قسمت شانزده روزی روزگاری مریخ
سریال روزی روزگاری مریخ قسمت شانزده 16Roozi Roozegari Merikh Serial Part ۱۶
آنچه باید برای سریال روزی روزگاری مریخ قسمت ۱۶ بدانیم:
لونا، اسی و آقاجون در خانه نشسته اند و اخبار مریخ را تماشا می کنند. لونا از آقاجون به دلیل اخبار نگاه کردن و فرهیخته بودن تعریف و تمجید می کند. همان لحظه از اخبار، خبر ثبت نام کاندیداها برای شورای شهر پخش می شود. آقاجون شروع به تمسخر این قضایا کرده و می گوید حقوق شهروندی واقعا بی اساس است و به ما چه که باقی مردم چه مشکلاتی دارند باید کلاه خودمان را بچسبیم. لونا و اسی با اومخالفت کرده و شروع به تعریف از فواید توجه به حقوق شهروندی می کنند و اسی می گوید تمام کاندیداها به دلیل خود مردم وارد میدان می شوند نه به دلیل مزایای کاندیدا شدن! آقاجون با شنیدن کلمه مزایا گوش های تیز می شود و می گوید کاندیدا شدن چه مزایایی دارد؟
لونا می گوید حقوق خوب، بشقاب پرنده صفر، کمک هزینه مسکن و در ادامه اسی طوری که انگار این مزایا اهمیت و ارزشی ندارند با لحنی تحقیرکننده ادامه می دهد چند تکه مریخ در بهترین جای بارسوم و چند وام بلاعوض.
آقاجون سریع داد می زند و می گوید شماها چتون شده؟ چرا در برابر مسئولیت اجتماعی خودتان سکوت کرده اید؟! من کجا باید بروم کاندید شوم؟
اسی و لونا متعجب می شوند و اسی می گوید نمی دانستم انقدر مسئولیت اجتماعی برای شما مهم است به هر حال شما نمی توانید کاندید شوید چون به صورت قانونی مریخوند نیستید.
آقاجون می گوید من خوراکم کار غیر قانونی است و به خاطر مسئولیت اجتماعی حاضرم غیر قانونی کاندید شوم! لونا با او مخالفت می کند و می گوید به هیچ عنوان نمی شود.
" سریال روزی روزگاری مریخ قسمت شانزده 16Roozi Roozegari Merikh Serial Part ۱۶ آنچه باید برای سریال روزی روزگاری مریخ قسمت ۱۶ بدانیم: لونا، اسی و آقاجون در خانه نشسته اند و اخبار مریخ را تماشا می کنند"آقاجون می گوید خب یک نفر دیگر از ما باید کاندید شود، کسی که مثل من دغدغه مردم دارد و مدیر، مقتدر و مدبر است. اسی که این حرف ها را به خودش گرفته از تعریف و تمجید آقاجون تشکر می کند و می گوید نمی تواند کاندید شود. لونا و آقاجون هر دو او را ساکت می کنند. لونا می گوید تو از شرایط کاندیدا شدن فقط اعتماد به نفس داری مرد ها را چه به کاندیدا شدن؟!
آقاجون رو به لونا می گوید تو چرا خودت کاندیدا نمی شوی؟ با این حرف لونا به فکر فرو می رود و خودش را تصور می کند که نماینده شده و کسی او را دوست ندارد. او به خودش می آید و می گوید نه اصلا من به حاشیه علاقه ندارم و دنبال یک زندگی آرام هستم.
اسی هم او را تایید می کند. آقاجون وضع زندگی اش را به او یادآوری می کند و می گوید تو آرزوی این زندگی را داشتی؟
Your browser does not support the video tag.
لونا می گوید من به اندازه کافی مشکلات دارم مثل یک پسر خنگ و یک شوهر سر به هوا بیشتر از این نمی توانم. آقاجون او را تحریک به فکر کردن می کند و شرایط زندگی اش را به سخره می گیرد تا او را بیشتر تحریک کند. لونا می رود.
"آقاجون شروع به تمسخر این قضایا کرده و می گوید حقوق شهروندی واقعا بی اساس است و به ما چه که باقی مردم چه مشکلاتی دارند باید کلاه خودمان را بچسبیم"اسی که از حرف های آقاجون ناراحت شده و می گوید انگار کسی مرا نمی بیند و دیگر احترام سابق را ندارم و کسی حتی صدای من را نمی شنود. آقاجون رو به او می کند و می گوید چیزی گفتی؟! اسی گریه می کند!
لونا را در دفتر کارش می بینم که با مادرش تماس گرفته است و به او خبر می دهد می خواهد کاندیدای شورای شهر شود. مادرش او را تشویق می کند و می گوید امشب در یک مهمانی به همه می گوید که دخترش نماینده شهرشان شده است. لونا می گوید من که هنوز ثبت نام نکردم و مادرش می گوید این مشکل خودت است و تماس را قطع می کند. ناگهان دوست لونا مارو روی میز او ظاهر می شود و می پرسد قضیه نماینده شدنش چیست؟ بعد به او می گوید تو برای این کار سن و سالت گذشته و باید فکر بازنشستگی آبرومند باشی! لونا می گوید من هنوز ۷۰ سالم نشده و ملاک شایستگیه نه سن و سال.
مارو می گوید پس من هم شایستگی دارم بعد یکهو رو به همه کارکنان املاک می گوید من هم کاندیدا می شوم و شروع به برشمردن شایستگی هایش می کند و می گوید همه شما باید به من رای دهید.
یکی از کارمندان با ترس و لرز می گوید رای دادنش که رای می دهیم ولی یکی ازشرایط این است که سوء سابقه نداشته باشی. لونا تاسف می خورد و سری تکان می دهد. مارو با بدجنسی رو به لونا می گوید توهنوز سوء سابقه ای نداری؟ لونا پاسخ منفی می دهد و مارو او را مسخره می کند و می گوید شغل نماینده شورای شهر به درد یک مشت پیرزن می خورد که زندگی کسالت بار دارند و جوانی نکرده اند و می رود. لونا از دست او عصبانی می شود.
Your browser does not support the video tag.
به نیو کرج می رویم.
"آقاجون می گوید خب یک نفر دیگر از ما باید کاندید شود، کسی که مثل من دغدغه مردم دارد و مدیر، مقتدر و مدبر است"لونا تصمیم گرفته کاندیدا شود و آقاجون در حال تشویق اوست و با هم به محل ثبت نام می روند. لونا استرس دارد و می خواهد پشیمان شود اما آقاجون دوباره او را تشویق می کند و با یادآوری شرایط اسف بار زندگی او به او امید می دهد. آقاجون لونا را تحریک به پر کردن اطلاعات دروغ در برگه ثبت نام در رابطه با کارهای اجرایی می کند و همزمان فریاد می زند رای ما لونا است. زنان در محل ثبت نام مشغول به رخ کشیدن برنامه ها و افکارشان برای کاندیداتوری هستند که تپا همکار لونا در املاک وارد محل ثبت نام می شود و می خواهد کاندید شود. همه تعجب می کنند و می گوید از وقتی به مردان حق رای داده شده پرو شده اند و حالا می خواهند کاندیدا شوند.
بعد جمعیت شروع به بیان کلیشه های برعکس زمینی در رابطه با مردان می کنند مثلا اینکه به زودی مردان می خواهند حق طلاقشان را هم بگیرند.
تپا با قدرت از برنامه ها و افکارش دفاع می کند ومی گوید حقوق مردان پایمال شده و من می خواهم این حقوق را پس بگیرم و می خواهم در تاریخ جاودانه شوم. آقاجون در جواب حرف های تپا برای تحقیر او ناگهان با دهانش صدای باد معده در می آورد و یک خانم بلند می شود و می گوید کسی مرا صدا کرد؟ لونا به آقاجون می گوید این صدا در مریخ یک پسوند فامیلی مثل پسوندهای زاده و پور روی زمین است و نباید آن را برای تحقیر به کار ببرد! زنان همچنان با تپا بحث دارند که سطح رقابت را پایین آورده است. مسئول حوزه ثبت نام اعلام می کند که مردها هم می توانند برای کاندیدا شدن ثبت نام کنند و همه را ساکت می کند بعد از تپا می خواهد که در دستگاهی فوت کند و تست بدهد. تپا علی رغم اعتراض به تبعیض، در آن دستگاه فوت می کند و لونا از اسی تعریف می کند که به مرد بودنش راضی است و بلند پروازی نمی کند.
در خانه اسی با دو دوست همیشگی خود افی و ناپی نشسته و گریه می کند و از زندگیش ناراضی است و می گوید که در این زندگی تباه شده و نادیده گرفته شده است. دوستانش هم از شرایط خود شکایت می کنند که به آرزوهایشان نرسیده اند.
"اسی که این حرف ها را به خودش گرفته از تعریف و تمجید آقاجون تشکر می کند و می گوید نمی تواند کاندید شود"اسی می گوید آرزو داشته کسی باشد که دنیا را عوض کند اما صحنه ای از گذشته به نمایش در می آید که اسی در حال عوض کردن پوشک گاندی است و حتی ۶۷ هم برای این کار به او کمک نمی کند.
به زمان حال برمی گردیم و دوستان اسی به او می گویند که چرا درس نمی خواند؟ اسی می گوید لونا اجازه نمی دهد. ناپی می گوید دوره زن سالاری تمام شده و تو باید حق خودت را بگیری. اسی و دوستانش جوگیر می شوند و دستان هم را می گیرند و می گویند هیچکس نمی تواند این حلقه اتحاد را بشکند. همان لحظه لونا وارد می شود و حلقه اتحاد آن ها از ترس لونا می شکند!
اسی می فهمد که لونا کاندید شده است و لونا می گوید در تمام این سال ها به خاطر تو و گاندی چشم روی علایقم بستم و الان نوبت جاه طلبی من است. اسی هم با چاپلوسی حرف او را تایید می کند.
افی می پرسد کاندید مرد نداریم؟ لونا می گوید چرا همکارم تپا آمد اما جواب تستش منفی شد و رد صلاحیت شد. مردان از سر چاپلوسی خدارا شکر می کنند. لونا می گوید امشب به مناسبت کاندیدا شدنم یک مهمانی بزرگ می گیریم و دوستانمان را دعوت می کنیم و می رود. دوستان اسی می گویند همه را دعوت کرد جز ما. اسی که می بیند دوستانش ناراحت شده اند به ضمانت خودش آن ها را دعوت می کند.
"او به خودش می آید و می گوید نه اصلا من به حاشیه علاقه ندارم و دنبال یک زندگی آرام هستم"افی می گوید من کار دارم و کمی دیر می آیم ناپی می پرسد چه کار داری که افی می گوید کار خصوصی دارم و سریع می رود.
افی که برای شناسایی نشدن عینک دودی زده، بسته مشکی رنگی را زیر کتش مخفی می کند و به محل ثبت نام کاندیداتوری می رود. بسته مشکی را یواشکی روی میز مسئول می گذارد و می گوید این فرم ثبت نام من است. در همان صحنه عکس تپا را می بینیم که به عنوان تحت تعقیب روی دیوار چسبانده اند. مسئول مدارک افی را برمی دارد و بررسی می کند و شلنگی به افی می دهد تا در آن فوت کند و می گوید تست تستسترون است و مردانی که سطح بالایی از این هورمون دارند چون مستعد خشونت و گرفتن حق و حقوق خود هستند، رد صلاحیت خواهند شد! افی که آدمی بسیار وسواسی است، با چاپلوسی از درایت مسئولان تعریف می کند و با اکراه در شلنگ فوت می کند و می گوید که خودش میداند تستسترون خونش کم است و خوشحال است.
در خانه لونا و اسی یک مهمانی بزرگ بر پا شده و افی و ناپی هم آنجا هستند. ناگهان اسی توجه حضار را به خود جلب می کند.
او شروع به سخنرانی می کند و می گوید ما کاندیداتوری همسرم را جشن می گیریم پس او را تشویق کنید. لونا می آید و با گاندی و اسی مقابل همه می ایستد و وعده های انتخاباتی اش را می گوید. بعد می گوید می خواهد از مردی که پشت او ایستاده تا به اینجا برسد تشکر کند. اسی فکر می کند که لونا او را می گوید اما لونا اسم آقاجون را می آورد. آقاجون به مقابل مردم می آید و همه او را تشویق می کنند.
"آقاجون وضع زندگی اش را به او یادآوری می کند و می گوید تو آرزوی این زندگی را داشتی؟ Your browser does not support the video tag"اسی را مجبور می کند تا میکروفون را برایش نگه دارد و سخنرانی می کند.
همان لحظه به افی خبر می رسد که پذیرفته شده و جواب تستش منفی بوده است. او خوشحال می شود و به جلوی جمعیت می رود. بعد میکروفون را می گیرد و خبر کاندید شدن خودش را می دهد. انتظار دارد که جمعیت او را تشویق کنند اما همه سکوت می کنند و به جای تشویق به او می خندند. افی می گوید حتی اگر رای نیاورم تابوی شرکت مردان در انتخابات را شکسته ام.
این بار فقط گاندی او را تشویق می کند که آقاجون پس کله اش می زند. لونا با عصبانیت افی را تحقیر می کند و می گوید برنده نمی شوی. افی اعتراض می کند و حقوق مردان را فریاد می زند و می گوید انتخاباتی سالم می خواهد.
در صحنه بعد آقاجون و ۶۷ او را از مهمانی بیرون می برند. در خانه مهمان ها رفته اند و همه خانواده دور میز نشسته اند. لونا استرس دارد و اسی می خواهد او را دلداری بدهد.
"لونا می گوید من به اندازه کافی مشکلات دارم مثل یک پسر خنگ و یک شوهر سر به هوا بیشتر از این نمی توانم"آقاجون سرکوفت افی را به او می زند و اسی می گوید من رفاقتی با افی ندارم. ۶۷ می گوید اما از لحاظ آماری درست می گوید. او افی را نان باگت خطاب می کند و می گوید اگر مردها به او رای بدهند قطعا برنده می شود. لونا با خشم حرف او را رد می کند و می گوید کسی گول او را نمی خورد. ۶۷ می گوید مردها اینطورند که سریع جوگیر می شوند.
آقاجون می گوید کسی با این حرف ها به کسی رای نمی دهد و لونا از مردها حمایت می کند. لونا تایید می کند و همه خانواده او را تشویق می کنند.
روز بعد آقاجون و لونا در حال صحبت هستند و لونا استرس انتخابات را دارد و می ترسد نتواند شایستگی هایش را نشان دهد. آقاجون او را دلداری می دهد و می گوید تو باید نشان دهی رقبایت ناشایسته اند نه اینکه خودت شایسته ای. من برای تو ناشایستگی های آنان را پیدا می کنم.
اسی با کت شلوار وارد می شود و لفظ قلم حرف می زند و آقاجون و لونا تیپ و حرف زدن او را مسخره می کنند. اسی می گوید امروز چند مصاحبه کاری دارد و می خواهد اثرگذار باشد و از توجه لونا به حقوق مردها بسیار خوشحال است و از او تعریف و تمجید می کند.
"آقاجون او را تحریک به فکر کردن می کند و شرایط زندگی اش را به سخره می گیرد تا او را بیشتر تحریک کند"لونا می گوید خوشحالم که میخواهی مستقل شوی ولی گاندی چی؟ او در حساس ترین شرایط است و تو قرار بود او را بزرگ کنی.
اسی از فهمیدگی پسرش تعریف می کند و می گوید دیگر بزرگ شده است و گاندی را صدا میزند که بیاید. گاندی دستش را درون یک گلدان کرده و با آن می آید همه از او می پرسند با آن گلدان ناراحت نیست؟ او می گوید فقط موقع خواب اذیت می کند. اسی می پرسد اصلا چرا دستت درون گلدان است؟ گاندی می گوید هندزفری ام افتاد درون گلدان و آمدم دربیاورمش که دستم گیر کرد. اسی می خواهد به او کمک کند که دستش را از گلدون در بیاورد اما خنگ بازی گاندی همه را متاسف و متعجب می کند.
لونا به اسی شرایط را نشان می دهد و اسی می گوید شاید گاندی خواست تا هفتصد سال این رویه نفهمیدن را ادامه دهد من باید چه کار کنم؟ لونا یکهو عصبانی می شود و می گوید این مشکل تو است و وقت مرا در این روزهای انتخاباتی شلوغ بیشتر از این نگیر تو هم بشین بچه را بزرگ کن و بعد می رود.
آقاجون از ژن لونا تعریف می کند و می گوید همانطور که اسی و گاندی شبیه هم هستند، لونا هم به خودش رفته است.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران