«نان سالهای جنگ» چه مزهای دارد؟
اولین کتاب از مجموعه تاریخ شفاهی پشتیبانی جنگ به همت انتشارات راهیار در تیراژ دو هزار نسخه به چاپ رسیده است. «نان سالهای جنگ»، برگرفته از خاطرات زنان روستای صدخرو واقع در ۵۵ کیلومتری غرب شهرستان سبزوار است.
مصاحبه و تحقیق درباره این خاطرات برعهده محمد اصغرزاده بوده و نگارش و تدوین کتاب را محمود شمآبادی انجام داده است. کتاب خواننده را با جذابیتهای آن بخش آشنا میکند.
«نان سالهای جنگ»، شرایط روستایی را ترسیم کرده که کیلومترها با خط مقدم جنگ فاصله داشته، اما ثمره تلاشهایش، روحیه دادن و قوت بخشیدن به رزمندگان در جای جای خط مقدم بوده است.
در ادامه بخشهایی از کتاب را مرور کنیم:
مقدمه کتاب با نقلی از سخنرانی رهبر انقلاب در نیمه آذر ماه سال ۶۸ آغاز شده است: «اگر زنان حماسه جنگ را نمیسرودند و جنگ را در میان خانهها یک ارزش تلقی نمیکردند، مردها اراده و انگیزه رفتن به میدان جنگ را پیدا نمیکردند.»
ادامه این کتاب در ۱۴ بخش دستهبندی شده است. ابتدا به بیان خاطرات روزهای کودکی زنان صدخرو پرداخته که همزمان با مسئله کشف حجاب به دستور رضاخان و نیز رواج قحطی بر اثر اشغال ایران به دست متفقین بوده است. در ادامه، روزهای انقلاب و آشنایی روستاییان با حضرت امام(ره) و قیامش روایت میشود.
"اولین کتاب از مجموعه تاریخ شفاهی پشتیبانی جنگ به همت انتشارات راهیار در تیراژ دو هزار نسخه به چاپ رسیده است"پس از این قسمتها، در شش بخش به اتفاقات مختلفی که در روستا برای پشتیبانی جنگ رقم خورده میپردازد. پخت نان کاک که مخصوص سبزواریهاست، تهیه کلوچه روغنی، آماده کردن مربا و زحمت چندروزه زنان برای تهیه رشته آش از جمله تلاشها برای پشتیبانی تدارکات جنگ است.
خاطرات دوخت لباسهای مورد نیاز جبهه و تهیه لباسهای بافتنی برای روزهای سرد رزمندگان بخش دیگری از تلاشهای زنان صدخرو برای پشتیبانی جنگ است. پنج بخش پایانی کتاب نیز روحیه ایمانی روستاییان، به خصوص سختیهای انتظار برای رسیدن خبر از مردان روستا به خانوادهشان ترسیم میکند. یکی از بخشهای خواندنی کتاب هم برگرفته از خاطرات نذرهای اهالی روستا برای موفقیت مجاهدان در جبهه است.
جهاد زنان صدخروی با پخت نان برای رزمندهها شروع شد و تا پایان جنگ ادامه داشت. اولین چراغ را خیرالنساء صدخروی روشن میکند و با تلاشهای او و شوهرش حاج عباس، این روستا پایگاهی فعال برای پشتیبانی جنگ میشود.
او میگوید: «بچههای جهادسازندگی به شوهرم گفته بودند برای جبهه نان میخواهند. وقتی به من گفت باور نکردم. بعضیها با تعجب میپرسیدند مگر نان خانه جبهه را جواب میدهد. با این حال همسایهها را جمع کردیم و دستبهکار شدیم. از اذان صبح تا اذان مغرب کارمان همین بود.
"ابتدا به بیان خاطرات روزهای کودکی زنان صدخرو پرداخته که همزمان با مسئله کشف حجاب به دستور رضاخان و نیز رواج قحطی بر اثر اشغال ایران به دست متفقین بوده است"زمان عملیات، یک وانت آرد خانه ما خالی میشد. زنان روستا میآمدند نوبتی پای تنور بودند. روزی سه کیسه آرد برای جبهه خمیر میکردیم. اوایل پخت نان مخصوص عملیاتها بود. کمکم همهوقتی شد.»
۵۷۵۷.اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران