شهید صدر به مثابه مکتبی است که از زمان خودش جلوتر بود
به گزارش خبرگزاری مهر، نشست تخصصی «مبانی، رویکردها و نوآوریهای کلامی شهید صدر» در تاریخ ۱۲ مردادماه توسط پژوهشگاه تخصصی شهید صدر و با همکاری مرکز علوم نوین اسلامی (معنا) با حضور حجت الاسلام خسروپناه، حجت الاسلام محمدتقی سبحانی و حسن لاهوتیان در بنیاد امامت برگزار شد.
حجت الاسلام خسروپناه در ابتدای این نشست در خصوص شهید صدر گفت: شهید صدر یک شخص نیست؛ یک مکتب فکری است که نوآوریها و نظریهپردازیهای فراوانی داشته. انصافاً شخصیتی بود که از زمان خودش جلوتر بود. حجاب معاصرت از موانع درک انسانهای بزرگ است. بحثی که دوستان ترتیب دادند، پژوهشی درباره ولایت است و نگاهی که شهید صدر به مسئله ولایت و امامت دارد.
خسروپناه در تبیین این بحث در ابتدا خلاصهای از کتاب "پژوهشی درباره ولایت" را مورد اشاره قرار داد و به تحلیل روش شناسی شهید صدر در این کتاب پرداخت.
وی در این نشست که به همت بنیاد امامت و در سالن اجتماعات این بنیاد برگزار شد، تصریح کرد: شهید صدر در کتاب پژوهشی درباره ولایت به چند نکته کلیدی اشاره دارد. یکی اینکه تشیع را نباید یک پدیده ناگهانی شکل گرفته در طول تاریخ دانست.
"یک امر اتفاقی نیست که از طریق عبدالله بن سبا و فعالیتهای حزبی او یا به هر دلیل به صورت تصادف و رَندم ایجاد شده باشد"یک امر اتفاقی نیست که از طریق عبدالله بن سبا و فعالیتهای حزبی او یا به هر دلیل به صورت تصادف و رَندم ایجاد شده باشد. تشیع یک اصل بود نه یک پدیده عارضی در جامعه اسلامی. اینکه شیعیان به لحاظ تعداد و جمعیت کمترند، این اندک نسبیِ افراد دلیل بر این نیست که بگوییم استثنا است و اصل نیست. تشیع یک واقعیت استثنایی نیست. یک اصل است.
زمینههایش از زمان نبی مکرم اسلام پدید آمد.
خسروپناه تأکید کرد: شهید صدر این نکته را هم اشاره میکنند که اصطلاح شیعه و تشیع کِی به وجود آمد و میگویند این را با محتوای تشیع خلط نکنید. برخی مواقع اصطلاح بعداً شکل میگیرد. آقای مدرسی طباطبایی در کتاب فرایند تکامل این خلط را دارد. میگوید چون اصطلاح عصمت به صورت یک بار معنایی خاص در زمان خاصی شکل گرفته پس این اعتقاد در زمان ائمه بین اصحابه نبوده. این خلط بین شکل گیری اصطلاح و شکلگیری محتواست.
"اینکه شیعیان به لحاظ تعداد و جمعیت کمترند، این اندک نسبیِ افراد دلیل بر این نیست که بگوییم استثنا است و اصل نیست"این را شهید صدر توضیح میدهد. شهید صدر دو سوال مطرح میکند. این دو سوال این است که اولاً مذهب تشیع چگونه ولادت یافت و ثانیاً گروه شیعه چگونه پدید آمد.
معاون علوم انسانی و هنر دانشگاه آزاد اسلامی در خصوص استفاده از واژه فرقه توسط مترجم گفت: البته مترجم عزیز فرقه را اضافه کرده که معنای خاصی دارد و باید در چاپ بعدی اصلاح شود. باید بگوییم شیعه چگونه بود. فرقه یک معنای خاصی دارد و بار کذب و دروغ و… در آن نهفته است.
خود شهید صدر میگوید تشیع و شیعه. شهید صدر تحلیل زیبایی را بیان میکند که تشیع رهاورد طبیعی اسلام است. چون اسلامی که رسول الله بیان کرد و معرفی کرد، این بود که جامعه جاهلی را به جامعه اسلامی دعوت کرد. این رهاورد بزرگی بود. بعد از وفات پیامبر باید استمرار پیدا میکرد و رسول الله هم به این نکته توجه داشت.
"زمینههایش از زمان نبی مکرم اسلام پدید آمد.خسروپناه تأکید کرد: شهید صدر این نکته را هم اشاره میکنند که اصطلاح شیعه و تشیع کِی به وجود آمد و میگویند این را با محتوای تشیع خلط نکنید"پیامبر غیر از مقام عصمت و وحی به عنوان یک شخصیت تأثیرگذار اجتماعی به این توجه داشت که فرصت کافی برای حل تمام عیار این مسئله در زمان او وجود ندارد که جامعه جاهلی کاملاً جامعه اسلامی شود. این خودش را در حجة الوداع نشان داد.
وی افزود: تمام ریشهها و زمینهها و بسترهای جاهلیت باید از بین برود و این زمان میبرد. چگونه اتفاق میافتد؟ وقتی مسئله ولایت مطرح شود. نبی اسلام چند راهکار داشت. یک راهکار این بود که سکوت کند و به همان هدایت و راهبری خودش بسنده کند.
بگوید انشاء الله انحرافی در امت اتفاق نمیافتد. این کاملاً غلط بود. چون علائم فراوان عدم بلوغ امت مشاهده میشد. آنقدر عدم بلوغ آشکار است که میبینید خلیفه اول تصمیم میگیرد به نص خودش خلیفه دوم را تعیین کند. چطور خلیفه اول این را متوجه میشود اما نبی مکرم اسلام باید سکوت کند و با سکوتش امت را به حال خودش رها کند؟ یا خلیفه دوم شورا تعیین میکند.
"میگوید چون اصطلاح عصمت به صورت یک بار معنایی خاص در زمان خاصی شکل گرفته پس این اعتقاد در زمان ائمه بین اصحابه نبوده"اقدامات نبی اکرم نشان میدهد این فرض، فرض غلطی است و سکوت نکرده. پس حتماً باید یک موضع ایجابی داشته باشد. این هم دو راه دارد. یک راه در قالب نظام شورایی است. اگر این بود، باید پیامبر امت را برای نظام شورایی آماده کند.
پیامبر باید جزئیات قانونی و مفاهیم فکری و مبانی نظری و قوانین اجرایی و شورا را برای اداره جامعه بیان کند. اما ما اینها را مشاهده نمیکنیم. مسلمانان به شخص پیامبر اتکاء دارند. به حاکم متکی هستند و به او اتکا دارند.
خسروپناه افزود: رابطه امت با نبی گرامی اسلام نشان میدهد که یک رابطه مدرس و مربی نیست. فقط یک معلم نیست.
"چون اسلامی که رسول الله بیان کرد و معرفی کرد، این بود که جامعه جاهلی را به جامعه اسلامی دعوت کرد"نبی اسلام به تعلیم و آموزههای دین پرداخته، به تربیت مسائل اخلاقی و سلوکی پرداخته اما پیامبر غیر از این، شأن فرمانده جنگ و رئیس دولت هم هست. اتکاء امت به پیامبر هم در عرصه تعلیم است، هم تربیت و هم فرمانده نظامی و هم دولتمرد و حاکمی که اداره جامعه را به عهده دارد. این طور بود. سیره امت و امام و امت و پیغمبر اینگونه بود. اینها نشان میدهد پیامبر در قالب نظام شورایی موضع ایجابی نداشته است.
وی پس از رد موضع ایجابی داشتنِ پیامبر در خصوص نظام شورایی افزود: میماند یک فرض و آنکه پیامبر موضع ایجابی در مورد تعیین مصداق امام داشته باشد.
آن هم تعیین امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) است. تشیع به این شکل تحقق پیدا کرد.
خسروپناه با ذکر این مقدمه به بررسی روششناسی شهید صدر در این بحث پرداخت و گفت: شهید صدر این بحث را مستند به حوادث تاریخی با برهان سبر و تقسیم و به صورت تحلیلی ارائه میکند. روش ایشان در کتاب "پژوهشی در باب ولایت"، یک روش برهانی-تاریخی است؛ برهان سبر و تقسیم است. در چگونگی پیدایش تشیع با مستندات تاریخی با همین برهان بحث میکند. شهید صدر بدون اینکه آسیبی به بحث تقریب بزند و بخواهد تعابیر تندی نسبت به اهل سنت داشته باشد، این را بیان میکند.
"پیامبر غیر از مقام عصمت و وحی به عنوان یک شخصیت تأثیرگذار اجتماعی به این توجه داشت که فرصت کافی برای حل تمام عیار این مسئله در زمان او وجود ندارد که جامعه جاهلی کاملاً جامعه اسلامی شود"یک عالم اهل سنت هم این را بخواند، منطقی و برهانی میتواند حقانیت تشیع را بپذیرد.
این استاد حوزه و دانشگاه افزود: پرسش دوم این است که شیعه چگونه به وجود آمد؟ شهید صدر نشان میدهد پیدایش شیعه دقیقاً بعد وفات رسول الله تحقق پیدا کرد. میگوید دو دسته صحابه پیغمبر بودند. یک گروه طرفدار اجتهاد در مقابل نص بودند و یک گروه پایبند به نص. یک گروه برایشان راحت بود که بگویند در مقابل این نص حرف دیگری داریم. این گروه برای اینکه تز اجتهاد در مقابل نص را مستقر کنند، باید اولاً سنت پیامبر را تعطیل میکردند.
این پژوهشگر با تأکید بر اینکه این بحث به این شکل در کتاب شهید صدر نیست و این تفصیل از ناحیه ایشان است، افزود: دقیقاً مقابل ثقلین ایستادند.
سنت پیامبر کنار رفت. دوم اینکه کتابت حدیث هم تعطیل شد. سوم اینکه نقل حدیث هم تعطیل شد. این سه کار است. دیدم برخی اینها را یک کار حساب میکنند.
"این خودش را در حجة الوداع نشان داد.وی افزود: تمام ریشهها و زمینهها و بسترهای جاهلیت باید از بین برود و این زمان میبرد"اینها سه کار متفاوت است. در مقابل این سه کار سلبی، یک کارهای ایجابی هم انجام دادند. رأی و اجتهاد در مقابل نص را به عنوان یک اصل اصول فقهی و هرمنوتیکی تحقق دادند. دوم اینکه یک نهادی در دارالخلافه راه انداختند به عنوان نهاد قصه گویی. قصهها هم همان اسرائیلیات بود که شید صدر به این اسرائیلیات اشاره دارد.
حتی متأسفانه دامن شیعه را هم گرفت و برخی منابع شیعه هم مبتلا شد. البته منایع اهل سنت خیلی بیشتر. در صحیح بخاری و صحیح مسلم خیلی فراوان از اسرائیلیات در توصیف خدای سبحان و انبیا و… استفاده کردند. فرهنگ مسیحیت و اندیشه یهود هم آمد.
وی افزود: در واقع یک اتفاقی افتاد به نام کجروی زنجیرهای. شهید صدر در کتاب امامان اهل بیت به این نکته پرداخته.
"آنقدر عدم بلوغ آشکار است که میبینید خلیفه اول تصمیم میگیرد به نص خودش خلیفه دوم را تعیین کند"این کار سلبی و ایجابی یک کجروی زنجیرهای بود. از زمان حیات پیامبر هم شروع شد. وقتی اواخر عمر نبی مکرم اسلام است و میفرماید قلم و دوات بیاورید تا مطلبی بنویسم که گمراه نشوید، آن شخص میگوید ان الرجل لیهجر! این همان اجتهاد در مقابل نص است و از زمان خود پیامبر شروع شد. کل آموزههای پیامبر و حتی قرآن اینگونه زیر سوال میرود. با قصه غرانیق و… هم همین اتفاق افتاد.
اینها همه استمرار همین جمله ان الرجل لیهجر است.
