تحلیل رسانه داخلی: تاریخ روابط ایران و روسیه از تزار تا استالین، استعمار ایران چگونه آغاز شد - Gooya News

تحلیل رسانه داخلی: تاریخ روابط ایران و روسیه از تزار تا استالین، استعمار ایران چگونه آغاز شد  - Gooya News
گویا
گویا - ۱ بهمن ۱۴۰۰

تاریخ روابط ایران و روسیه تاریخ بسیار پر فراز و نشیبی بوده که البته برای ایرانیان یادآور خاطرات خوبی نیست؛ مگر در دوره رهبری لنین که تمام قرارد‌های استعماری روسیه به ایران لغو شد و بخشی از سرزمین‌های تصرف شده توسط روسیه نیز به ایران بازگردانده شد، اما در سایر دوره‌ها، چه دوران تزاری و چه دوران رهبری استالین، اتفاقاتی رخ داد که در خاطره مردم ایران چندان خوشایند نیست. رویداد۲۴ تاریخ رابطه ایران و روس را در این گزارش بررسی کرده است.

رویداد۲۴ - علیرضا نجفی: «دو دشمن از دو سو ریسمانی به گردن کسی انداختند که او را خفه کنند. یکی از آن دو خصم سر ریسمان را رها کرد و گفت ای بیچاره! من با تو برادرم و آن مرد بدبخت نجات یافت. آن مرد که ریسمان گلوی ما را رها کرده لنین است.» ملک‌الشعرای بهار

«خشک آمد کشتگاه من / در جوار کشت همسایه / گرچه می‌گویند: می‌گریند روی ساحل نزدیک / سوگواران در میان سوگواران / قاصد روزان ابری، داروگ! کی می‌رسد باران؟» نیما یوشیج در ستایش از انقلاب روسیه

«ملت ایران عاشق تاریخ کشور است. وقتی مشاهده می‌کنیم حکومت فتحعلی‌شاه با چه درد و رنجی کتاب‌های تاریخی و ادبی را طبق عهدنامۀ ترکمنچای به روسیه تسلیم کرد یا اینکه چقدر دشوار است یک جلد کتاب خطی را از افراد طبقۀ پایین اجتماع خرید، به علاقۀ ایرانیان نسبت به کتاب پی می‌بریم.

"رویداد۲۴ تاریخ رابطه ایران و روس را در این گزارش بررسی کرده است.رویداد۲۴ - علیرضا نجفی: «دو دشمن از دو سو ریسمانی به گردن کسی انداختند که او را خفه کنند"در این کشور تاریخ جالب‌ترین موضوع است و یک ایرانی واقعی بی‌اندازه کنجکاوتر است بداند جمشید یا کورش چه می‌کرده‌اند تا با خواندن زندگانی پیامبران اخلاق خود را تهذیب کند. در فرانسه دانشمندان هرگز وقت خود را با تاریخ تلف نمی‌کنند و دربارۀ آن چیزی نمی‌دانند. یافتن یک روستایی که نام لویی چهاردم، شارلمانی و سزار به گوشش خورده باشد، بسیار دشوار و نادر است اما در ایران هرگز کسی را ندیدم که در پست‌ترین شرایط اجتماعی باشد و کلیات تاریخی را که با آفرینش جهان شروع می‌شود و به سلطنت پادشاه فعلی خاتمه می‌یابد، نداند. برایشان جمشید شکوه و فریبندگی خاصی دارد، رستم قهرمان ملی است و شاه‌عباس کبیر ــاگر حرف چاروادار‌ها را باور کنیمــ تقریباً همۀ کاروانسرا‌های ایران را ساخته است.» کنت گوبینو

آغاز روابط ایران و روس از دوره صفویه

روابط ایران و روس در دوره صفویه آغاز شد. در آن زمان شاه عباس پادشاه مقتدر صفوی بر ایران حکومت می‌کرد و روس‌ها هنوز هیچ برتری نظامی و تکنولوژیک بر ایران نداشتند.

روسیه تازه از شر اردوی زرین، یعنی بازمانده مغول‌ها رها شده بود و دوران دیکتاتوری ایوان مخوف ایالات مختلف این سرزمین پهناور را متحد کرده بود. جانشینان ایوان به اندازه وی مقتدر نبودند و دیدار نماینده روسیه از دربار شاه‌عباس دوم دال بر همین واقعیت بود.

در آن زمان فئودور سوم تزار روسیه بود و روسیه کشوری نسبتا ضعیف و عقب‌مانده به حساب می‌آمد. شاه عباس نماینده تزار را به شدت تحقیر کرد و اطرافیان شاه تا چند ساعت وی را به سخره گرفتند. هیچکس تصور نمی‌کرد این همسایه ضعیف خطری برای امپراطووری صفوی باشد. اما حدود بیست سال پس از این واقعه فردی در روسیه به قدرت رسید که همه معادلات با او برهم خورد.

"یکی از آن دو خصم سر ریسمان را رها کرد و گفت ای بیچاره! من با تو برادرم و آن مرد بدبخت نجات یافت"این فرد که پطر کبیر نام و از معروف‌ترین حکام کل تاریخ است.

پطر کبیر به صورت معجزه‌آسایی در مدتی کوتاه دست به نوسازی روسیه زد و با الگو گرفتن از کشور‌های اروپای غربی، زیرساخت‌های توسعه را در کشورش فراهم کرد. در واقع پتر کبیر کلید ورود روسیه به جهان مدرن بود. وی سفر‌هایی به اروپا انجام داد و با الگوگیری از اروپایی‌ها ثروت کشورش را در جهت ساخت و ساز و ایجاد نهاد‌های علمی کرد. منابع غنی روسیه نیز در این پیشرفت ناگهانی بی‌تاثیر نبودند. اما در همان دوره، حکام ایرانی مدام در حال لشکرکشی به مناطق مختلف بودند و همانطور که مایکل آکسورثی می‌گوید «عقب ماندگی ایران از کاروان ترقی و تبدیل روسیه به یک ابرقدرت نظامی در تاریخ مشابهی رخ‌داد»؛ یعنی زمانی که نادرشاه افشار و آقامحمدخان قاجار بر استبداد خود می‌افزودند، روس‌ها شروع به فراگیری علوم مدرن و ساخت شهر‌های پیشرفته‌ای مانند سنت پترزبورگ بودند اما آقامحمدخان و اخلافش این تفاوت را نمی‌دیدند و تصور می‌کردند روسیه همان کشور بی‌اهمیت سابق است.

به همین دلیل بود آقامحمد خان به گرجستان که تحت تسلط روسیه بود حمله کرد و آتش جنگ با روس‌ها را برافروخت، به این ترتیب جانشین آقامحمدخان، یعنی فتحعلی شاه در حالی به سلطنت رسید که سلفش دشمن جدیدی برای ایران تراشیده بود.

عاقبت تلخ حمله ایران به روسیه

اطرافیان فتحعلی شاه نیز وی را ترغیب می‌کردند که به روسیه تزاری حمله کند و سپاه کفار را شکست دهد. اما حاصل دو دوره جنگ میان روسیه و ایران، قرارداد ترکمانچای و گلستان بود. این عهدنامه در لشکرگاه گلستان واقع در کرانه رود سیوا در قره‌باغ توسط «میرزا ابوالحسن ایلچی» نماینده ایران و نماینده روس‌ها «ژنرال رتیشچف» فرمانده نیرو‌های گرجستان و نماینده میانجی از انگلستان «سر گور اوزلی» سفیر این کشور صورت گرفت. براساس این قرارداد بنا شد لشکریان هر دو طرف بعد امضای قرارداد، هرجایی که هستند در همان محل بمانند و در حقیقت آن مکان مرز نامرئی بین روس و ایران محسوب می‌شد تا بعد نقشه دقیق‌تر ترتیب بدهند و مرز را مشخص کنند.

همین بند از قرارداد که حدود مرزی را به صورت دقیق مشخص نمی‌کرد، بعد‌ها باعث بروز اختلاف دیگری میان دو کشور که منجر به از سرگیری و برافروختگی دوباره جنگ شد. ایران کرانه‌های غربی رود ارس همراه با بسیاری از خان‌نشین‌ها یا ایالت‌های تابع همچون باکو، گنجه، دربند، شیروان و قره باغ را از دست داد.

"در این کشور تاریخ جالب‌ترین موضوع است و یک ایرانی واقعی بی‌اندازه کنجکاوتر است بداند جمشید یا کورش چه می‌کرده‌اند تا با خواندن زندگانی پیامبران اخلاق خود را تهذیب کند"همچنین دولت ایران از گرجستان، داغستان و آبخازی باید صرف‌نظر می‌کرد و چشمداشتی به این سرزمین‌ها نمی‌داشت.

عهدنامه گلستان دارای یازده فصل جداگانه بود که یکی از مهم‌ترین بخش‌های آن به مقررات کشتیرانی در منطقه دریای خزر مربوط می‌شد. طبق این تعهد ایران پذیرفت حق استفاده و بهره‌برداری از کشتی‌های جنگی در این دریا را ندارد و در عوض هرگاه نیاز به کمکی داشته باشد، دولت روس از هیچ کمک و امدادی مضایقه نکند اما روس‌ها به همین سادگی دست‌بردار نبودند و در پی تسلط بیشتر بر مناطق قفقاز که در اختیار ایران بود، می‌گشتند.

روس‌ها قبلا در متن معاهده گلستان شروطی به جای گذاشته و دولتمردان ایران نیز به آن توجه نکرده بودند. به این صورت که در آن قرارداد خط مرزی میان ۲ کشور به روشنی مشخص نشده بود و به همین دلیل نیز دوره دوم جنگ ایران و روسیه در ۱۲۴۱ قمری آغاز شد. دوره دوم جنگ‌های ایران و روسیه از بسیاری جهات چکیده جنگ اول بود، اما با این اختلاف که این بار روس‌ها با قاطعیت بیشتری پیروز شدند و به همین دلیل هنگامی که نیرو‌های روسیه به تبریز رسیدند و مانعی بر سر راه تهران نبود، فتحعلی شاه قاجار تقاضای صلح کرد و معاهده ترکمانچای پایانی بر این جنگ‌ها بود.

جالب اینجاست که ایرانیان حتی دلیل شکست خود را نمی‌دانستند! روحانیونی که شاه را در جنگ اول علیه روس‌ها تحریک کرده بودند، اکنون تقصیر را بر گردن سپاهیان می‌انداختند. سپاهیان هم که از عالم و آدم بی‌خبر بودند به وی گوشزد نکردند که روسیه اکنون دیگر علاوه بر سلاح‌های پیشرفته، حدود صد برابر ایران ثروت دارد و حمله به چنین کشوری عقلانی نیست و در پی چنین شرایطی نمایندگان ایران و خود شاه مجبور به امضای عهدنامه‌ای تحقیرآمیز شدند که چنین آغاز می‌شد: «الحمدالله الوافی و الکافی بعد از انعقاد عهدنامه مبارکه گلستان و مبادلات و معاملات دوستانه دولتین علیتین و ظهور آداب کمال مهربانی و یکجهتی حضرتین بهیتین به مقتضای حرکات آسمانی برخی تجاوزات ناگهانی از جانب سر حد داران طرفین به ظهور رسیده که موجب سنوح غوایل عظیمه شد و از آن جا که مرآت ضمایر پادشاهانه جانبین از غبار اینگونه مخاطرات پاک بود، اولیای دولتین علیتین تجدید عهد مسالمت را اهتمامات صادقانه و کوشش‌های منصفانه در دفع و رفع غایله اتفاقیه به ظهور رسانیده عهدنامه مبارکه جدید به مبانی و اصولی که در طی فصول مرقومه مذکور است مرقوم و مختوم آمد به مهر وکلای دولتین علیتین.»

.

منابع خبر

اخبار مرتبط