تغییرات سیاسی عربستان پس از ترامپ/کدام شاهزاده به قدرت برمیگردد؟
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: در نخستین قسمت از گزارش نشست معرفی و بررسی کتاب «امپراتوری در حال احتضار» اثر فرانسیس رابرت شور و ترجمه رشید جعفرپور کلوری و عباس نجفیان (منتشر شده توسط مؤسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی) که در خبرگزاری مهر برگزار شد، کامران غضنفری، استاد دانشگاه و پژوهشگر و تحلیلگر سیاسی و مسائل بینالملل و آمریکای شمالی و ثمانه اکوان، مترجم و استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل آمریکا، مولفهها و نشانههای ضعف امپراتوری آمریکا را برشمردند. در قسمت اول گزارش اشاره شد که صحبت از افول تمدن آمریکا یک بحث درون آمریکایی است و متفکران بسیاری از داخل همین کشور نظام فکری خود را بر این موضوع استوار کردهاند. همچنین از حذف دلار به عنوان یکی از نشانههای افول امپراتوری آمریکا سخن به میان آمد و اینکه ابرقدرت در استفاده از تسلیحات پیشرفته خود محدودیت دارد. قسمت نخست را از اینجا بخوانید و در ادامه با قسمت دوم همراه شوید.
فرانتز فانون در سخنرانی «نژادپرستی و فرهنگ» خود که در نخستین کنگره جهانی ادبا، نویسندگان، شعرا و فرهنگیان سیاهپوست ایراد شد، اشاره میکند به این نکته که استعمار مؤلفه اصلیاش اقتصادی است. نیروی استعمارگر ابتدا جنگ را راه اندازی کرد و در ادامه با استفاده از مؤلفه فرهنگ در کنار سیاست سعی میکند جامعه مستعمره را به اضمحلال بکشاند.
"در قسمت اول گزارش اشاره شد که صحبت از افول تمدن آمریکا یک بحث درون آمریکایی است و متفکران بسیاری از داخل همین کشور نظام فکری خود را بر این موضوع استوار کردهاند"به زعم فانون همه اینها به اقتصاد ربط دارد و همچنین به همین دلیل ممکن است روشها و رویکردها در استعمار تغییر و تحول پیدا کنند. اینکه اکنون چرا آمریکا حمله نظامی نمیکند ممکن است به این ربط داشته باشد که حمله نظامی صرفه اقتصادی ندارد؟
اکوان: میتوانم بگویم تا ۸۰ درصد مساله همین است. پس از جنگ افغانستان و عراق بحران اقتصادی عجیبی به سال ۲۰۰۸ در آمریکا بوجود آمد که اوباما حتی با وجود آن همه سیستم و ساختار علمی نتوانست آن را پیشبینی کند. به همین دلیل سعی کردند تا بحران را به کشورهای دیگر سرایت دهند تا از میزان ضرر خودشان بکاهند. اکنون بسیاری معتقدند که آن زمان چین دست آمریکا را گرفت و از زمین بلند کرد.
یعنی اگر میخواست میتوانست این کار را انجام ندهد که اگر نمیکرد، شاید آمریکا تاکنون نیز با مسائل اقتصادی دست به گریبان بود.
نظریه پردازان افول آمریکا به دو دسته تقسیم میشوند. یکسری از آنها سوسیالیستها و چپگراها هستند که معتقدند سیستم سرمایه داری در حال افول است و همین سیستم آمریکا را هم به مرز فروپاشی رسانده است. به باور آنها نه تنها آمریکا که دیگر کشورهای مبتنی بر این سیستم نیز دارند به مرز فروپاشی میرسند. جالب اینجاست زمانی که دموکراتها مشغول انجام انتخابات درون حزبیشان برای انتخابات سال ۲۰۲۰ بودند، یکی از مشخصههایی که برای خانم الیزابت وارن، سناتور ایالت ماساچوست مطرح کردند این بود که او روی سیستمهای جایگزین اقتصادی سرمایه داری کار کرده و با چند اقتصاددان دیگر بررسی کردهاند که افول دلار حتمی است و ممکن است سقوط امپراتوری آمریکا رخ دهد. به عبارتی آنها بررسی کردند که افول دلار مواجه خواهد شد با از بین رفتن قدرت آمریکا و باید از سیستمهای اقتصادی جایگزین استفاده کرد.
"همچنین از حذف دلار به عنوان یکی از نشانههای افول امپراتوری آمریکا سخن به میان آمد و اینکه ابرقدرت در استفاده از تسلیحات پیشرفته خود محدودیت دارد"ترامپ اما از همین نکته استفاده کرد و گفت الیزابت وارن سوسیالیست است و چشم دیدن سیستم سرمایهداری را ندارد.
پس از جنگ افغانستان و عراق بحران اقتصادی عجیبی به سال ۲۰۰۸ در آمریکا بوجود آمد که اوباما حتی با وجود آن همه سیستم و ساختار علمی نتوانست آن را پیشبینی کند. به همین دلیل سعی کردند تا بحران را به کشورهای دیگر سرایت دهند تا از میزان ضرر خودشان بکاهند اما به طور کل آسیبشناسیهایی که در آمریکا دارد انجام میشود، روند افول را نشان میدهد. اما آنها دارند کاملاً علمی و منطقی راجع به این مساله بحث میکنند. اینکه فوکویاما از تئوری خود مبنی بر پایان تاریخ دست کشید نشان دهنده این است که دارند وضعیت موجود را آسیب شناسی میکنند. به هر حال همانطور که در مقدمه این کتاب و در مقدمه تمام کتابها با موضوع افول آمریکا آمده، هر تمدنی یک پیدایشی دارد و یک زوال.
آمریکا اکنون از آن اوج، بعد از جنگ جهانی دوم گذشته و اکنون در سراشیبی سقوط است. آنها بحث میکنند که چه کار کنیم که این سقوط حداقل به یک سیستم نوسانی تبدیل شود؟ بالا و پایین داشته باشد اما به اوج حضیض خودش نرسد.
در دورهای که آمریکا در اوج قدرت خود بود، کارخانجات آمریکایی در خود آمریکا بودند و تولیدات زیادی داشتند و بازار جهانی را در سیطره خود داشتند. اما پس از مدتی به دلیل اینکه دستمزد کارگر آمریکایی بالا بود حجم عمده تولیدات از آمریکا بیرون رفت شرکتها کارخانه جات و کارگاههای خود را به شرق و جنوب شرق آسیا منتقل کردند، چرا که از نظر اقتصادی برایشان صرفه بیشتری داشت. اتفاقاً از همین زمان است که افول قدرت آمریکا هم آغاز میشود. حتی یک تحلیل برای رأی آوردن شخصیتی چون ترامپ در آمریکا این بود که او برگرداندن کار به آمریکا را شعار خود قرار داد.
"نیروی استعمارگر ابتدا جنگ را راه اندازی کرد و در ادامه با استفاده از مؤلفه فرهنگ در کنار سیاست سعی میکند جامعه مستعمره را به اضمحلال بکشاند"حتی ادامه آن تحلیلها برای انتخابات سال ۲۰۲۰ هم این است که چون ترامپ نتوانست به تنهایی موفق به بازگرداندن کارخانهها به آمریکا شود در انتخابات شکست خورد. مساله تولید چقدر در افول آمریکا تأثیرگذار بوده است؟
اکوان: تحلیلها تا حد زیادی درست است. در سیستم آمریکا تفاوت دیدگاهی بین لیبرالها و محافظهکاران وجود دارد. لیبرالها گلوبالیست هستند و سعی دارند پروسه جهانی شدن را پیش ببرند. به همین خاطر قراردادهای تجاری با کشورهای دیگر میبندند که محافظه کاران یعنی امثال ترامپ با این روند مخالفند و سعی دارند با انزواگرایی و قدرتمند کردن آمریکا از درون، کار را پیش ببرند.
به باور آنها چین دارد به شدت توسعه و رشد اقتصادی پیدا میکند و چون سیستم اقتصادی آنها مبتنی بر دولت است، دولت در تعیین نرخ تورم و نرخ ارز دست میبرد و این یکی از مشکلات اساسی آمریکاست که چین برایش درست کرده. ترامپ بارها با این مساله اشاره کرد. او بارها با لیبرالها هشدار داد که شما با بستن قراردادهای تجاری با کانادا، اروپا، مکزیک و چین عملاً دارید این مساله را پایه ریزی میکنید که آمریکا صرفاً قدرت نظامی جهان است و قدرت اقتصادی جهان مثلاً باید در دستان چین باشد.
واقعاً هم این مساله امکان پذیر نیست، قدرت اقتصادی، قدرت اجتماعی و فرهنگی و قدرت نظامی همه اینها باید در کنار هم باشند تا کشوری در جهان بدل به ابرقدرت شود. صرف داشتن سلاح که کشوری را قدرتمند نمیکند. شوروی سابق تلاش بسیاری کرد تا به تمام سلاحهای نوین دست پیدا کند، اما از درون فقیر بود و نمیتوانست جامعه را با آن تکنولوژی نوین سلاحهای خودش همراه کند و تطبیق دهد.
اگر آمریکا بخواهد سیستم لیبرالها را پیش ببرد و تمام قراردادهای تجاری جهانیاش را ادامه دهد و کماکان بیشترین سهم را در ناتو ایفا کند، مشکلاتش ادامه خواهد داشت.
"به زعم فانون همه اینها به اقتصاد ربط دارد و همچنین به همین دلیل ممکن است روشها و رویکردها در استعمار تغییر و تحول پیدا کنند"مشکل اصلی ترامپ با ناتو در همین نکته بود. میگفت که من این میزان هزینه بودجه دفاعی را میدهم و شما هنوز به چهار درصد تولید ناخالص ملیتان هم برای بودجه دفاعی نرسیدهاید و آمریکا تاکی باید هزینههای دفاع از شما را بپردازد؟
محافظه کاران سعی دارند از لحاظ اقتصادی نیز آمریکا را قوی کنند. ترامپ در روایت این مساله موفق بود. در روزهای آخر آمارهایی که منتشر شد نشان دهنده آن بود میزان اشتغالش با میزان تولید شغل در دوران اوباما تقریباً یکسان بوده اما ترامپ توانست جنگ روایتها را پیروز شود و اعلام کند که این من بودم که توانستم برای شما آمریکاییها شغل تولید کنم و رشد اقتصادی را موجب شوم. مساله دیگر این است که قشر متوسط عقب مانده از سیستم سرمایهداری آمریکایی از عملکرد ترامپ راضی بودند.
به این دلیل که بازگشت کارخانهها به داخل آمریکا باعث شد تا این طیف توانست کار کند و آنهایی که کار داشتند توانستند درآمد بیشتری کسب کنند. در این انتخابات هم اگر میبینید که ترامپ بیش از ۷۰ میلیون رأی میآورد به دلیل همین راضی بودن قشر متوسط از وضعیت اقتصادی آمریکا در دوران ترامپ است.
از آن طرف سرمایه داران و کارخانههای بزرگ که مقر اکثریتشان در نیویورک یا لسآنجلس هاست، معتقدند که تاکنون برای ما همان سیستم سرمایه داری یک درصد به ۹۹ درصد جواب داده است. آنها مشکلی با این مساله نداشتند. اتفاق جنبش وال استریت هم که رخ داد آنها توانستند با کمک رسانههای خود جریان را خفه و سرکوب کنند. آنها فکر میکردند که همچنان با همین رسانهها میتوانند کار را پیش ببرند.
"اینکه اکنون چرا آمریکا حمله نظامی نمیکند ممکن است به این ربط داشته باشد که حمله نظامی صرفه اقتصادی ندارد؟اکوان: میتوانم بگویم تا ۸۰ درصد مساله همین است"اما همانطور که گفتم خیابانی شدن این اعتراضات و سیاست گذاریها باعث شد آنها هم به این نتیجه برسند که تاکنون اشتباه میکردند.
برنامه بایدن این است که مالیات ثروتمندان را بیشتر کند، ترامپ کاهش داده بود. برنامه اقتصادی او مبتنی بر همکاری با برنی سندرز نوشته شده که او را سوسیالیست میدانند. در زمینه تحصیلات تکمیلی، سیستم بهداشت و درمان و… برنامههایی دارد که سبد رأی قشر متوسط را همیشه داشته باشند.
یک مؤلفه مهم و تأثیرگذار در سیاست خارجی آمریکا منطقه خاورمیانه است. بسیاری از کشورهای منطقه از جمله عربستان سعودی، امارات، بحرین و حتی تاحدی قطر چشم به آمریکا دارند. ما در دوران ترامپ انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به بیت المقدس را داشتیم، ترور سردار سلیمانی در این دوران رخ داد و سازش برخی کشورهای منطقه با
رژیم صهیونیستی.
اکنون که آمریکا دارد خود بازی را برهم میزند، تکلیف این کشورها چیست؟ حتی بنسلمان که پس از گذشت سه روز از قطعی شدن نتایج به بایدن تبریک گفت، باعث دلخوری ترامپ شد، چرا که باهم شرکای تجاری بودند.
اکوان: رهبری در جریان معامله قرن گفتند که این مساله زودتر از چیزی که آمریکا و رژیم صهیونیستی فکر میکنند از بین رفته و دچار فروپاشی میشود. به هر حال وقتی حیات کشورها وابسته به یک سیستم باشد، سعی میکنند که خود را با آمدن و رفتن آدمها در آن سیستم تطبیق دهند. کشورهای عرب منطقه در جریان از سیستم دموکراتها در برخورد با ایران، مقداری ترسیدند. اگر دقت کرده باشید پس از مشخص شدن برد بایدن در انتخابات، پمپئو به تمامی کشورهای منطقه سفر و با مسئولان این کشورها رایزنی کرد.
محافظه کاران سعی دارند از لحاظ اقتصادی نیز آمریکا را قوی کنند. ترامپ در روایت این مساله موفق بود.
"پس از جنگ افغانستان و عراق بحران اقتصادی عجیبی به سال ۲۰۰۸ در آمریکا بوجود آمد که اوباما حتی با وجود آن همه سیستم و ساختار علمی نتوانست آن را پیشبینی کند"در روزهای آخر آمارهایی که منتشر شد نشان دهنده آن بود میزان اشتغالش با میزان تولید شغل در دوران اوباما تقریباً یکسان بوده اما ترامپ توانست جنگ روایتها را پیروز شود و اعلام کند که این من بودم که توانستم برای شما آمریکاییها شغل تولید کنم نکتهای را نباید فراموش کرد و آن این است که پیدایش و تشکیل رژیم صهیونیستی در منطقه به نفع منافع ملی آمریکا بود. اگر دقت کرده باشید در فیلمهایی که اخیراً از بایدن منتشر شده، او به این نکته اشاره میکند که اگر رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نداشت ما باید برای حفظ منافع ملیمان یک رژیم صهیونیستی در منطقه میساختیم تا همیشه در خاورمیانه حضور داشته باشیم. رژیم صهیونیستی وابسته به سیستم آمریکاست، فرقی نمیکند که دموکراتها سرکار باشند یا جمهوری خواهان. تنها تفاوت این است که بایدن احتمالاً از شهرکسازیهای غیرقانونی رژیم صهیونیستی انتقاد خواهد کرد. اوباما نیز در دوران ریاست جمهوری خود مدام انتقاد میکرد و حتی دعوای لفظی بین اوباما و نتانیاهو پیش آمد، اما در نهایت اتفاق خاصی نمیافتاد.
البته چون رژیم صهیونیستی وابسته به سیستم آمریکاست بسیاری معتقدند که ممکن است باید کاری کند که نتانیاهو به کناری رفته و بنی گانتس جایش را بگیرد.
در این صورت هم هیچ تفاوتی در کار نخواهد بود، مهم این است که بر اساس منافع ایالات متحده، اتحاد آمریکا و رژیم صهیونیستی باید حفظ شود. همین منافع ایجاب میکند که کشورهای عرب منطقه رابطهشان با رژیم صهیونیستی را یا بهبود ببخشند یا روابط رسمی ایجاد کنند. چه ترامپ روی کار باشد چه بایدن این روند ادامه پیدا میکند.
از نگاه کشورهای منطقه اما وضعیت کمی متفاوت است. ترامپ تاکنون به آنها چک سفید امضا میداد و کنگره را مجاب میکرد تا به این کشورها سلاح بفروشد. کشورهای منطقه در زمان دموکراتها وابستگی حیات خود به آمریکا را ۵۰ به ۵۰ میدیدند در دوران ترامپ این به ۹۰ درصد رسیده بود.
"به همین دلیل سعی کردند تا بحران را به کشورهای دیگر سرایت دهند تا از میزان ضرر خودشان بکاهند"اکنون نیز نگران این هستند که در زمان بایدن این درصد پایینتر هم خواهد رفت. رفتن ترامپ مشکلات زیادی را برای این کشورها ایجاد خواهد کرد و تغییراتی را در سیستم سیاسیشان موجب خواهد شد. ترامپ به شدت از پادشاه شدن بن سلمان حمایت میکرد، هرچند که تضمین صددرصدی به او نداده بود. او تعاملات تجاری خودش را با بن سلمان داشت. حمایت از پادشاهی بن سلمان به این دلیل بود که این کشور را گاو شیرده خود میدید.
دموکراتها اما چنین تضمینی به بن سلمان نمیدهند.
تحلیلها بر این است که نگاه بایدن به کشورها از نظر مضامین حقوق بشری بسیار شبیه کارتر است. یعنی او میخواهد تمام کشورها را از نظر مسائل حقوق بشری تحت فشار بگذارد. به هیچ عنوان او با بن سلمانی که خاشقجی را سلاخی کرد نمیتواند کنار بیاید. ممکن است که آدم خود دمکراتها در عربستان که از جمله شاهزادگان زندانی است، سر قدرت بیاید. یعنی امکان دارد با حضور بایدن شاهزادگان ناراضی زندانی در عربستان آزاد شوند و قدرت را در دست بگیرند.
از زمان به قدرت رسیدن ترامپ، دو کشور عربستان سعودی و امارات نسبت به ایران بسیار گستاخ شدند.
"یعنی اگر میخواست میتوانست این کار را انجام ندهد که اگر نمیکرد، شاید آمریکا تاکنون نیز با مسائل اقتصادی دست به گریبان بود.نظریه پردازان افول آمریکا به دو دسته تقسیم میشوند"اگر ترامپ نبود عربستان به خود اجازه نمیداد که روابط دیپلماتیکش با ایران را قطع کند. آیا ممکن است عربستان از مواضع خود کوتاه بیاید؟
اکوان: مسلماً هم صحنه سیاست داخلی و هم صحنه سیاست خارجی آنها خیلی تغییر خواهد کرد. اکنون مهمترین ترس عربستان این است که با رفتن ترامپ از طرف حوثیها یا انصارالله مورد حمله قرار گیرند. یعنی از ضعیفترین کشور همسایهشان که هیچ منابع مادی ندارد اما نیروهایش از جان گذشته هستند، هراس دارند. عربستان از مقاومت یمنیها ترسیده است.
امارات متحده عربی به شدت در زمینه دلار ایران را اذیت میکرد، اما پس از ماجرای زدن گلوبال هاوک آمریکا این کشور کوتاه آمد و مسیرها را باز کرد، چرا که قدرت ایران در خلیج فارس را به چشم دید و برایش ثابت شد آمریکایی که مدام ایران تهدید میکرد نتوانست در مقابل این اقدام کوچکترین واکنشی نشان دهد.
اکنون مهمترین ترس عربستان این است که با رفتن ترامپ از طرف حوثیها یا انصارالله مورد حمله قرار گیرند.
یعنی از ضعیفترین کشور همسایهشان که هیچ منابع مادی ندارد اما نیروهایش از جان گذشته هستند، هراس دارند بنابراین وقتی صحبت از افول قدرت آمریکا میکنیم این بدان معنا نیست که این کشور دیگر قدرت نظامی ندارد. به معنای محدودیتش است در استفاده از قدرت. برای حفظ وجههاش هم که شده نمیتواند در مقابل زدن گلوبال هاک مقابله به مثل کند و مثلاً تأسیسات هستهای ایران را هدف قرار دهد. ابرقدرتها در به کار بردن زور محدودیت بیشتری دارند و این واقعیتی است.
به خاطر همین بود که در داخل آمریکا به ترامپ که تبلیغ استفاده از زور را میکرد، دیوانه خطابش کردند. ترور سردار سلیمانی و کشیدن نقشه ترور بشار اسد از سر دیوانگی است و تو اگر قدرتمندترین کشور دنیا هم که باشی نباید چنین فکری به سرت بزند، چرا که به هر حال ایران یک قدرت منطقهای است.
"یکسری از آنها سوسیالیستها و چپگراها هستند که معتقدند سیستم سرمایه داری در حال افول است و همین سیستم آمریکا را هم به مرز فروپاشی رسانده است"آمریکا به دلیل اینکه ایران بارها اعلام کرده که هنوز انتقام سختش را نگرفته، هراس نیروها و همپیمانانش در منطقه را دارد و هر آن ممکن است انتقام سخت ایران برایشان رخ دهد. در جریان زدن عین الاسد هم آنها جوابی نداشتند جز اینکه پنهانکاری کنند. کلاً آمریکا از هر کشوری که ضربه خورده شروع به پنهان کاری آن کرده است، چرا نمیخواسته به ژست ابرقدرتیاش خللی وارد شود. همین نکات محدودیتهای استفاده از قدرت توسط آمریکا را میرساند.
اگر موافق باشید به عنوان جمعبندی، درباره تأثیر جریان مقاومت بر افول آمریکا هم بحث کنیم.
غضنفری: آمریکا در این دهه تلاشی هفت ساله کرد تا حکومت سوریه را به عنوان یکی از بازوهای اصلی مقاومت در منطقه ساقط کند، که تاکنون موفق نشده است. آنها علاوه بر اینکه اجماع بزرگی با متحدان خود در سطح دنیا بوجود آوردند، گروههای تروریستی در سوریه را نیز مسلح و حمایت کردند، اما موفق به انجام نیت خود نشدند.
در یمن نیز آنها علیرغم بمبارانهای وحشیانه و گسترده پنج ساله و لشکرکشیهای رژیمهای آل سعود و امارات، آنها نتوانستند نیروی مقاومت در یمن را به کناری بزنند. در عراق، لبنان، غزه و آمریکای لاتین نیز نتوانستند هیچ برنامهای را پیش ببرند.
در روزهای گذشته در بولیوی شاهد بودیم که استقبال گستردهای از ورود مجدد اوا مورالس به کشور صورت گرفت. جمعیت کثیری به استقبالش رفتند. اینها همه نشانههایی از افول هژمونی و قدرت برتر سیاسی آمریکا در سطح جهان است. آمریکا دارد سلطه خودش را از دست میدهد.
"به باور آنها نه تنها آمریکا که دیگر کشورهای مبتنی بر این سیستم نیز دارند به مرز فروپاشی میرسند"در آفریقا نیز آمریکا دستش بسته است. هرچند توانسته با کمک رژیم دست نشانده خود در مصر خیزشهای مردمی را سرکوب کند، اما این قیامها به صورت آتش زیر خاکستر باقیمانده و هرآن ممکن است دوباره شعله ور شود.
منشأ مقاومت این کشورها، انقلاب اسلامی ایران و تشکیل نظام جمهوری اسلامی است. هرچند که ما در این چند سال اخیر مسائلی را در جمهوری اسلامی شاهد بودیم که نباید به وقوع میپیوست. متأسفانه از داخل جمهوری اسلامی پالسها و علائمی برای حاکمان آمریکا صادر شد که نباید میشد و این رویه غلط برخی از دولتمردان هنوز هم ادامه دارد.
هنوز هم چشم امید این طیف غربگرا و لیبرال حاکم بر دولت، به سمت واشنگتن است. قبلاً برای ترامپ پالس میفرستادند و اکنون برای بایدن.
این از موضع ضعف برخورد کردن متأسفانه باعث شده که آنها به این توهم بیفتند که این جمهوری اسلامی است که به موضع ضعف افتاده است. در صورتی که واقعیت این نیست.
و البته دست برتر ما را در زمینه انرژی هستهای نیز سوزاندند؟
غضنفری: شهید حاج قاسم سلیمانی در جریان مقاومت در منطقه از دست این دولتمردان خون دل بسیار خورد. بارها فشار آوردند به او که چرا از سوریه، عراق و… عقبنشینی نمیکنی؟ و چرا نیروها را به داخل کشور برنمیگردانی؟ از نظر امکانات و بودجه فشار زیادی روی نیروی قدس آوردند تا آنها به کشور برگردند. واقعاً یکی از مشکلاتی که شهید سلیمانی با آن مواجه شد از داخل جمهوری اسلامی بود.
ما در زمینه برجام نیز ضربه را از همین طیف غربزده خوردیم. برجام توافقی شبه استعماری و ضدملی بود.
"به عبارتی آنها بررسی کردند که افول دلار مواجه خواهد شد با از بین رفتن قدرت آمریکا و باید از سیستمهای اقتصادی جایگزین استفاده کرد"ما از دستاوردهای بسیار هستهای چشمپوشی کرده و خود به دست خود پیشرفتهای هستهای را به تأخیر انداختیم و به آن ضربه وارد کردیم بدون آنکه هیچ چیزی عایدمان شود.
همه امتیازات نقد را دادیم و فقط وعده نسیه گرفتیم که آمریکا و متحدانش به آن عمل نکردند. علی لاریجانی تعبیری از مذاکرات هستهای در دولت حجتالاسلام خاتمی داشت به این شرح که ما مروارید دادیم و به جایش آب نبات چوبی گرفتیم. از مذاکرات سالهای ۹۲ تا ۹۵ هم هیچ دستاوردی به ما نرسید. قرار بود تحریمها لغو شود که نشد. قرار بود ذخایر بزرگ ارزی که ما که در کشورهای مختلف بلوکه شده بود، برگردد که جز یک مقدار جزئی، از آن هم چیزی بازنگشت.
تحریمهای مالی و بانکی کماکان ادامه پیدا کرد.
کتاب خاطرات وندی شرمن، مذاکره کننده ارشد هستهای آمریکا با عنوان «من ترسو نیستم» به ترجمه خانم ثمانه اکوان منتشر شده است. شرمن در این کتاب از اینکه مردم ایران پس از امضای برجام به خیابانها ریخته و رقص و پایکوبی کردند به شدت متعجب شده و میپرسد که چرا ایرانیها فکر میکنند که این قرارداد به همه شئون زندگیشان ربط دارد؟
غضنفری: از همان اول مشخص بود که ماجرا به شدت مشکوک و بودار است و اگر کسی دقت میکرد به همان چیزهایی که مذاکره کنندگان میگفتند، برایش مشخص میشد که تمام دستاوردها را دادهاند و فقط وعده تحویل گرفتهاند. وعدههایی که ضمانت اجرایی هم نداشتند. من از همان روز اول به دوستان این را که گفتم که چه ضمانتی دارد این وعدهها؟ اما گوش شنوایی وجود نداشت.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران