آیت‌الله مکارم شیرازی: شمارش آرا نهایتاً یک روز به اتمام می‌رسد/ دنیا باید بر این دموکراسی و انتخابات بخندد

آفتاب - ۲۰ آبان ۱۳۹۹

آفتاب‌‌نیوز :

وبسایت آیت الله مکارم شیرازی با انتشار سخنانی از او آورده است: یکی از مسائل جاری در دنیای سیاست امروز غرب، ادعای دموکراسی است؛ مسئله دموکراسی، حقوق بشر و آزادی انسانها، امروزه شعاری ریاکارانه در تمام دنیای غرب است؛ غربیها مصداق واضح ریا کاری هستند و از همه آنها ریاکارتر آمریکا است.

سخن‏ در این زمینه بسیار است، لذا واکاوی حقیقت دموکراسی در آمریکا و دیگر جوامع غربی یا آن ها که راه غرب را در دموکراسی‏ می پیمایند ضروری است.

دموکراسی چیست؟

دموکراسی که به اصطلاح عالی ‏ترین و کامل‏ ترین حکومت در دنیای امروز است، یک نوع قرار داد اجتماعی ناشی از ضرورت است؛ چرا که جامعه، حکومت می خواهد، و از آنجا که اتفاق نظر مردم در این مسأله امکان‏پذیر نیست؛ پس باید به سراغ رأی اکثریت رفت و باید اقلیت در برابر اکثریت تسلیم باشند.

در حقیقت در نظام دموکراسی، اصل بر این است که تمام مردم از هر گروه و هر قشر با آزادی کامل به پای صندوق های رأی بروند و نمایندگان واقعی خود را انتخاب کنند و سرنوشت ملت خویش را برای سال های معین تحت ضوابط خاصی به دست آن ها بسپارند و آن ها نیز با تبادل نظر و مشورتی که ظاهرا آزادانه صورت می گیرد، قوانین و مقرراتی که به عقیده آن ها حافظ منافع مردم است و وضع و مقرر کنند و هیئتی برای اجرای آن تعیین نمایند که رئیس این هیئت، گاه به وسیله این نمانیدگان انتخاب می شود و گاه مستقیماً به وسیله مردم، تحت عنوان نخست وزیر یا رئیس جمهوری، و آن را حکومت دموکراسی یعنی حکومت مردمی یا حکومت مردم بر مردم می نامند.

البته زمانی که اکثریت قاطع مردم در انتخابات شرکت کنند و اکثریت قاطع به شخص خاصی رای دهند، این نوع دموکراسی که حاکمیت اکثریت مطلق است ایده آل است. ولی بسیار شده که اینچنین نیست، مثلاً نصف مردم در انتخابات شرکت می کنند و نصف شرکت کنندگان به شخصی رای می دهند و در نتیجه آرای یک چهارم مردم بر کل جامعه حاکم است، این دموکراسی ایده آل نیست هر چند در شرایط فعلی راهی برای حاکمیت جز این وجود ندارد.

آفت های پنهان نظام دموکراسی

با تمام امتیازاتی که در این طرز حکومت به چشم می خورد، هنگامی که به عمق و محصول نهایی ‏اش می اندیشیم می ‏بینیم، دموکراسی از جهات زیادی توأم با نارسائی ها بلکه ظلم و ستم و بیدادگری است، و آفت های متعدد بر نظام دموکراسی سایه افکنده است.

به عنوان نمونه در غالب کشورهایی که ظاهراً یا واقعاً چنین حکومتی را دارند، بسیاری از مردم عملاً در انتخابات شرکت نمی کنند؛ مثلاً تنها شصت یا هفتاد درصد و یا حتی کمتر از آن در انتخابات شرکت می کنند، با این حال گاه جمعی از مردم اکثریت آراء می ‏برند که هرگز اکثریت در جامعه را ندارند. مثلا سی و یک درصد در مقابل بیست و نه درصد (از مجموع شصت درصد مردمی که در انتخابات شرکت کرده ‏اند).

در نتیجه در این نوع حکومت، غالباً «اقلیّت ها» در چهره «اکثریّت» ظاهر می شوند، و عقائد خود را بر آن ها تحمیل می کنند؛ به این ترتیب که صاحبان «زر» و «زور» با در دست داشتن وسائل ارتباط جمعی، و با تغذیه اهداف و مقاصد و برنامه‏ ها و اشخاص مورد نظر خویش، به طور مستقیم و غیر مستقیم، از طریق رسانه ها، چنان اکثریّت را شستشوی مغزی می دهند و افکار محیط را در مسیر خواسته‏ های خود منحرف می سازند و عملاً حکومتی روی کار می آید که تنها در مسیر منافع این اقلّیّت متکاثر (افزون طلبان قدرت و پول) گام بر می دارد.

به همین دلیل، جای تعجّب نیست که در کشورهایی که با این سیستم اداره می شود، حکومت ‏ها «معمولاً» نماینده و حافظ منافع بورژواها و سرمایه داران بزرگ هستند؛ هر چند ظاهراً انتخابات آزاد با مشارکت عموم مردم و مداخله کتبی در صندوق ‏های رأی صورت می گیرد.

و این ضربه ‏ای است بزرگ بر عدالت و آزادی در جهان انسانیّت که تحت عنوان مترقی ‏ترین نوع حکومت انجام می گیرد.

هم چنین در نظام دموکراسی، مسأله رهبری، عملاً جای خود را به دنباله‏ روی می سپرد و مفاسد و مظالم و انحرافات و آلودگی های اجتماعی از هر نوع و هر قبیل که مورد علاقه اکثریّت باشد، نه تنها دنبال، بلکه تشدید می شود.

مثلاً هم جنس بازی در انگلستان و آمریکا قانونی می شود! و سقط جنین و مفاسد دیگری در بسیاری از کشورهای غربی به حکم قانون مجاز می گردد؛ چرا که همجنس‏گرایان در آنجا نماینده بلکه نمایندگان دارند! و نمایندگان مردم در این گونه نظام ها فارغ از مصالح مردم، خود را ملزم به رعایت خواسته‏ های اکثریت (بی ‏هیچ قید و شرط) می دانند.

با این تفاسیر می توان دریافت در محیطی که تمام ارزش ها طبق مقیاس های «اومانیستی» تعیین می گردد، موضوع «عدالت» به شدت بی معناست و توجّه به معنویات و ارزش های انسانی و اخلاقی در راستای صلح و امنیت به قهقرا سوق داده می شود، در نتیجه عدم کنترل حس افزون‏طلبی انسان و «تضاد خواسته‏ ها و امکانات» در نظام های مدعی دموکراسی، جنگ را به یکی از لوازم همیشگی زندگی مادی مبدل می سازد

استبداد در لباس دموکراسی

در جوامع غربی به ویژه آمریکا، حکومت در واقع نوعی استبداد و ظالمانه است که در لباس دموکراسی و حکومت مردمی عرضه می شود.

یعنی همان حکومت خودکامه، فردی خونخوار و جباری که لباس دموکراسی را در بر می کند، و عنوان آن را یدک می کشد، و با راه انداختن «حزب و مجلس ساختگی» ادای دموکراسی را در می آورد. همان حزب و مجلسی که لیست مقامات و نمایندگان و رهبرانش قبل از تشکیل نوشته و آماده شده و بازیگرانش به ترتیب در پشت صحنه لباس در تن کرده و آماده کار می شوند و به نوبت نقش خود را با ظاهر شدن در صحنه ایفا می کنند.

در پشت صحنه با هم بر سر یک سفره می ‏خورند و می‏ نوشند و می ‏خندند و مسخره می کنند اما روی صحنه که آمدند یکی موافق و دیگری مخالف، یکی در جناح پیشرو و دیگری در جناح سازنده، یکی‏ هماهنگ کننده این جناح و دیگری هماهنگ کننده آن جناح، جنگ های زرگری مضحکی برای فریب عوام، ... راه می اندازند؛ حتی گاه برای تکمیل این صحنه با مشت های گره شده و قیافه درهم کشیده به یکدیگر حمله می کنند!

این نوع حکومت در تاریخ گذشته وجود نداشت؛ چرا که مردمش و حتی دیکتاتورهایش رک و راست بودند، و یا شاید عقلشان نمی رسید که می توان استبداد را در قالب دموکراسی ارائه داد.

این نوع حکومت، پدیده عصر ما است، عصر نفاق ها، دوروئی ها و عصر تغییر چهره ‏ها! و میوه تلخی است که مغزش به گذشته تعلق دارد و پوشش اش به امروز، و تنها هدفش آن است که تاریخ رهایی ملت ها و آزادیشان را چند روزی به عقب بیندازد و غیر از آن کاری از آن ساخته نیست.

دموکراسی دوگانۀ آمریکا

غرب زمانی دموکراسی را می پذیرد که با منافع او هم خوانی داشته باشد، اما هر جا با آن ها موافق نیست، دموکراسی را تعطیل کرده اند.

به عنوان نمونه در آمریکا که همه چیز با معیار منافع شخصی سنجیده می شود، مسائل اخلاقی بسیار کمرنگ است، و غالباً در مواردی رسمیت دارد که در طریق همان منافع شخصی است.

در نتیجه برخورد دو گانه و چند گانه با مسائل مربوط به‏ «دموکراسی» از سوی آمریکا، بسیار وحشت انگیز است، آنجا که حقوق انسان ها گوشه ‏ای از منافع این کشور را به خطر می اندازد، بکلی فراموش می گردد و این ارزش والا در پای منافع دولتمردان کاخ سفید قربانی می ‏شود.

به همین دلیل، آمریکا در زمان واحد، در یک گوشه ‏ای از دنیا، مدافع سرسخت دموکراسی‏ و حاکمیت ملت ها است، و درست در همان زمان، در گوشه ‏ای دیگر مدافع سرسخت بدترین دیکتاتوری ها! همه اینها به خاطر آن است که اصل اساسی برای دموکراسی آمریکایی چیزی جز منافع مادی و سود شخصی نیست، و اخلاق نزد سران این کشور تکیه گه روشنی ندارد.

نکتأ تأمل برانگیز این است که دولت های استعماری به ویژه آمریکا در پناه عنوان دموکراسی، گاه با صراحت می گویند بهترین گزینه برای ما حکومت هایی است که حافظ منافع ما باشد.

"لذا اگر حکومتی در خدمتشان باشد از لیست سیاه خارج است و اگر حکومتی در مقابل آن ها و مخالف برنامه ‏های آن ها باشد، در لیست سیاه جای دارد"لذا اگر حکومتی در خدمتشان باشد از لیست سیاه خارج است و اگر حکومتی در مقابل آن ها و مخالف برنامه ‏های آن ها باشد، در لیست سیاه جای دارد. و با تمام قوا سعی می کنند آن را ساقط کنند.

در فلسطین اشغالی انتخابات آزاد برگزار گردید، اما نتیجه آن بر خلاف خواسته آمریکا و اسرائیل شد. آیا آن‏ ها حکومت مردمی فلسطین را پذیرفتند؟

در عراق اشغال شده علیرغم تلاش های وسیع آمریکایی ها و اسرائیلی ها حکومت مردمی روی کار آمد، اما چون مطابق میل غربی ها نبود با آن به مخالفت پرداختند.

غربیان، حتّی «دموکراسی‏» را که بنیان ادعایشان در حقوق بشر بر آن استوار است، با «دلار» معامله می کنند. مثلًا آرای مردم ستمدیده الجزایر را در انتخابات آن کشور نادیده می گیرند و با یک کودتای نظامی همه چیز را در هم می ریزند، چرا که آراء مردم بر خلاف منافع نامشروعشان بود.

این امر تنها به الجزایر منحصر نیست. در سراسر جهان، هر روند و رویدادی که در مسیر تأمین منافع آنان باشد و جریان به دست آوردن و افزایش دلارهایشان را به خطر نیندازد، بدترین نوع حکومت در یک کشور، حتّی حکومت های بدوی قبیله ‏ای و استبدادی همچون حکومت برخی کشورهای عربی، «خوب» شناخته می شود و نقش نداشتن مردم آن سرزمین در حکومت خود، «بد» تلقّی نمی گردد.

ولی اگر در کشوری و حکومتی، منافع و دلارهای آنان مورد تهدید قرار گیرد، بهترین نوع نظام حکومتی و مردمی ‏ترین اداره سیاسی آن کشور، بد و مخالف ارزش‏های والای انسانی معرّفی و شناسانده می شود!

آن ها به عراق حمله می کنند تا حکومت دیکتاتوری صدام جنایتکار را ساقط نموده و دموکراسی ایجاد کنند. اما این ظاهر قضیه است، و هدف واقعی آن ها چاه های نفت عراق است.

اینها در واقع از آثار ارزشمند دلار است؛ زیرا این حوادث و رویدادها تأمین کننده منافع آنان است و حتّی خود با واسطه یا بی واسطه، عاملان آن ها هستند!

در دموکراسی جدید آمریکا نیز شاهد این هستیم که از بیرون کشور عده ای را با پول آموزش می دهند تا در کشورهای دیگر، مردم و دولت ها را از بین ببرند، امروز اوضاع سوریه و عراق و یمن اینگونه است. در عراق گروه های تروریستی تکفیری داعش، مزدورانی را که بی اطلاع هستند تحریک می کنند تا به عراق بیایند و عراق را تجزیه کنند.

همه این بحران ها از آن جهت است که شعار دموکراسی با منافع آمریکا در سوریه و دیگر کشورهای آزادی خواه سازگار نیست، بنابراین اصل دموکراسی در برابر خط قرمز منافع نامشروع، رنگ می بازد.

سخن آخر: (انتخابات آمریکا رسوایی دموکراسی غربی است)

روزگاری بود که برخی در کشور ما آرزو می کردند همچون غربی ها و آمریکایی ها باشند و دموکراسی از نوع آمریکایی داشته باشیم، اما حالا پرده ها کنار رفته و واقعیات برای همگان روشن شده است.

رسوایی های اخیر دو نامزد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در تبلیغات و فرآیند رأی گیری انتخاباتی را باید رسوایی دموکراسی غربی نام نهاد؛ چرا که بسیاری از دروغ ها، خلاف اخلاق ها، تهمت ها، فحش های رکیک و … را شاهد بوده ایم که مایه تأسف بود.

خوشبختانه با افتضاح و رسوایی اخیر، که در جریان انتخابات آمریکا پیش آمد، ماهیّت حقیقی این نوع دموکراسی برای همگان روشن و هویدا شد. آنها که تمام صنعت و ادارات و کشور خود را با سیستم‏ های الکترونیکی اداره می کنند بر سر شمارش ده الی پانزده هزار برگه رأی‏ دعوی دارند، که آیا آن را به صورت دستی شمارش کنند یا به صورت الکترونیکی! این دعوی چه معنی دارد! کاری که به هر شکلی انجام دهند نهایتاً در یک روز به اتمام می رسد، چقدر دعوی و گفتگو و اختلاف بر سر آن به وجود آمده، به گونه ‏ای که گوش جهانیان را کر کرده است!

اینگونه امور نشانگر بی اعتمادی مدّعیان دموکراسی و مردم سالاری به خویشتن و صنایع خویشتن است! دنیا باید بر این دموکراسی و انتخابات بخندد! و محقّقان باید این حادثه را موشکافانه بررسی کنند تا ماهیّت مدّعیان دموکراسی برای همه، مخصوصاً برای کسانی که آنجا را کعبه آمال خود می دانند، روشن تر شود.

دفتر آیت الله مکارم شیرازی

منابع خبر

اخبار مرتبط