قسمت صد و بیست گودال
سریال گودال قسمت صد و بیست 120Çukur Serial Part ۱۲۰
گودال ۶۲-۴
جومالی همراه کمال و متین به انباری که نجات را در آنجا زندانی کرده بودند می رود. اما وقتی در انبار را باز می کنند نجات انجا نیست و غل و زنجیرش را کسی باز کرده و او را فراری داده است. از طرفی یوجل که خودش نجات را فراری داده با او قراری می گذارد و می گوید: «تو و سدات بی مهابا بازی میکنید اما بی عرضه اید. حواستون رو جمع کنید. تو یه جون به من بدهکاری! بعدا با هم حرف میزنیم و بهت میگم که چیکار باید بکنی.
" سریال گودال قسمت صد و بیست 120Çukur Serial Part ۱۲۰ گودال ۶۲-۴جومالی همراه کمال و متین به انباری که نجات را در آنجا زندانی کرده بودند می رود"»
آکشین سر خاک خانواده اش نشسته و با ناراحتی با آنها درد دل می کند. او به آجار می گوید: «رفته بودم مدرسه تون، دوستاتو دیدم. اون دختری که ازش خوشت میومد هم بود. اومد جلو و نمی تونست چشمش رو از رو زخم صورتم برداره، خجالت کشید و معذرت خواهی کرد... » و رو به قبر سنا ادامه می دهد: «درمورد توام پرسیدن سنا...
گفتن چجور دختری بود؟ حیف... خیلی خوشگل بود... » آکشین با غم زیادی می گوید: «من دیگه تنها شدم... الان کسایی که تو این دنیا دوسم دارن برابرن با کسایی که رفتن... اینجا پدربزرگم، مادربزرگم، عمو جومالی و عمو یاماچ...
"اما وقتی در انبار را باز می کنند نجات انجا نیست و غل و زنجیرش را کسی باز کرده و او را فراری داده است"و اونجا، مامان و بابا و اجار و آبجی سنا... » کاراجا که در تمام مدت پشت بوته ای ایستاده و حرف های آکشین را شنیده. ناراحت می شود و جلو می رود و به او می گوید: «اونی که مستحق همه ی خوبی هاست تویی. من فقط میخواستم خوشحالی تورو بگیرم. من باید میرفتم من باید برم...
مطمئن باش کسایی که اینجا دوستت دارن تعدادشون خیلی بیشتره. تو سفید برفی جلاسون هستی... تو فرشته ی کوچوالی هایی... » آکشین به او لبخند می زند و از او می خواهد کمی در قبرستان تنهایش بگذارد. کاراجا وقتی سوار ماشین می شود متوجه می شود که راننده ی ماشین را به قتل رسانده اند.
"از طرفی یوجل که خودش نجات را فراری داده با او قراری می گذارد و می گوید: «تو و سدات بی مهابا بازی میکنید اما بی عرضه اید"او بلافاصله اسلحه ای به دست می گیرد و به سمت قبرستان می دود اما خبری از آکشین نیست. کاراجا پاکت سیاهی که در انجا پیدا کرده را با عجله به قهوه خانه می برد و رو به سلیم و یاماچ با بغض می گوید: «آکشین رو دزدیدن این نامه هم اونجا بود. »
یوجل به مکانی که ماشین حامل آکشین آنجا همراه تعداد زیادی نگهبان پارک شده می رود و خیره به اکشین می ماند و می گوید: «واقعا درست میگن... اگه زخم صورتت نبود شبیه فرشته هایی... » آکشن با ترس و نگرانی به او خیره میشود و چیزی نمی گوید.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران