چرا اروپا و آمریکا علی‌رغم همکاری با روسیه، همواره به این کشور بی‌اعتماد بوده‌اند؟

خبرگزاری میزان - ۲۱ مرداد ۱۴۰۰

خبرگزاری میزان - با ترسیم نمودار تحول نگرش روسیۀ پساشوروی به ایران، جابه جایی‌هایی با شدت نوسان گسترده قابل مشاهده است که در یک سوی آن، ایران به مثابه «متحدی مطمئن و قابل اتکا در منطقه و جهان» و «متحدی در برابر دشمان مشترک» و در سوی دیگر به عنوان «تهدید جنوبی و به منزله ابزاری برای تنظیم روابط با غرب» مورد شناسایی قرار گرفته است.

یکی از جلوه‌های عملی این نوسان، در ارائه دو رای متفاوت و مهم در شورای امنیت سازمان ملل متحد در قبال ایران مشاهده می‌شود، مخالفت و وتوی قطعنامه ضد ایرانی شورای امنیت در ۲۶ فوریه ۲۰۱۸ و موافقت و رای به قطعنامه ضد ایرانی ۱۹۲۹ در ۹ ژوئن ۲۰۱۰ است.

«ایران در هندسه سیاست خارجی روسیه» عنوان کتابی به قلم محمد شاد است که وی در این اثر کوشیده است تصویری منطبق با واقعیت، از نحوه سیاستگذاری خارجی روسیه در مقابل ایران و عناصر دخیل در شکل‌گیری این سیاست‌ها ارائه دهد. خبرگزاری میزان در نظر دارد هر روز برشی از این کتاب را با خوانندگان خود به اشتراک بگذارد.

سؤآل مهم دیگری که وجود دارد این است که روسیه که شعار «اروپای بزرگ‌تر از لیسیون تا ولادی و ستوک» را سر می‌داد و موفق به عضویت در شورای اروپا (۱۹۹۶)، گروه هفت (۱۹۹۷) و سازمان جهانی تجارت (۲۰۱۲) شد و در مقطعی حتی مترصد عضویت در سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و سازمان همکاری اقتصادی و توسعه بود و به عضویت در اتحادیه اروپا نیز می‌اندیشد، چگونه است که از ناحیه غرب و در رأس آن ایالات متحده آمریکا همچنان به عنوان یک «تهدید وجودی» شناخته می‌شود.
به راستی چرا اروپا و آمریکا علی‌رغم همکاری با روسیه پساشوروی همواره به این کشور بی‌اعتماد بوده‌اند و علی‌رغم اعطای عضویت در برخی سازمان‌ها و نهاد‌های اروپایی، جایگاه قابل توجهی را در این نهاد‌ها برای این کشور ایجاد نکرده‌اند؟ درست در مقاطعی که روسیه در سیاست اعلامی خود به دنبال تنش‌زدایی با غرب بوده، روابطش با غرب دچار تنش شده است.   بحران کوزوو (۱۹۹۹)، انقلاب نارنجی اوکراین (۲۰۰۴)، و سایر انقلاب‌های رنگی دومینووار در منطقه خارج نزدیک، پیشروی‌های ناتو به شرق، بحران گرجستان (۲۰۰۸) و بحران اوکراین (۲۰۱۴) مقاطعی هستند که زنجیره‌وار بر واگرایی میان غرب و روسیه افزوده‌اند.
آیا این تحلیل قابل پذیرش است که ریشه اصلی این واگرایی، امتناع روسیه از پذیرش قدرت فائقه ایالات متحده و نظم کنونی مستقر در نظام بین‌المللی است؟ آیا این موضع دارای مبانی منطقی متعارفی در دانش روابط بین‌المللی است و می‌تواند مولد منافع ملی برای روسیه باشد؟   توجه به این نکته ضروری است که جهت‌گیری چین نیز حرکتی در مسیر تغییر نظم بین‌المللی برای تحقق نظام چند قطبی است؛ اما این کشور در وضعیت همکاری کامل با ایالات متحده قرار دارد و حرکت بطنی خویش را با منطق اقتصادی تعریف شده‌ای پیگیری می‌کند.

"خبرگزاری میزان در نظر دارد هر روز برشی از این کتاب را با خوانندگان خود به اشتراک بگذارد"این در حالی است که روسیه بدون کسب این پیش‌نیاز‌ها خود را در وضعیت تنش‌های فزاینده با آمریکا و غرب قرار داده است.
تداوم و تصاعد بحران در روابط با آمریکا بر اساس کدام پشتوانه قدرتمند اقتصادی یا بر اساس کدام اصل پذیشرفته شده روابط بین‌المللی برای روسیه قابل توجیه است؟ تولید ناخالص داخلی که مهم‌ترین شاخص اندازه‌گیری میزان تولید و درآمد هر کشور یا به تعبیری، نماد قدرت اقتصادی آن است. برای روسیه در سال ۲۰۱۶ به میزان ۱.۲ تریلیون دلار و برای ایالات متحده آمریکا ۱۸.۶ تریلیون دلار بوده است.   این در حالی است که روند میزان رشد این شاخص برای فدراسیون روسیه از سال ۲۰۱۶ (یعنی نقطه افزایش تنش‌ها در نمودار روابط با ایالات متحده) منفی و نزولی، و برای ایالات متحده آمریکا مثبت و صعودی بوده است.   رفع این ابهامات می‌تواند تعیین کننده میزان پایداری تنش در روابط روسیه و ایالات متحده آمریکا و فهم ابهامات می‌تواند تعیین کننده میزان پایداری تنش در روابط روسیه و ایالات متحده آمریکا و فهم شدت تأثیر آن بر روابط روسیه با ایران در آینده باشد.


در پاسخ به سؤالات بالا، باید به این مسئله توجه کرد که عرصه مواجهه و تداخل منافع روسیه و ایالات متحده آمریکا، پیش از اینکه بستر‌ها و خاستگاه‌های سیاسی، اقتصادی و عموماً عمل‌گرایانه داشته باشد، دارای منشأ‌های شناختی_هویتی و ریشه‌های راهبردی است، از ماهیت برون‌گرا و درک توسعه‌محور و گفتمانی این دو نظم سیاسی از سیاست خارجی نشئت می‌گیرد، و بنیاد‌هایی در نظام معنایی و نوع جهان‌گری و سیاسی آن‌ها دارد.   از این‌روست که دولت روسیه می‌تواند افکار عمومی خود را حاضر به پذیرش هزینه‌های مختلف این تقابل کند. در این نوشتار می‌کوشیم که پس از بازخوانی ملاحظات راهبردی در روابط روسیه و ایالات متحده، با مروری بر خاستگاه هویتی و گفتمانی سیاست خارجی دو کشور، ریشه‌های تنش در روابط آن‌ها را تجزیه و تحلیل کنیم و با تشریح روندشناسی تحول در بروز تنش‌های هویت‌مدار در روابط این دو کشور، به این پرسش پاسخ دهیم که با عنایت به خصلت گفتمانی و هویت محوری که بر سیاست خارجی  ایران حاکم است، روابط روسیه و ایالات متحده واجد چه الزاماتی برای روسیه در تعامل با ایران است.  

  • بیشتر بخوانید: 
  • حفظ منافع ملی روسیه در برقراری ارتباط با همه نیرو‌های حاضر در خاورمیانه است
  انتهای پیام/ 

 

منابع خبر

اخبار مرتبط