بیدارباش چهارم؛ ما را نگهبان باش

بیدارباش چهارم؛ ما را نگهبان باش
خبر آنلاین
خبر آنلاین - ۸ اردیبهشت ۱۳۹۹

أَللّـهُمَّ قَوِّنی فیهِ عَلی اِقامَةِ أَمْرِکَ وَ أَذِقْـنی فـیهِ حَــلاوَةَ ذِکْـرِکَ

وَ أَوْزِعْنی فیهِ لاَِدآءِ شُکْرِکَ بِکَرَمِکَ وَاحْفَـظْنی فیهِ بِحِفْـظِکَ وَ سِتْرِکَ یـا أَبْصَـرَ النّـاظِـرینَ .

اقامه امر خدا

«عبد» و «اطاعت»، قرین همند و بنده خدا بودن، گوش به فرمان بودن را می طلبد.

فرمان خدا، اجرا می خواهد و اجرای «فرمان»، «نیرو» لازم دارد. هم قوّت بدنی و هم قدرت فکری و هم تصمیم و اراده جدّی، تا سخن خدا در روی زمین حاکم شود و فرمان حق، برزمین نماند.

روزه گرفتن، خود یکی از این فرمان هاست و خداوند فرمان داده که «بنده»، برای «آزاد» شدن از بند عادت و روزمرّگی، برنامه خاصّی را در این ماه خودسازی به اجرا درآورد.

روزه گرفتن، هم توانِ بدنی و استطاعت و بنیه لازم دارد، و هم قوّت اراده، و تصمیمی استوار و محکم.

در حدیث امام صادق علیه السلام است که:

هرگز بدنی از آنچه که نیّت بر آن استوار شده، ضعیف نمی شود: «لایَضْعُفُ بَدَنٌ عَمّا قَوِیَتْ عَلَیهِ النِّیَّةُ».

و اگر روزه گرفتن در رمضان، آسان به نظر می آید و تحمّل تشنگی و گرسنگی بیش از مواقع دیگر ممکن است، یک مقدار هم به خاطر همین تصمیم و اراده است.

خداوند قدرت و قوّتمان دهد تا به آنچه که «امر» کرده، عمل کنیم و در راه «اقامه» آن، کوشا باشیم. آنچه مهمّ است، برپائی اوامر خداست.

امر خداوند به چیست؟ به نماز و روزه، به جهاد و حجّ، به امر به معروف و نهی از منکر، به ایثار و مواسات، به دشمن ستیزی و دوست نوازی، به قسط و عدل و برابری در برابر قانون، به اجرای حدود الهی در جامعه و به جلوگیری از فساد و فحشا و منکرات.

باید اینها در جامعه اسلامی «پیاده» و «اجرا» و «اقامه» شود و فرمان الهی در تمام زوایای زندگی، در تمام ادارات و وزارتخانه ها، نهادها و ارگانها، مؤسسه ها و شرکت ها، خانه ها و مدارس، بازارها و بیمارستانها و دانشگاهها و... حاکم گردد. در این صورت است که امر خدا، اقامه گشته است و این کار، نیرو و قدرت اجرایی فردی و حکومتی می خواهد.

شیرینی یاد خدا

یاد خدا کردن، لذّت و حلاوتی دارد، امّا برای کسی که به گنج «معرفت»، دست یافته باشد.

"در این صورت است که امر خدا، اقامه گشته است و این کار، نیرو و قدرت اجرایی فردی و حکومتی می خواهد.شیرینی یاد خدایاد خدا کردن، لذّت و حلاوتی دارد، امّا برای کسی که به گنج «معرفت»، دست یافته باشد"«ذکر» بی معرفت، جز تکرار کلماتی بر زبان نیست و اگر کسی خدا را شناخت، به او عشق می ورزد و دمادم از او یاد می کند.

شناخت، محبت آور است، و محبت و عشق، عاشق و دوستدار را به نام و یاد محبوب، مأنوس و دلگرم می کند. کسی را که خدا بر دل او تجلّی کند و نور حق بر قلبش بتابد، به جهانی وسیع و نورانی چشم می گشاید.

پرتو یاد خدا گر دهد آرایش دل/ بگذرد عمر تو در سایه آسایش دل

ثروت و مال نبخشد به دل آرام و قرار / که از آن زاد پریشانی و آلایش دل

هست تنها به خداوند قسم، یاد خدای / مایه رحمت و آرامش و آسایش دل[۱]

و این سخن قرآن است که:

«ألا بِذِکرِاللّه ِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ»،[۲]

آرامش دلها در سایه یاد خداست.

مگرنه اینکه عاشق، از شنیدن نام معشوق، لذّت می برد، مگرنه اینکه دوستدار، با یاد دوست، خوش است و در هر چیز، جمال رخ یار را می بیند، و به هرجا که می نگرد... کوه و در و دشت، نشان از «او» می بیند؟

طبیعی است که بنده خالص خداوند هم، از یاد خدا و ذکر حق، لذّتی می برد که با لذّت های دیگر قابل مقایسه نیست.

خواجه عبداللّه انصاری گوید:  الهی... غمها، با یاد تو، سرور است و شادی ها، بی یاد تو غرور است

نیز می گوید:
مست توام، از جرعه و جام آزادم / مرغ توام، از دانه و دام آزادم

مقصود من از کعبه و بتخانه تویی / ورنه من از این هر دو مقام آزادم

شکر نعمت

شکر، گام دوّمی است، که قدم اوّل آن، شناخت نعمت است.

شکر، بر نعمت است و تا نعمت را نشناسی، شکر کردن از دل، بر زبان نخواهد آمد.

ما، غرق نعمتیم. نعمت سلامتی و عافیت، نعمت خرد و اندیشه، نعمت ایمان و اسلام و محبت اهل بیت، نعمت آزادی از ستم و طواغیت و برخورداری از فرهنگ شهادت طلبی، نعمت جمهوری اسلامی و استقلال،

نعمت رهبری و ولایت فقیه،

و...

هزاران نعمتِ آشکار و نهان.

به فرموده خدا: «اگر بخواهید نعمتهای خداوند را بشمارید، نخواهید توانست»[۳]

پس، شکر نعمتها هم آنگونه که شاید و باید، در توان و قدرت ما نیست. سعدی گفته است:

از دست و زبان که برآید

کز عهده شکرش به در آید؟

ما، در نفس نفس مان، مدیون خداییم و به قول سعدی، در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب...

در گلستان خوانده اید که:

«هیچ وقت از درد و مصیبتی ننالیده بودم، تا اینکه موقعی کفش نداشتم، پا برهنه بودم. زاری وشکوه کردم.

به مسجدی رفتم. دیدم کسی پاندارد.

گفتم: شکر، که من اگر کفش ندارم، پا دارم...».

باید توفیق شکرگزاری نعمت ها را هم از خدا بخواهیم، که اگر قدرتی برشکر بیابیم، این هم نعمتی است از خدا و بر همین هم شکری دیگر لازم است.

باید در اقرار و اعترافمان، زبان به یاد نعمتها بگشائیم: «شکر لفظی»، و در عمل، از نعمتهای خدا، آنگونه که خواسته اوست، استفاده کرده و هر نعمت را در جای خودش مورد استفاده قرار دهیم: «شکر عملی»، و شکر عملی مهمتر از شکر لفظی است.

در پناه رعایتِ « اللّه »

در فراز پایانی دعای امروز، از خدایی که بصیرترین و بیناترین بینندگان است خواسته ایم که با حفظ و پوشش خود، ما را نگهبان باشد و عیب ما را از پرده برون نیفکند.

«الـهی...

مکُش این چراغ افروخته را،

و مران این بنده آموخته را،

و مسوز این دل سوخته را،

و مدر این پرده دوخته را...».

منابع:
[۱] ـ محمد حسین بهجتی شفق.
[۲] ـ رعد، آیه ۲۸.
[۳] ـ ابراهیم، آیه ۳۴.
* برگرفته از کتاب سینای نیاز به قلم نویسنده

منابع خبر

اخبار مرتبط