حجت الاسلام خسروپناه با تأکید بر اینکه اینها واقعیتهای تاریخی است و تهمت یا سخن غیراخلاقی نیست، گفت: اینها در تاریخ طبری است. در منابع خود این آقایان است. اجتهاد در مقابل نص از زمان حیات نبی مکرم اسلام شروع شد و یک عده از خواص که درک میکردند، مقابل این قصه ایستادند. ابان بن تغلب از امام صادق سوال کرد آیا کسانی بودند مقابل این جریان بایستند؟ فرمودند: بله. ۱۲ نفر ایستادند.
"چطور خلیفه اول این را متوجه میشود اما نبی مکرم اسلام باید سکوت کند و با سکوتش امت را به حال خودش رها کند؟ یا خلیفه دوم شورا تعیین میکند"مخالفت با جریان انحراف و کجروی بود نه فقط ابوبکر. حضرت، خالد بن سعید، ابوذر غفاری، مقداد بن اسود، بریده اسلمی و ابی بن کعب و ابوایوب انصاری و… را نام میبرند.
خسروپناه تأکید کرد: شهید صدر در اینجا دارد از روش جریان شناسی استفاده میکند. دو جریان را بیان میکند. این جریان مقابل، یک جریان زنجیرهای کجروی است که شهید صدر در آثار دیگر به آن پرداخته. شهید صدر در آثار دیگرشان باز به این مسئله پرداخته و از روشهای دیگری استفاده کرده است.
مثلاً کتاب مقدمه اعتقادی فتاوی الواضحه که با عنوان "اعتقاد ما" ترجمه شده، این بحث را مقدمتاً باز میکند. میگوید اگر انسانها با وجدان آزاد و رها بودند، سادهترین استدلال برای ایمان آوردنشان به خالق کافی بود. ام خلقوا من غیر شیء أم هم الخالقون (الطور: ۳) اما این اندیشه مدرن مانع از وجدان آزاد و بیآلایش شده است.
وی افزود: من زمانی فکر میکردم در زمان ما دیگر جاهل قاصر نباشد. اگر جاهلی هم هست، با وجود این امکانات، جاهل مقصر است. بعد که در این دو دهه اخیر توفیق داشتم گفتوگوهای مختلفی با رهبران و ادیان داشتم، دیدم جاهل قاصر هم کم نیست.
"پیامبر باید جزئیات قانونی و مفاهیم فکری و مبانی نظری و قوانین اجرایی و شورا را برای اداره جامعه بیان کند"آنقدر رسانهی مقابل شبههپراکنی میکند که خیلی سخت است واقعاً انسان وجدان آزاد و رها داشته باشد. در برخی روشنفکران خودمان هم هستند. وقتی براهین اثبات خدا و یا حقانیت پیامبر را مطرح میکنند، مدام اشکال میکنند. اما وقتی تبارشناسی فوکو یا تلورانس جان لاک یا قرارداد اجتماعی هابز را میخواهند بگویند، به گونهای میگویند که انگار اشکالی ندارد. هر جا شبههای در مورد دینداری هست، همان طرف غش میکنند.
خسروپناه به عالم ذر به عنوان یک منشأ احتمالی فقدان وجدان رها اشاره کرد و گفت: روایات نشان میدهد قبل عالم دنیا سه عالم داشتهایم.
عالم ارواح، عالم طینت و عالم ذر. اینها واقعیت داشته. بیخود هم روایات را به تأویل نبریم. ۴۷ روایت صحیح السند را شخصاً خودم تحقیق کردم. بر هر کدام از منکرین عالم ذر یا مثبتین عالم ذر نقدهایی وارد است اما اصل این ادله محکم است.
"به حاکم متکی هستند و به او اتکا دارند.خسروپناه افزود: رابطه امت با نبی گرامی اسلام نشان میدهد که یک رابطه مدرس و مربی نیست"این فقدان وجدان رها میتواند مربوط به این عالم قبل دنیا یا هر چیز دیگر باشد.
خسروپناه گفت: شهید صدر در استدلالی که برای اثبات وجود خدا آورده، از همان اسس المنطقیة یعنی روش استقرا استفاده کرده که وقت ندارم آن را اینجا باز کنم. از روش استقرایی توالدی نه روش اگوست کنت یا پوزیتیویسم منطقی یا پساپوزیتیویسم پاپر و…. یک روش استقرایی مبتنی بر توالد موضوعی و ذاتی است. یک روشی است که در بحثهای اعتقادی به آن پرداخته. پدیدههای هماهنگ را به عنوان دلیل ذکر میکند.
برای بحث امامت ندیدم از این روش استفاده کند اما به نظر میرسد امکان استفاده هست. اگر دانشجو یا طلبهای آمادگی داشته باشد، میتواند بحث ولایت را با روش استقرای شهید صدر تبیین کند. این هم یک روش بود که در الموجز قابل استفاده است. یک روش دیگری شهید صدر در بحث حول المهدی دارد. تحلیل عقلایی میکند که آیا ممکن است کسی عمر زیادی داشته باشد؟ اصلاً چرا باید عمر زیادی داشته باشد و چرا ظهور نمیکند؟ از یک روش ساختارگرایی جامعه شناختی استفاده کرده.
"نبی اسلام به تعلیم و آموزههای دین پرداخته، به تربیت مسائل اخلاقی و سلوکی پرداخته اما پیامبر غیر از این، شأن فرمانده جنگ و رئیس دولت هم هست"ساختارهای جامعه اسلام را تحلیل میکند. ما نگاه فردی داریم و میگوئیم افراد آماده نیستند. شهید صدر یک بحث ساختاری و اجتماعی دارد.
خسروپناه افزود: ما وقتی روش ساختاری میگوئیم، ساختارگرایی دورکیم به ذهن نیاید. آن مبانی خودش را دارد. روش استقرایی شهید صدر هم با بقیه فرق دارد و مبانی خودش را دارد.
شهید صدر در فلسفتنا مبانی خودش را بیان کرده. حتماً باید روشها را با آن مبانی فهمید. نه ساختارگرایی که مثلاً در اسکاچ پُل یا دورکیم است. در کتاب فدک در تاریخ که در نوجوانی تدوین کرده و بعد تکمیل شده، شیوه تاریخی است. روش جدید نیافتم.
"اتکاء امت به پیامبر هم در عرصه تعلیم است، هم تربیت و هم فرمانده نظامی و هم دولتمرد و حاکمی که اداره جامعه را به عهده دارد"اما باز این روش تاریخی مارکس یا وبر نیست. روش تاریخی شهید صدر مبتنی بر مبانی خاص خودش است.
وی همچنین به روش کل گرایانه به عنوان یکی دیگر از روشهای شهید صدر پرداخت و گفت: آخرین مطلب، رویکرد کل گرایانهای است که در بحث امامت دارد و میگوید باید امامان را یک کل به هم پیوسته ببینیم. این در مقابل رویکرد جزءگرایانه به امامان است. شبیه بحثهای مقام معظم رهبری در انسان ۲۵۰ ساله است. خیلی هم زیبا است.
یک جریان کجروی از زمان پیامبر شروع شد. هر جا قرآن میگوید: "فی قلوبهم مرض"، این "فی قلوبهم مرض"، غیر از منافقین و کافرین است. اینها سه جریان هستند: کافر، منافق و فی قلوبهم مرض. امامت یک جریان کل نگرانه است در مقابل این جریان. شهید صدر امامان را در سه مرحله تصویر کرده.
"روش ایشان در کتاب "پژوهشی در باب ولایت"، یک روش برهانی-تاریخی است؛ برهان سبر و تقسیم است"مرحله مصون سازی در برابر کجروی که از امیرالمؤمنین شروع شد تا امام سجاد. مرحله دوم، مرحله تشکیل یک جریان ایجابی است. بحثهای مذهب جعفری از امام باقر (ع) شروع شد. در ادامه مرحله اول، تشیع عمیقتر و تفصیلیتر میشود. در مرحله سوم، مرحله گسترش و آمادگی برای در دست گرفتن حکومت است که از زمان امام کاظم به بعد است.
.اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران