سریال راهزنان قسمت ۴۳
هرمز در دفترش نشسته است که خیریه وارد میشود. هرمز که سرش پایین است،فکر می کند که وهبی وارد دفترش شده و میگوید که نمیخواهد کسی را ببیند.خیریه میگوید که دخترش را به خانه بیاورد.هرمز میگوید که مریم در دادگاه از خودش دفاع نکرد و به زندان رفت.خیریه میگوید که اگر قرار است کسی زندانی شود،خودش یا الیاس به زندان بروند و اگر دولت اصرار دارد که یک زن زندانی شود او را به زندان ببرند.هرمز از جایش بلند می شود و مادرش را در آغوش میگیرد و میگوید که خودش باید تاوان این کارها را بدهد،اما نمیتواند.
مریم به زندان تحویل داده میشود.ماموران زندان بعد از بازرسی بدنی،او را به سلولش تحویل میدهند.زنها از او استقبال کرده و خوش آمد میگویند.دختر کوچکی به نام زینب هم که با مادرش در آنجا زندگی میکند به او خوش آمد میگوید.دنیز دوست مریم هم به استقبالش می آید و مریم او را در آغوش میگیرد.
در خانه هرمز،او و فرزندانش به همراه خیریه سر میز شام نشسته اند،اما هیچکدام نمی توانند غذا بخورند.زینب میپرسد که آیا فردا مادرشان را ملاقات میکنند؟هرمز تایید میکند.زینب از پدرش میخواهد که او همراهشان نیاید،چون مادرش با دیدن او لج می کند.خیریه تایید می کند و میگوید که آنها خودشان میروند و حسابی گریه میکنند.هرمز می گوید که مریم زنش است و حتما دلش برایش تنگ شده.سپس از سر میز بلند می شود و می رود.
سلیم به خانه محمود میرود.یاران در را به روی سلیم باز میکند.سلیم به او میگوید :《به بچه ها گفتم برسوننت خونه،من با محمود کار دارم》یاران کیفش را برداشته و از در بیرون میرود.سلیم که روبروی محمود ایستاده،شروع به کتک زدنش میکند و یاران از پنجره آنها را میبیند،اما افراد سلیم از او میخواهند که سوار ماشین بشود.محمود از برادرش میپرسد که چرا او را میزند؟سلیم آستین لباس محمود را پاره می کند و جای زخم گلوله را میبیند.او به محمود میگوید که وقتی که به الیاس شلیک کرده از او عصبانی بوده،اما چرا فایل صدای مریم را برای پلیس فرستاده و چه دشمنی ای با او داشته است؟محمود میگوید که دروغ است و به او تهمت زده اند.سلیم میگوید که این اطلاعات را از نوشاد،مامور اطلاعات گرفته.او تمامی صداهای ضبط شده را دارد و از او خواسته که یا با دولت همکاری کند یا محمود را به مافیا لو می دهد.
این را هم ببینید: برنامه هفتگی پخش سریالهای ترکی (زیرنویس چسبیده فارسی) و دانلود آن
سلیم دستور می دهد تا ایلکلر بیاید و در حضور محمود به او میگوید که او را از کشور خارج کرده به جای دوری بفرستد.ایلکلر می پرسد که آلمان خوب است؟سلیم تایید می کند و می گوید که حتی به او هم نگوید که محمود کجا می رود.محمود از جا بلند شده و میخواهد دست سلیم را ببوسد.سلیم دستش را میکشد و اجازه نمیدهد.محمود میگوید که او حق پدری به گردنش دارد و دیگر هیچ وقت یکدیگر را نمی بینند.سلیم او را در آغوش میگیرد.ایلکلر با اشاره از سلیم می پرسد که محمود را بکشد؟سلیم با سر تایید میکند.
در نمایشگاه،افراد هرمز جلسه ای تشکیل داده و منتظر او هستند.آلپ ارسلان اطلاعاتی از نوشاد گرفته در مورد کارتال سیبریایی که پولی بالغ بر یک میلیارد دلار دارد و آن پول برای دولت است،هرمز قصد دارد این پول را گرو بگیرد.
بعد از تمام شدن تاتر داوود خان با اونال و ایلماز روبرو می شود.اونال از دیدن داوود خوشحال می شود و ایلماز را به او معرفی میکند.
داوود سوار ماشین شده و به دنبال نوشاد میرود.داوود به نوشاد می گوید که امشب چون اونال و ایلماز در تاتر بودند به آنجا رفته بود.نوشاد دلیلش را می پرسد.داوود می گوید که می خواست بداند که اونال درباره او چیزی فهمیده است یا نه،خوشبختانه اونال فکر می کند که او فقط یک ماهیگیر است.داوود از نوشاد میپرسد که سلیم در چه حال است؟نوشاد میگوید :《داره جون میده و احتمالا همه چیز رو به هرمز میگه》داوود می گوید که مافیایی ها خانواده شان را خیلی دوست دارند،اما خودشان را بیشتر از همه دوست دارند.
این را هم ببینید: سریال اسمش عشق، قسمت اول
یاران پیش نازلی می رود و هر چه را که دیده تعریف میکند.نازلی سعی دارد با هرمز تماس بگیرد،ولی موفق نمیشود.
هرمز پیش زینب و عمر نشسته است.زینب می پرسد که چرا مادرشان زندانی است؟هرمز میگوید که مریم و نازلی با هم ملاقات کردند و مریم با لج بازی گفته که داوود را او به خانه نازلی فرستاده و بعد هم او را کشته است.نازلی هم صدایش را ضبط کرده و بعد از تصادف هم گوشی در ماشین جا مانده و پلیس آن را پیدا کرده است.زینب نازلی را مقصر میداند و به پدرش میگوید که اگر بچه آن زن را به خانه بیاورد،او را خفه میکند و پیش مادرش به زندان میرود.عمر هم که شماره نازلی را در صفحه گوشی دیده میگوید :《از اون یکی خونه دارن صدات میکنن》
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران