد خانواده پهلوی است.

مملکتی که با عیاشی اشرف اداره می‌شد!

با تبعید رضا خان از ایران، اشرف پهلوی فرصت را غنیمت شمرد و وارد میدان سیاست شد، سمت‌های بسیاری بالایی را در دست گرفت و قدرت مخفی زیادی برای خود دست و پا کرد. اشرف شدیدا تشنه قدرت بود و برای دست‌یافتن به قدرت هر کاری که لازم بود انجام می‌داد. اوضاع سیاسی کشور در دوران پهلوی دوم به گونه‌ای بود که هر کسی می‌خواست به جایی برسد و یا خواهان پست و مقامی بود، باید مورد تأیید اشرف قرار می‌گرفت و سر و سری با او داشت.

"اشرف از رضاشاه سیاست‌مدار بهتری بود و علاقه شدیدی که به پول و مرد داشت باعث شد آوازه فساد و عیاشی‌اش بلند شود"محمدرضا شاه هم تحت تاثیر سیاست اشرف بود و معمولا مخالفتی با او نداشت. اشرف مجالس شبانه‌ای برپا می‌کرد و شب‌نشینی‌های خود را به مکانی برای تبادل اخبار و اطلاعات سیاسی تبدیل کرده بود. شب‌نشینی‌هایی که در کنار عیاشی و می‌گساری مهم‌ترین مسائل روز در آن محافل حل و فصل می‌شد.

فردوست در خاطراتش در رابطه با اشرف نوشته است: «اشرف رسماً پول می‌گرفت و شغل می‌داد، از وکالت تا وزارت و سفارت و هیچ ابایی نداشت. سپس دستور می‌داد که در زمان اشتغال هر کاری می‌خواهی بکن و این قدر به من بده! یکی از منابع مهم درآمد اشرف بلیت‌های بخت‌آزمایی بود که ماهیانه میلیون‌ها تومان حق و حساب می‌گرفت. در این مسئله من مدرک داشتم و به محمدرضا هم گزارش کردم و البته طبق معمول اهمیتی نمی‌داد.»

اشرف در انتخاب وزرا، سفیران و مقام‌های دولتی نه به تحصیلات فرد نگاه می‌کردند نه به شایستگی‌هایش، برای او ملاکِ انتخاب، پول بود و در نهایت هرکس پول بیشتری پیشکش اشرف می‌کرد صاحب آن منصب می‌شد.

فریده دیبا نیز در کتاب خاطرات خود به این موضوع اشاره کرده است و نوشته: «اشرف در انتخاب وزرا، وکلای مجلس، سفرای ایران در خارج از کشور و حتی معاونان وزرا و مدیران کل دخالت می‌کرد و با گرفتن پول‌های کلان، پست‌های نان و آبدار را می‌فروخت.»

اشرفی که هر شب معشوقه تازه‌ای می‌طلبید!

اشرف عاشق «مهرپور تیمورتاش» فرزند وزیر دربار رضاخان بود و روابطی با او داشت، اما در نهایت به اجبار رضاخان با «ابراهیم قوام» ازدواج کرد. ازدواجی که برای او فقط فرصتی بود تا از بند سختگیری‌های پدرش راحت شود. او درباره ازدواجش اینطور نوشته: «شوهرم از این بی علاقگی و یا از اینکه بین ما هیچگونه محبتی وجود نداشت، به هیچ وجه ناراحت نبود. چنین می‌نمود که او به همین راضی است که رسماً شوهر دختر شاه باشد. او کمترین توجهی به این نداشت که ما باید با هم زندگی زناشویی واقعی داشته باشیم...»

تنوع طلبی اشرف باعث می‌شد خیلی زود از شوهرانش خسته شود و تصمیم به طلاق بگیرد.

"اوضاع سیاسی کشور در دوران پهلوی دوم به گونه‌ای بود که هر کسی می‌خواست به جایی برسد و یا خواهان پست و مقامی بود، باید مورد تأیید اشرف قرار می‌گرفت و سر و سری با او داشت"او در طی سفری که به مصر داشت عاشق یک فرد مصری به نام «احمد شفیق» شد و با او ازدواج کرد، اما این‌بارهم زندگی مشترکش چنان دوامی نداشت. اشرف در پاریس با «مهدی بوشهری» آشنا شد و دوباره ازدواج کرد، اما بعد از یک سال از همسرش متنفر شد و به او گفت که دیگر تحمل ریختت را ندارم و این‌جا‌ها نباش! اما بوشهری اسما شوهر اشرف ماند و اشرف را رها کرد تا اشرف با خیال راحت به عیاشی‌هایش برسد.

در زمان فوزیه، مدتی اشرف معشوقه «تقی‌امامی» شد. در مسافرت به مصر با «ملک فاروق» بود. در پاریس با سه مرد ارتباط داشت ۲ نفر اهل پاریس بودند و یکی افسر جوان اهل یوگسلاوی. در دورانی که همسر بوشهری بود، مدتی عاشق «دکتر غلامحسین جهانشاهی» شد که در کابینه علم وزیر بازرگانی بود.

پس از این‌که از وزارت برکنار شد، او را رئیس دفترش کرد و در عین حال معشوقه‌اش هم بود، ولی این علاقه شدت نداشت. چند بار نیز «ذوالفقار علی‌بوتو»، که در آن وقع وزیر خارجه پاکستان بود، به تهران آمد و اشرف با وی بود.

شاید بهترین فرد برای معرفی اشرف، حسین فردوست باشد. او که بخاطر نزدیکی‌اش به رضا شاه و نشستن در منصب رئیس دفتر ویژهٔ اطلاعات از کار‌های او به خوبی خبر داشت. فردوست درباره هوس‌رانی و عیاشی اشرف اینطور می‌نویسد: «اگر قرار شود لیست مردانی که در دوران ۳۷ساله سلطنت محمدرضا با اشرف رابطه داشتند تهیه شود، به‌رغم غیرممکن بودن کار، چون حتی خود اشرف هم ممکن است همه را به یاد نیاورد، قطعاً لیست بلندی خواهد شد. اشرف در هر زمینه در حد اعلای افراط و گستاخی است و می‌توانم او را «فاسدترین زن جهان» بنامم.

"اشرف مجالس شبانه‌ای برپا می‌کرد و شب‌نشینی‌های خود را به مکانی برای تبادل اخبار و اطلاعات سیاسی تبدیل کرده بود"در تاریخ زنان فاسد جهان، مثل اشرف نیست یا نادر است؛ معتاد، قاچاقچی موادمخدر، عضو مافیای آمریکا، بیمار جنسی و زنی که به‌قول خودش اگر هر شب یک مرد تازه نبیند، خوابش نمی‌برد!»‌

اشرف سرمایه مملکت را به هر که عشقش می‌کشید می‌داد!

سرمایه مملکت برای اشرف ثروت باد آورده پدرش بود که برای خودشیرینی مقابل معشوقه‌هایش و نشان دادن قدرتش آن را هر کجا عشقش می‌کشید بدون حساب و کتاب خرج می‌کرد.

فردوست در یکی از خاطراتش به این رفتار اشرف اشاره می‌کند و می‌گوید: مدیرعامل بانک عمران، به محمدرضا شکایت کرد که اشرف برای احداث ساختمان‌های کن ۳۰۰ میلیون تومان وام گرفته و حالا ۳۰۰ میلیون دیگر می‌خواهد. محمدرضا، «نصرت‌الله معینیان»، رئیس دفتر مخصوص را مأمور تحقیق کرد که بررسی شود که این پول‌ها برای چیست؟ چرا محمدرضا مستقیماً از خواهرش نمی‌پرسید، نمی‌دانم! معینیان به من نوشت که طبق دستور شاه تحقیق شود. معینیان از اشرف می‌ترسید و جرئت نداشت که مستقیماً تحقیق کند. من جهانشاهی، رئیس دفتر اشرف را خواستم و گفتم: لابد این پول‌های گزاف و حیف و میل‌ها کار شماست! جهانشاهی بلافاصله گفت: «من بی‌گناه هستم و اشرف طرح خانه‌سازی کن را به جوانی داده و بهتر است او را بیاورم تا خودش توضیح دهد و مسأله برایتان روشن شود!»

آن جوان را آورد. دیدم جوانی است ۲۲ ـ ۲۳ ساله و بسیار خوشگل.

جهانشاهی او را معرفی کرد و گفت: «ایشان هستند!» از جوانک پرسیدم: طرح شما به کجا رسیده و تا به حال چه کرده‌اید؟ گفت: «در حال خط‌کشی هستیم!» گفتم: شما فقط برای خط‌کشی ۳۰۰ میلیون تومان گرفته‌اید و حالا ۳۰۰ میلیون دیگر هم می‌خواهید؟! فهمیدم که جریان چیست. جهانشاهی، پس از رفتن پسرک گفت که جریان این است و این همه پول را گرفته و به این جوانک فلان فلان شده داده! جهانشاهی شدیداً ابراز ناراحتی کرد و گفت: «این چه افتضاحی است، این چه بساطی است، من استعفاء می‌دهم!» خلاصه، اشرف این پول کلان را به این پسر داده بود. چرا؟ چون عاشق او شده بود. من جریان را به اطلاع محمدرضا رساندم و دستور داد که ۳۰۰ میلیون دوم پرداخت نشود که پرداخت نشد.‌

نمی‌توانیم قاچاقیان مواد مخدر را تعقیب کنیم اعلی حضرت!

اشرف در کنار فعالیت‌های سیاسی و عیاشی‌هایش یک قاچاقچی مواد مخدر بود. تریاک و هروئین برایش پول کلان می‌آورد و این همان چیزی بود که اشرف می‌خواست.

"سپس دستور می‌داد که در زمان اشتغال هر کاری می‌خواهی بکن و این قدر به من بده! یکی از منابع مهم درآمد اشرف بلیت‌های بخت‌آزمایی بود که ماهیانه میلیون‌ها تومان حق و حساب می‌گرفت"شایعه‌ها در این زمینه درباره او زیاد بود، اما به تدریج دست او رو شد و مساله قاچاق مواد مخدر علنی شد و در مطبوعات خارجی انعکاس یافت. اشرف در سال ۱۳۴۸، به این سبب که یک چمدان کوچک حاوی تریاک به اروپا حمل می‌کرد. در فرودگاه زوریخ در سوئیس بازداشت شد. اما پس از اینکه پلیس فرودگاه متوجه شد او خواهر شاه ایران است وی را آزاد کردند.

فردوست درباره اشرف می‌گوید: «اشرف قاچاقچی بین‌المللی بود و به‌طور مسجل، عضو مافیای آمریکا بود. او هر جا که می‌رفت، در یکی از چمدان‌هایش هروئین حمل می‌کرد و کسی هم جرات نمی‌کرد آن را بازرسی کند.

این مسئله توسط بعضی از مأموران به من گزارش شد و من نیز به محمدرضا اطلاع دادم که اشرف چنین‌کاری می‌کند. محمدرضا دستور داد که به او بگویید این کار را نکند. همین! چه‌کسی به اشرف بگوید؟ من؟ موقعی که خود محمدرضا نمی‌توانست یا نمی‌خواست جلوی اشرف را بگیرد، من که بودم و چگونه می‌توانستم؟»

در کتاب «موادمخدر به روایت اسناد ساواک» نیز از این خصوصیت دومین فرد خانواده پهلوی پس از محمدرضا شاه گفته شده: «یکی از بازپرسان دادسرای تهران، به‌طور خصوصی به یکی از دوستان خود اظهار داشته بود، والا حضرت اشرف پهلوی، بزرگ‌ترین باند قاچاقچیان تریاک و موادمخدر ایران را سرپرستی می‌کنند و آقای دکتر جهانشاه صالح، وزیر سابق بهداری، نیز با مشارالیه همکاری و معاونت دارند و به همین جهت، دستگاه‌های قضایی و انتظامی قادر به تعقیب شدید قاچاقچیان و دستگیری مؤثرترین آن‌ها نیستند.»

منبع : فارس

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبرگزاری میزان - ۲۳ اسفند ۱۳۹۹
آفتاب - ۱۷ دی ۱۴۰۱
خبرگزاری دانشجو - ۲۵ اسفند ۱۳۹۸
خبرگزاری دانشجو - ۲ مرداد ۱۳۹۹
باشگاه خبرنگاران - ۲۲ بهمن ۱۴۰۱
خبرگزاری میزان - ۲۱ تیر ۱۳۹۹