پایان ماموریت «دورهمی» بعد از انتخابات!
۱- بستن کمر همت برای محدود کردن شبکههای خانگی!!
۲- ادامه ساخت سریالهای نسبتا پرمخاطب گذشته خود، همچون: پایتخت؛ نون خ؛ زیرخاکی؛ دودکش؛ دورهمی؛ خندوانه؛ عصر جدید و....
البته در همین راستا مسابقاتی را هم طراحی یا بهتر بگوییم کپیبرداری کرد که در حال حاضر حرف اول برنامهسازی در تلویزیون را میزنند. با این توضیح که از ذکر برنامههایی با عنوان طنز که هر یک «شوخی شوخی» «دست اندازی» سد راه طنز محسوب میشوند بدون قائل بودن ارزش نقد بر آنها؛ خودداری میکنیم!
به عناوین زیر توجه کنید:
«خانه ما؛ ۵ستاره ؛ ستاره ساز؛ زوجی نو؛ سیم آخر؛ کودک شو؛ ایرانیش؛ ایران؛ عصرجدید؛ دست فرمون؛ شوت بال؛ آب و آتش؛ آشپزی؛ محرمانه همسرانه؛ فرمانده؛ مسابقه ۷۷ ؛ برنده باش؛ انواع مسابقات تلفنی ودهها مسابقه دیگر در شبکههای سلامت؛ شما؛ ایرانکالا؛ امید؛ قرآن؛ افق؛ آموزش و البته اخیرا مسابقه دورهمی!» همه آنها تنها نام بخشی از مسابقاتیاند که در طول یکسال گذشته از رسانه ملی پخش شدهاند.
در این مسابقات سعی شده برای بومی جلوه دادن آنها با تغییراتی در نام اصلی و همچنین شیوه اجرایی، رنگ و بوی غربی و کپی بودنشان پنهان شود. در عین حال سعی شده با گنجاندن شعارهای عقیدتی و تبلیغات مداوم و سطحی(که همیشه مهمترین ابزار در انتقال پیام این رسانه بوده) رسالت ارزشی رسانه ملی هم به جا آورده شود. حتی استفاده از دکورهای پرهزینه و سلبریتیهای گران قیمت هم (چه بعنوان شرکتکننده و چه بعنوان مجری) نتوانسته جذابیت برنامهها و میزان مخاطبین را افزایش دهند و این برنامهها مانند هر برنامه کپی شده بیفکر و اندیشه دیگری بعد از چندی محکوم به حذف شدهاند! هر چند میتوان این مسئله را به فال نیک گرفت که صدا و سیمایی که همیشه ارزشی و محتوا محور بوده بالاخره پی برده که استفاده از فرم و دکورهای بزرگ و پرهزینه (البته به شکل درست و آگاهانه) میتوانند برای انتقال محتوا بسیار مهم باشند و ارزش آنها کمتر از محتوا و پیام و نصیحت نیست.
در عین حال نپرداختن حق کپیرایت به صاحب امتیازان برنامهها و درنتیجه عدم نظارت و حمایت آنها طی مراحل ساخت؛ در پایین آمدن کیفیت مسابقات بیتاثیر نبوده و به جز موانع قانونی و موارد اخلاقی، در عین حال عدم رعایت کپیرایت برای یک رسانه سراسر ارزشی میتواند یک اشکال شرعی هم محسوب شود! ایکاش در این خصوص نیز مانند «مسابقه برندهباش» با مجریگری گلزار از مراجع عالیقدر استفتاء شود!
قسمت خندهدار ماجرا هم اینجاست که در یک مسابقه تماما کپی مانند «میدان» سعی شود که از تولیدات ملی حمایت گردد!(بنوعی تداعی کننده خواندن نماز در جای غصبی!)
البته برای تطهیر این گناه رسانه ملی چندان بیکار هم ننشسته؛ بعنوان مثال یکی از شگردهایش این است که همچون رضا رشیدپور و مهران مدیری در همان اول؛ با افتخار و تمسخر اعتراف کنند، مسابقهاشان یک تقلید عین به عین از مسابقات مشابه خارجی است تا با این لوس بازی همه چیز را لوث و احتمالا مشروع نمایند!
حال که صحبت به اینجا کشید این سوال را هم میتوان پیش کشید که اصولا چرا مهران مدیری ناگهان از یک برنامه طنز انتقادی تغییر مسیر میدهد و بجای زیرسوال بردن(یا تمسخر) مسئولین(دولت قبل) ترجیح میدهد از مردم عادی سوالاتی مانند پایتخت ونزوئلا را بپرسد و بنوعی او هم در فرآیند مسابقه سازی صدا و سیما قرار گرفته و یک مسابقهساز از نوع رباتیک شود؟ شاید ریشههای این مسئله بازگردد به پایان ماموریت مهران مدیری بعد از انتخابات و روی کار آمدن دولت جدید!(چون دیگر انتقاد از دولت جدید جایز نیست و تنها با تمکین به چنین رفتارهایی است که می توان در رسانه ملی بر مدار قرارگرفت!) از طرفی هم بخش خبری بیست و سی که مدتها بود تبدیل به روابط عمومی قوه قضاییه شده بود از این پس باید به صیانت از فضای واقعی قوه مجریه بپردازد!
باید اعتراف کرد که در رسانهای که بشدت آماده ممنوع التصویر کردن اهالی جلوی دوربینش است؛ مهران مدیری بسیار عالی عمل کرده او ضمن اینکه در میان مردم از خود یک چهره محبوب همه فن حریف(البته به جز نوشتن طنز!) در عرصه بازی ؛ کارگردانی؛ اجرا؛خوانندگی؛ منتقد سرسخت (همراه با کاهش سن خود!) به نمایش گذاشته در عین حال توانسته خود را در مدار مسئولین زودرنج و نکته سنج آنجا هم نگاه دارد! کاری که عادل فردوسیپور با همه هوش؛ فراست و محبوبیتیش(که آنرا با نشان دادن زنده سرعت تعداد پیامکهای رسیده به برنامهاش؛به رخ میکشید) هم؛ نتوانست از عهده آن برآید! بدون در نظر گرفتن هنر مهران مدیری حفظ چنین شرائطی خود یک هنر است که هم در بین مردم طرفداران متعصب و آماده کامنت گذاری بر علیه منتقدانش داشته باشد(که این کار از عهده اصغر فرهادی با گرفتن کلی جوایز جهانی و بهرام بیضایی اسطوره هم برنیامد!!) و هم دل مسئولین رسانه ملی را آنقدربدست آوری که با حذف همه رقبا همواره مسیر را برایت هموار نمایند! این نوع در مدار ماندن واقعا هنر است و باید به وی آفرین گفت و با داشتن چنین هنری هر کس هر چه درمیآورد؛ نوش جانش.(توجه شما را جلب میکنم به کامنتهای گذاشته شده در زیر این متن که گاه این حس را در آدم بوجود میآوردند که آنها بیشتر مستخدم برای این کار هستند تا صدای واقعی مردم!)
در انتها امید است رسانه ملی این حصر خودی و ناخودی خود را بشکند و پای کارشناسان زبده را نیز باز کند تا مجبور نشود این کمبود را با کپیکاریهایی اینچنینی جبران نماید! طبیعی است که افراد کارآمد و هنرمند آنقدر سواد دارند که جرات ساخت و طراحی برنامه های جدید را داشته باشند! به امید آن روز.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران