قسمت چهل و چهار آخرین تابستان
سریال آخرین تابستان قسمت چهل و چهار 44Akharin Tabestan Serial Part ۴۴
آخرین تابستان ۱۲-۳
متین با عصبانیت در حالی که سراب و امل هم هستند، رو به جانان می گوید: «سلیم کسی بود که اون قاتل رو آورد تو جمعمون! بعدش هم وقتی بهش میگم چرا این کارو کردی، بهم میگه به تو مربوط نیست! منم از این به بعد اجازه نمیدم دخترم با یامور بچرخه و خودشو به خطر بندازه. » جانان می گوید: «اما متین ما یه خانواده ایم. » متین می گوید: «خانواده هیچ وقت همچین مسئله رو از هم پنهون نمیکنه! کدوم خانواده؟! » و امل و ناز را با خودش می برد!
دوست دختر اورهان به جانان زنگ میزند و می گوید که از وقتی اورهان با او قرار داشته دیگر خبری از او نشده و این حرف جانان را بیش از پیش مشکوک می کند.
کان که به یامور مشکوک شده، تمام مدت دم در خانه سلیم منتظر می ایستد تا ببیند واقعا یامور، اکگون را پنهان کرده یا نه!
متین گوشی و لپ تاپ ناز را از او می گیرد و تصمیم می گیرد او را در اتاقش زندانی کند. ناز با ناراحتی و گریه می گوید: «یامور خواهر منه! این چه کاری بود کردی؟! » متین می گوید: «من دخترمو جوری تربیت کردم که هرکی هرکاری میکنه و هرجایی میره دنبالش کنه؟! انقدر احمقی؟! » ناز می گوید: «به خاطر احمق بودنم معذرت میخوام ولی قبل از این که منو نصیحت کنی یه نگاه به خودت بنداز.
"کان که به یامور مشکوک شده، تمام مدت دم در خانه سلیم منتظر می ایستد تا ببیند واقعا یامور، اکگون را پنهان کرده یا نه!متین گوشی و لپ تاپ ناز را از او می گیرد و تصمیم می گیرد او را در اتاقش زندانی کند"چون تو هم چندان پدر کاملی نیستی! » متین از شنیدن این حرف گریه اش می گیرد و بدون حرفی خانه را ترک می کند...
وقتی یامور در مورد این که متین هم آنها را طرد کرده به آکگون می گوید، اکگون خودش را مقصر همه چیز میداند و خودش را سرزنش می کند. یامور فقط از او می خواهد کمی صبر کند و همه چیز را به سلیم بسپارد. همان موقع متین وارد خانه می شود تا وسایلش را بردارد و به کشتی اش برود. یامور و آکگون با نگرانی در اتاقی پنهان می شوند و در فاصله ی نزدیکی از هم می ایستند و چیزی نمانده که تسلیم هم بشنود و یکدیگر را ببوسند که متین می رود و آن دو هم فورا از هم فاصله می گیرند. بعد از رفتن متین، وقتی اکگون تا دم همراه یامور می آید، کان او را می بیند و خشکش میزند!
جانان به آدرس خانه ی اورهان می رود و لپ تاپی را روی میز می بیند و به سمتش می رود.
مردی به او حمله می کند تا لپ تاپ را از جانان بگیرد که جانان جیغ و داد راه می اندازد و لپ تاپ را محکم می چسبد تا مرد دیگری به کمکش می آید و مرد اولی پا به فرار می گذارد!
شب از نگهبانی شهرک به جانان خبر میدهند که پلیس ها برای تفتیش خانه ی سلیم آمده اند. یامور تا این را می شنود، نگران می شود و جانان از او می خواهد حقیقت را بگوید! جانان مقابل پلیس ها می رود و سعی می کند سرشان را گرم کند تا یامور و آکگون از خانه فرار کنند و موفق هم می شوند. بعد هم جانان آکگون را به دفتر وکالتش می برد و سلیم را هم خبر می کند. سلیم وقتی قضیه را می فهمد خیلی عصبانی می شود و جانان از این که دوباره خودش و خانواده را به خطر انداخته او را سرزنش می کند!
صبح، آکگون از جانان به خاطر این که باورش داشته و کمکش کرده تشکر می کند و این را از ته دل می گوید. جانان هم لبخند میزند و می گوید: «جون شوهر سابق و دخترمو یه بار نجات دادی.
"یامور و آکگون با نگرانی در اتاقی پنهان می شوند و در فاصله ی نزدیکی از هم می ایستند و چیزی نمانده که تسلیم هم بشنود و یکدیگر را ببوسند که متین می رود و آن دو هم فورا از هم فاصله می گیرند"حداقل اینو بهت بدهکار بودم. » و از این که با او مثل یک مجرم برخورد کرده بود معذرت می خواهد...
قسمت بعدی - سریال آخرین تابستان قسمت چهل و پنج ۴۵ قسمت قبلی - سریال آخرین تابستان قسمت چهل و سه ۴۳ Next Episode - Akharin Tabestan Serial Part ۴۵ Previous Episode - Akharin Tabestan Serial Part ۴۳اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران