در سوگ استاد آصف فکرت/جریان ترجمه در افغانستان به او مدیون است
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: محمد آصف فکرت هروی، ادیب، نویسنده، شاعر، منتقد ادبی، فهرستنگار و نسخهپژوه برجسته فارسی زبان روز چهارشنبه، هفتم اردیبهشت ۱۴۰۱ از دنیا رفت. فکرت در سال ۱۳۲۵ در شهر هرات متولد شد. مدرسه ابتدایی را در مدرسه موفق و تعلیمات ثانوی را در سلطان غیاثالدین فوری گذراند. سپس لیسانس زبان و ادبیات فارسی را از دانشگاه کابل و فوق لیسانس روزنامهنگاری را در دانشگاهی در هندوستان گرفت، و فعالیتهای نویسندگی و مطبوعاتی خود را آغاز کرد.
در سال ۱۳۵۹ به ولایت فاریاب منتقل شد و به عنوان مدیرمسئول روزنامه فاریاب چند سالی مشغول به کار شد. آصف فکرت در نشریاتی همچون «کتاب»، روزنامه «بیدار»، روزنامه «انیس» و روزنامه «جمهوریت» در سمتهای گوناگون فعالیت داشت، و در دو شهر مزارشریف و قندوز نیز روزنامههایی را افتتاح کرد.
"خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: محمد آصف فکرت هروی، ادیب، نویسنده، شاعر، منتقد ادبی، فهرستنگار و نسخهپژوه برجسته فارسی زبان روز چهارشنبه، هفتم اردیبهشت ۱۴۰۱ از دنیا رفت"همچنین عضو انجمن تاریخ و آکادمی علوم افغانستان بود. با هجوم ارتش شوروی به افغانستان آصف فکرت در سال ۱۳۶۱ به ایران مهاجرت کرد و در شهر مشهد ساکن شد و فعالیتهای خود را به عنوان پژوهشگر و فهرستنگار در کتابخانه آثار خطی آستان قدس رضوی آغاز کرد. او سالها در ایران به تحقیق و پژوهش اشتغال داشت و در اواخر دهه ۷۰ به کانادا مهاجرت کرد.
به مناسبت درگذشت او خلیل الله افضلی یادداشتی را به رشته تحریر درآورده است. افضلی بنیانگذار مؤسسه پژوهشی بایسنغر است و از جمله پژوهشگران پرکار در حوزه فرهنگ و ادبیات خراسان بزرگ و شهر هرات. «چریکهای سر برهنه» و «سالهای سرخ هری» و ویرایش کتابهایی چون «بیدلشناسی، «یادنامه علامه صلاحالدین سلجوقی»، «مطایبات حاجی اسماعیل سیاه» و… از جمله فعالیتهای کتابی اوست.
این یادداشت را در ادامه بخوانید:
«هرات و زبان فارسی مرد بزرگی را از دست داد.
استاد محمدآصف فکرت، رادمردی که همه عمر را بی ادعا در تحقیق و پژوهش و تألیف و ترجمه به سر برد.
سعادت دیدار او را از نزدیک هیچ گاهی نداشتم اما دهها نامه تا پیش از اوجگرفتن بیماری با هم رد و بدل کردیم. نامههایی که من میپرسیدم و او راه نشان میداد. استاد آصف فکرت برای من خیلی بزرگ بود و هست و خواهد بود. تمام آثارش را به سختی از اینجا و آنجا گرد آوردم و میبالیدم که شهرم فرهیختهای چون او دارد. در سالهای دانشجویی وبلاگ «آن روزها» را با شوق و علاقه فراوان میخواندم.
"آصف فکرت در نشریاتی همچون «کتاب»، روزنامه «بیدار»، روزنامه «انیس» و روزنامه «جمهوریت» در سمتهای گوناگون فعالیت داشت، و در دو شهر مزارشریف و قندوز نیز روزنامههایی را افتتاح کرد"حکایتها و روایتهایی از گذشتههای دور با نثری قشنگ، دلکش و خواندنی.
هر چه از او و به قلم او میخواندم به این بیشتر پی میبردم که ما حق این مرد را هرگز نگزاردیم و او را قدر ندانستیم. به این میاندیشیدم چگونه میتوان برایش در زندگی کاری کرد؟ در چند سال گذشته در پی گردآوری یک جشننامه و این اواخر یک کلیپ ویدئویی برایش بودیم خیلی تقلا کردیم و به این در و آن در زدیم. در ابتدا تا همین چندی پیش یعنی حدود یک سال قبل خود استاد اصلاً رضایت به این کار نمیداد. کلاً اهل مصاحبه و گفتوگو و عکس و ویدئو نبود. با وساطت و پادرمیانی دوستان و عزیزانی چون خانم سایه طبیبی حیدرزاده و بانو سیندخت تمنا و فرزند فرهیخته استاد بانو نوشین فکرت بالاخره رضایت دادند اما دریغ که دیگر کار از کار گذشته بود.
از این طرف بلاها و مصیبتها و جابهجاییها بر سر ما آوار شد و از آن سو استاد از حرف و سخن افتاده بود. پرسشهای بسیاری هنوز در دل بود که همه بیپاسخ ماند. نه ما توانستیم مطرح کنیم و نه او را یارای پاسخدادن بود.
با این هم با شماری از دوستان و همکارانشان گفتوگوهایی انجام دادیم. درخواست ارسال یادداشت و مطلب کردیم که شماری هر چند کم و اندک برای ما فرستادند. امیدوارم بتوانیم روزی این یادداشتهای پراکنده دوستان و همکاران و نیز مقالات ایشان در جراید و نشریات کابل که کم هم نیستند و خاطراتشان را در صفحه «آن روزها» منتشر کنیم.
به گمان من که او فرد اول ترجمه افغانستان در سه دهه شصت تا هشتاد خورشیدی سده کنونی است.
"با هجوم ارتش شوروی به افغانستان آصف فکرت در سال ۱۳۶۱ به ایران مهاجرت کرد و در شهر مشهد ساکن شد و فعالیتهای خود را به عنوان پژوهشگر و فهرستنگار در کتابخانه آثار خطی آستان قدس رضوی آغاز کرد"تحقیقات و گزینشهایش در عرصه هراتپژوهی و نگارش کتابهایی ارزشمند چون لغات گفتاری هرات (بعدها با نام فارسی هروی)، پیراسته تاریخنامه هرات، عین الوقایع، مناجات و گفتار پیر هرات ارزشمند و بیبدیل بود. جز این، راجع به ادبیات و فرهنگ و فولکلور زادگاهش دهها مقاله در کابل و بعدها در مشهد و تهران نوشت. در اواخر دهۀ پنجاه در نشریات وزارت اطلاعات و فرهنگ مثل ژوندون، فولکلور، لمر و … اگر در یک شماره مقالهای از او نبود در شماره بعدی حتماً مطلبی و یادداشتی داشت.
روانش شاد باد که در این سالهای پسین درد و رنج و محنت بسیار کشید و با خود خانواده و دوستانش را نیز سوختاند. وداعش داغی و ماتمی دیگر بر داغهای بیشمار هرات و افغانستان دردمند است. جای این فرزند فرهیخته همیشه خالی خواهد ماند.»
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران