نادره دوران؛ علامه محمدرضا حکیمی
او با مردم بود ودرد مردمی داشت. او با آنکه روحانی تمام عیار بود اما بنا به ملاحظاتی لباس روحانی نمیپوشید. آثار فراوانی داشت که از اولینهای آن میتوان به حماسه غدیر، آوای روزها، سرود جهشهای او اشاره کرد.
من در طول زندگی او چند بار با او ملاقات داشتم. آشنایی من با او و آثارش به دهه چهل بر میگردد. درآنوقت میگفتند او بیش از ۱۵ هزار جلد کتاب مطالعه کرده است.
"آثار فراوانی داشت که از اولینهای آن میتوان به حماسه غدیر، آوای روزها، سرود جهشهای او اشاره کرد.من در طول زندگی او چند بار با او ملاقات داشتم"مطالعه این همه کتاب و در آن زمان نشان از علاقة او به کتاب و مطالعة هدفمند بود. او ظاهراً طلبه مدرسه نواب بود. در مشهد در آن زمان به مدرسه نواب ترددی داشتم. هر وقت به آنجا می رفتم ذکر خیر آقای حکیمی بود، و من بسیار علاقمند بودم که او را ببینم. اما هر وقت می رفتم میگفتند تا همین یکی دو روز اینجا بود الان به تهران یا قم رفته است.
در دهه ۵۰ من در تهران بودم و دو کتاب تألیف و ترجمه کرده بودم: کتابشناسی توصیفی اسلامی و ترجمه کتاب فلسطین و حقوق بین الملل.
در بین سالهای ۵۴ تا ۵۶ دیدم آقای محمد رضای حکیمی تقریظی بر یکی از این دو کتاب در مجله ای نوشته بود. این بزرگواری ایشان بود که با آنکه مرا نمی شناخت چنین تعریفی از کتاب من داشته باشد. تصمیم گرفتم به هر ترتیبی شده ایشان را ملاقات کنم. متوجه شدم ایشان به کتابفروشی طوس به مدیریت آقای باقرزاده در خیابان ۱۶ آذر نزدیک دانشگاه تهران سر میزند. آنجا رفتم و قرار ملاقات گذاشتم و روزی در پارک لاله امروز یکی دو ساعتی با ایشان گپ و گفتی داشتم و از آنجا به طرز فکر انقلابی و علاقمندی او به دانش و دین پی بردم و شیفتة او شدم.
"هر وقت به آنجا می رفتم ذکر خیر آقای حکیمی بود، و من بسیار علاقمند بودم که او را ببینم"پس از انقلاب هم چند باری ایشان را ملاقات کردم و یک جلسه ای در منزل از ایشان دعوت کردم که برای دوستان و آشنایان بیاناتی ایراد کرد.
او مرد تألیف دغدغهمند بود. او نمینوشت که نوشته باشد. با آنکه نثری رسا و فاخر داشت و بیان کوبنده و قاطع، همواره بیان و آثارش در جهت رفع محرومیت و بیان مشکلات جامعه بود. تألیفاتش عموماً راهگشا بود.
مهمترین اثر او الحیات است. الحیات دائره المعارفی اصیل از آیات و روایات است.
این دسته بندی و تبویب ابتکاری بود. و نشان از علاقمندی او با اسلام راستین و بی پیرایه بود. هر مکتبی را باید از منابع اصیل آن گرفت و چه منبعی اصیل تر از قرآن و سنت.
بعضی نوشته بودند او در تألیف الحیات کار عمده ای نکرده است. زیرا این آیات و روایات در جای دیگر هم بوده است. این حرف درستی نیست.
"در بین سالهای ۵۴ تا ۵۶ دیدم آقای محمد رضای حکیمی تقریظی بر یکی از این دو کتاب در مجله ای نوشته بود"ابتکار در عرضة مطالب اصیل یا قدیمی خود کاری نو و تألیفی عمده به حساب می آید. شیوة کار او بیانگر اهداف او و همکاران اوست. هر کس هر حرفی می زند هدفدار است و نشانگر هدف و مقصود او. کسی که یک پاراگراف می نویسد، یا شروع به سخن میکند جملة اولش قصد او را بیان می کند، پس چگونه میشود این دائره المعارف بزرگ را که حاصل عمری فکرو تلاش خستگی ناپذیر است جهت فکری او را در آن نیافت، آن را دست کم گرفت، به این بهانه که این مطالب را در جای دیگر میتوان یافت. دیگری گفته است که الحیات کاری تحقیقی علمی نیست.
به نظر میرسد بی توجه به منابع اولیه، تحلیلهای خودسرانه را علمی دانستن و جمع آوری اصیل و متقن دینی را با تبویبی نو و منقح، تحقیق علمی ندانستن دور از انصاف است. قطعاً اگر وی و همکارانش عمر بیشتری میداشتند در تحلیل منابع اقدامات دیگری میکردند و گامهای مؤثرتری بر میداشتند. تهیه منابع برای تحقیق توسط دیگران خود پایه و اساس کار علمی است. کسانی که چنین ادعایی میکنند ظاهراً به اهمیت منابع مرجع و تهیه آن توجه لازم ندارند. دائره المعارفها در جهان اصلیترین کار پژوهش و پایة هر تحقیق علمی است.
"متوجه شدم ایشان به کتابفروشی طوس به مدیریت آقای باقرزاده در خیابان ۱۶ آذر نزدیک دانشگاه تهران سر میزند"به علاوه، مقدمههای ارزشمند ایشان در هر بخش این دائره المعارف گویای خط فکری وی و نشانگر توانایی ایشان در پاسخگویی به مسایل اجتماعی، اقتصای و فرهنگی روز است.
سلسله تألیفات او با عنوان بیدارگران اقالیم قبله او حکایت از توجه او به تمدن اسلامی و مفاخر فرهنگی دارد.
بحث تفکیک که وی مدافع آن، و عنوانی است که خاستگاه آن مشهد و علمای آنجاست از دو منظر قابل بررسی است:
یکی شناسایی مکتب و آن اینکه عده ای معتقدند که برای شناخت اسلام به عنوان مکتب نباید از عرفان و فلسفه کمک گرفت. اسلام ناب نیازی به کمک از مکاتب عرفانی و فلسفی ندارد. و این حرفی منطقی است. هر سیستم یا نظام فکری اگر مدعی راهبری است باید با توجه به کلیت و جامعیت آموزههای آن مورد بررسی قرار گیرد. التقاط نه تنها مشکلی را حل نمیکند بلکه بر مشکلات میافزاید.
او الحیات خود را با همین فکر و اعتقاد منتشر کرد.(۱)
دوم چماق کردن مکتب تفکیک از جانب عده ای دیگر است که هر گاه کسی بحث تمسک به اسلام یا داعیه هدایت آن مطرح میکند او را به تفکیکی فکر کردن متهم میکنند و چماقی میشود تا اجازه ندهند کسی بحث هدایت دینی را طرح کند.
در هر حال او در نوشتههای خود به جامعه و فقر و عدالت در آن سخت توجه داشت. او با آنکه شاید با مشرب عرفانی و فلسفی امام خمینی همگام نبود ولی توجه به امام از ویژگی های اوست. یکی از روزنامه نگاران که از یکی از سرشناسان عرب پرسیده بود خمینی کیست او گفته بود ان الخمینی ازعج الغرب، حیر الشرق و شغل العالم (خمینی شرق را شگفت زده کرد، غرب را لرزاند، دنیارا متوجه و مشغول کرد) و من برای اولین بار این جمله را در آثار ایشان دیدم.
نقدی که میتوان بر او داشت این است که آیا راه او برای مبارزه همین بود که او انتخاب کرده بود، یا به شکل دیگر میتوانست مبارزه کند. این انتخاب او است که وی بر اساس توانایی، تجربه و تعهد خود انتخاب کرده بود. آیا او از مبارزه رودر رو خسته شده بود؟ شاید او به این نتیجه رسیده بود که در شرایط فعلی بهترین کار نوشتن است و سخن گفتن.
"آنجا رفتم و قرار ملاقات گذاشتم و روزی در پارک لاله امروز یکی دو ساعتی با ایشان گپ و گفتی داشتم و از آنجا به طرز فکر انقلابی و علاقمندی او به دانش و دین پی بردم و شیفتة او شدم"به نظر میرسد او در عین حالی که انقلاب را دوست داشت اما از رفتار مسئولان به شدت ناراحت و منتقد بود.
او زاهدانه زندگی کرد، وشاید به خاطر اشتغالات و مبارزاتش ترجیح داد که ازدواج نکند؛ اگر چه در جلسه ای از او شنیدم که گفت در این مورد اشتباه کرده است. او تنها زیست و تنها مرد: عاش سعیداً و مات سعیداً. رحمه الله علیه.
۱- من در کتاب جستارهایی در هستی شناسی و معرفت شناسی (امیرکبیر، ۱۳۹۵) به نوعی دیگر به آن اشاره کرده ام و منتظر نقادی صاحبنظران هستم.
* استاد تمام دانشگاه تهران
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران