اتوبوسی به نام هوس
برگرفته از تریبون زمانه *
مطالب این بخش برگرفته از «تریبون زمانه» هستند. تریبون زمانه، آنچنان که در پیشانی آن آمده است، تریبونی است در اختیار شهروندان. همگان میتوانند با رعایت اصول دموکراتیک درج شده در آییننامه تریبون آثار خود را در آن انتشار دهند. زمانه مسئولیتی در قبال محتوای این مطلب ندارد.
در روزهای جمعه و شنبه ۱۷ و ۱۸ فوریه برابر با ۲۸ و ۲۹ بهمن، نگاه من نیز مانند نگاه بسیاری از ایرانیان به مونیخ دوخته خواهد شد.
البته من مرکز حادثه را نه در هتل اشرافی بایریشر هوف، بلکه در دو مکان دیگر میبینم:
– روز جمعه ۱۷ فوریه کارکنان فرودگاه مونیخ برای دستمزد بیشتر اعتصاب میکنند تا بلکه بتوانند کاهش ده درصدی قدرت خرید خود ظرف یک سال گذشته بر اثر جنگ اوکرایین را اندکی جبران کنند.
– روز شنبه ۱۸ فوریه مخالفان جنگ و میلیتاریسم در چند صد متری هتل بایریشر هوف اجتماع میکنند. مخالفت با جنگ در آلمان رو به گسترش است. چند روز پیش خانم واگن کنشت از اعضای حزب چپ آلمان و آلیس شوارتسر فعال سالخورده جنبش زنان، فراخوانی علیه کمک تسلیحاتی بیشتر به اوکرایین و در دفاع از آتش بس و صلح در این کشور منتشر کردند که بلافاصله از سوی شماری از چهرههای سرشناس تقریبا از همه احزاب مورد حمایت قرار گرفت.
اما متاسفانه ایرانیان به این دو حادثه که مورد توجه من است اعتنایی نمیکنند. امیدوارم لااقل در تظاهرات ضدجنگ روز شنبه شماری از ایرانیان مقیم آلمان شرکت کنند و از این نترسند که در جبهه مقابل مهمانان هتل بایریشر هوف قرار خواهند گرفت.
در روز چهارشنبه که این یادداشت را مینویسم، هنوز برگزارکنندگان کنفرانس امنیتی مونیخ خبر حضور رضا پهلوی و مسیح علی نژاد در این کنفرانس را رسما تایید نکردهاند.
"من نمیدانم ایران چه وقت مال کسانی بوده است که در خیابانهای ایران و خارج از ایران، این شعار را میدهند"البته رسم هر ساله این کارگردانان سیرک ناتویی مونیخ است که با مخفی نگه داشتن لیست مدعوین تا آخرین لحظه، به مضحکه پر هزینهای که چهار هزار پلیس مامور حفاظت از آنند، رونق رسانهای بیشتری بدهند.
انتخاب تاریخ کنفرانس جرج تاون یک هفته پیش از کنفرانس مونیخ، تصادفی نبود. در جرج تاون اتوبوسی به نام هوس به راه افتاد، هوس به اصطلاح پس گرفتن ایران. من نمیدانم ایران چه وقت مال کسانی بوده است که در خیابانهای ایران و خارج از ایران، این شعار را میدهند. اما از زبان رضا پهلوی این شعار کاملا قابل فهم است. مگر او نبود که در مصاحبه با شبکه درباری من و تو گفت اگر یک وجب از نقشه ایرانی که به سینه زده بود کم شود، این ایران دیگر ایران او نخواهد بود؟ مگر این گفته از زبان کسی که ایران را به مفهوم واقعی کلمه ارث پدرش میداند عجیب است؟
همین راننده اتوبوس در جرج تاون گفت تور دور دنیا یا به عبارت دقیق تری که مسیح علی نژاد به کار برد، تور پایتختهای گروه هفت به زودی به راه خواهد افتاد.
اصلا فلسفه وجودی کنفرانس جرج تاون همین بود. نکته قابل توجه در کنفرانس جرج تاون، چهره دعوت کننده این کنفرانس بود: کریم سجادپور.
کریم سجادپور کیست؟ او که به فارسی به زحمت و با لهجه سخن میگوید، در آمریکا به عنوان یک چهره راست افراطی طرفدار جنگ علیه ایران شناخته نمیشود. کافی است با یک جستجوگر اینترنتی تحقیق کنید که در پانزده سال گذشته چند بار در سایت نایاک از مقالات سجادپور نقل شده است. به عنوان نمونه، او در اکتبر ۲۰۰۹ در مقالهای که در نشریه فارین پالیسی آمد و در سایت نایاک از آن نقل شد، نوشت بازداشت برخی چهرهها پس از جنبش سبز در ایران، کار افراطیونی در ایران است که میخواهند جلوی تعامل دیپلماتیک میان ایران و غرب را بگیرند. به عبارت دیگر، سجادپور از صاحبنظرانی بود که رژیم ایران را به افراطی بد و میانه رو خوب تقسیم و به دولتهای آمریکا توصیه میکرد با میانه روهای تهران تعامل کنند.
پس حتما اتفاقی افتاده است که کریم سجادپور پا پیش میگذارد و بلیت اتوبوس اپوزیسیون میفروشد.
"کافی است با یک جستجوگر اینترنتی تحقیق کنید که در پانزده سال گذشته چند بار در سایت نایاک از مقالات سجادپور نقل شده است"به نظر میرسد حوصله محافل هیأت حاکمه آمریکا از این همه عدم کارآیی اپوزیسیون برون مرزی ایرانی به سر آمد و کسی را مأمور گرد آوردن این اپوزیسیون کردند که هم اصل و نسب ایرانی دارد و هم به قول معروف خرش در آمریکا میرود. سجادپور در همان کنفرانسی که در آن، خبرنگار کاسه لیس ایدندیپندنت فارسی، رضا پهلوی را والاحضرت مینامد، که البته افراطی تر از او هم هستند یعنی کسانی که میگویند اعلیحضرت رضا شاه دوم از هنگام ادای سوگند در بیست سالگی، شاه ایران است، آری، در همان کنفرانس جرج تاون، سجادپور با تعمدی آشکار، رضا پهلوی را با لفظ آر پی جان خطاب قرار داد که خطابی دوستانه با حروف اول اسم شاهزاده به تحریر انگلیسی است. سجادپور میخواست بگوید ببینید من چگونه با شاه شما سخن میگویم. بدون من همه شما هیچ بودید. سجادپور خود را به درستی آمریکایی میداند، یک آمریکایی با یک ماموریت برای وطنش، ماموریت راه انداختن اتوبوسی با سرنشینانی متشکل از یک شاهزاده با بهره هوشی بسیار کمتر از متوسط و نمونه تن پروری به عنوان مشخصه ارثی شاهان، یک زن شارلاتان که راه خبرنگار طرفدار بخشی از جمهوری اسلامی تا پای ثابت مجامع طرفداران حمله نظامی آمریکا به ایران را یک شبه پیمود، یک زن دیگر که تا همین چند ماه پیش هیچ دغدغهای درباره ایران نداشته است و یک فرد چهارم که جنایت هولناک جمهوری اسلامی در ساقط کردن هواپیمایی اوکرایینی او را به تعبیر زیبای مزدک دانشور، به میدان سیاست بی رحم ایران پرتاب کرد.
من نیز مانند مزدک دانشور هنوز حساب حامد اسماعیلیون را از بقیه جدا میکنم و فقط یک نکته را به این انسان رنج کشیده و دادخواه گوشزد میکنم: آقای اسماعیلیون، شما که خواست اصلی امروزتان از دولتهای بزرگ غربی قرار دادن سپاه در لیست تروریستی است، چهار سال به عقب برگردید و به یاد آورید که ترامپ چهار سال پیش چنین کاری کرد. دستاورد کار ترامپ چه بود؟ کسانی بودند که همان چهار سال پیش هشدار دادند کار ترامپ، به اصطلاح نظامیان، یک آتش تهیه است. باید از آتش اصلی ترسید. چند ماه بعد معلوم شد مقصود از آتش تهیه ترامپ چه بود. در دی ماه ۱۳۹۸، ظرف چند روز چند حادثه روی داد.
"دستاورد کار ترامپ چه بود؟ کسانی بودند که همان چهار سال پیش هشدار دادند کار ترامپ، به اصطلاح نظامیان، یک آتش تهیه است"نخست، نیروهای آمریکایی در یک نقض آشکار حقوق بین الملل، یک مقام ایرانی به نام قاسم سلیمانی را در یک کشور ثالث همراه با چند تن از اتباع همین کشور ثالث، ترور کردند، اقدام تجاوزکارانهای که به استناد قرار داشتن سپاه در لیست تروریستی ایالات متحده صورت گرفت.
سپس، نوبت رجزخوانی سلامی فرمانده سپاه شد که از انتقامی سخت سخن گفت. زیرزیرکی به آمریکاییها رساندند که مجبوریم در تاریخ فلان و ساعت فلان و مکان فلان، ترقهای به یک پایگاه شما در عراق بیاندازیم. همه پرسنل آمریکایی این پایگاه به طور معجزه آسایی هنگام اصابت موشکهای ایرانی در پناهگاه امن بودند! با همه این مسخره بازی ها، باز خیال رژیم ایران از از اقدام متقابل آمریکا آسوده نبود و تنشان میلرزید. اما به جای این که احساس خطر را صادقانه به همه مقامات دولتی اطلاع دهند و مثلا از هواپیمایی کشوری بخواهند که پروازها را قطع کند، از ترس این که مبادا کسی از احساس ضعف آنها مطلع شود، در پستوهایشان نشستند و چشم به صفحه رادار و دست روی تکمه آتش، چندین ساعت پردلهره را گذراندند. این سیاست بزدلانه و غیرمسئولانه، به فاجعه منجر شد، فاجعهای که زندگی بسیاری را مانند زندگی خانواده اسماعیلیون سوزاند و نابود کرد.
نمیخواهم در گمانه زنی شرکت کنم که به عمد هواپیمای مسافری را زدند یا نه. این اصلا مهم نیست. آنچه میدانیم برای محکومیت سران رژیم و سران سپاه کافی است. آنها در درون خود بالاترین درجه هشدار را اجرا، و در سطح کشور چنین وانمود کردند که اوضاع عادی است. آیا چنین بازی خطرناکی با زندگی انسانها به قدر کافی جنایتکارانه نیست؟ چندی پیش یک موشک ضدهوایی اوکرایین به خاک لهستان افتاد و از میان مردم بیگناه این کشور قربانی گرفت.
"زیرزیرکی به آمریکاییها رساندند که مجبوریم در تاریخ فلان و ساعت فلان و مکان فلان، ترقهای به یک پایگاه شما در عراق بیاندازیم"یک مقام اوکرایینی به درستی گفت مسئول اصلی، کسی است که کشور ما را بمباران میکند یعنی پوتین، و بله، موشک ما بود که در خاک لهستان فرود آمد. این مشاور زلنسکی را به خاطر یک کلام حرف حساب فورا برکنار کردند. من نمیخواهم بگویم مسئول اصلی شلیک به هواپیمای اوکرایینی ترامپ بود. مسئول اصلی، خامنهای و فرماندهان سپاه بودند. اما دولت آمریکا در تشدید تشنج نقشی نداشت؟ آیا حامد اسماعیلیون به یاد دارد که قتل قاسم سلیمانی تنش بین ایران و آمریکا را به مرحلهای بالاتر کشاند؟ آیا به یاد دارد که کشتن سلیمانی با آتش تهیه، یعنی قرار دادن سپاه در لیست تروریستی آغاز شد؟ و به یاد دارد که قرار دادن سپاه در لیست تروریستی، یک سال پس از پاره کردن برجام توسط ترامپ صورت گرفت؟ و هر دو اقدام، بخشهایی از سیاست فشار حداکثری بودند که در دولت بایدن نیز ادامه یافته است؟ آیا حامد اسماعیلیون معنی قرار دادن سپاه در کنار گروههایی مانند بوکو حرام و الشباب و القاعده و داعش را میداند؟ آیا خبر دارد که مدتهاست پهبادهای آمریکایی تحت عنوان زدن گروههای تروریستی، به کشورهایی از قلب آفریقا تا غرب آسیا حمله میکنند؟ آیا ما ایرانیان میدانیم یا توجه داریم که از دههها پیش تا کنون، مجامعی مانند کنفرانس امنیتی مونیخ محل توجیه و تدارک سیاسی – دیپلماتیک جنگهای ناتو بوده است؟ اگر حامد اسماعیلیون این روزها در مونیخ میبود، به مارین پلاتس یعنی محل برگزاری تظاهرات ضد جنگ میرفت یا به هتل بایریشر هوف، که کرایه شبانه کوچکترین اتاق آن این روزها چهار رقمی است؟
آیا از خود پرسیده ایم هدف از هزینه کردن صدها میلیون یورو برای یک کنفرانس امنیتی، و هدف از راه دادن اتوبوس جرج تاون به آن، چیست؟ آیا آتش تهیه ناتو را میبینیم؟ آیا میدانیم که بدون جنگ نظامی هم فشار حداکثری از مردم ایران قربانی میگیرد؟
لینک مطلب در تریبون زمانه
منبع اصلی: اخبار روز
Ad placeholder
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران