علی لندی؛ قهرمانی با قلب بزرگ/رفتار سیاوش وار نوجوان دهه هشتادی برای نجات ۲ انسان در ایذه
به گزارش خبرنگار گروه استانهای باشگاه خبرنگاران جوان از اهواز، اخیرا ماجرای نجات دادن ۲ انسان از سوی یک نوجوان ایذهای سر و صدای زیادی در شبکههای اجتماعی به پا کرده است، پسری با جثه کوچک که قلبی بزرگ دارد.
ماجرا از این قرار است که علی لندی درست زمانی که در محله خاله خود در حال بازی بود، ناگهان صدای انفجار از خانه یکی از اهالی به گوشش میرسد. ۲ انسان؛ یک پیرزن و یک زن میانسال وقتی مشغول تهیه ناهار با استفاده از پیک نیک بودند، آتش در خانه شان زبانه میکشد، صدای جیغ و داد زنان همه جا را فرا میگیرد و فریاد کمک سر میدهند.
علی لندی سیاوش وار و قهرمانانه دل را به آتش میزند و برای نجات ۲ زن از هیچ تلاشی دریغ نمیکند؛ پیک نیک را از خانهای که آتش گرفته در طبقه دوم به پایین پرتاب میکند، اما حریق دامن خودش را گرفتار میکند.
شامگاه ۱۸ شهریور در حالی که همه خبرها معطوف به جان باختن دختر ۱۲ ساله ایذهای بود که به دلیل گشودن آتش از سوی اوباش فوت شده بود، قهرمانی کوچک جثه اهل ایذه با دلی بزرگ همچون قهرمانان افسانهای در داستانهای شاهنامه در اقدامی فداکارانه دل را برای نجات جان انسانها به آتش زد.
علی: اگر دوباره همچین اتفاقی رخ دهد، باز هم همین کار را انجام میدهم
عموی علی لندی در گفتگو با خبرنگار ما در این خصوص گفت: این آتش سوزی در یک ساختمان چند واحده رخ داد و علی خانه خاله اش بود، اما هنگامی که آتش سوزی رخ داد و صدای کمک خواستن همسایه را شنید فورا خودش را به واحدی که دچار حریق شده بود رساند؛ فورا یک پتو به روی یکی از خانمها انداخت و سپس به سراغ کپسول مشتعل رفت و آن را برداشت تا از محل دور کند، اما آتش او را هم سوزاند.
او افزود: دختر خالههای علی فورا سعی کردند تا با پاشیدن آب روی بدن نحیف این نوجوان تا زمان رسیدن آمبولانس از سوختگی بیشتر او جلوگیری کنند؛ پس از مدتی خودروی اورژانس نیز از راه میرسد و بعد از انتقال علی به بیمارستان با انجام اقدامات اولیه از ایذه به اهواز منتقل شد، اما به درخواست ما نیز به بیمارستان سوانح سوختگی اصفهان منتقل و هم اکنون در بخش «آی سی یو» تحت مراقبتهای ویژه قرار دارد.
عموی این قهرمان ایذهای با بیان اینکه علی ۹۱ درصد دچار سوختگی شده است، اما با این حال به ما گفته بود که هر شخص دیگری نیز به جای من بود همین کار را میکرد و اگر دوباره چنین اتفاقی رخ دهد باز هم همین کار را انجام خواهم داد.
به راستی روایت این جانفشانی ،واقعیتی بدون اغراق است که از انسانی والا منش برخواسته، گویی او میخواست بگوید درس و مشق را به خوبی آموخته و شعر سعدی را به خوبی با روح و جان هم حفظ و هم حس کرده است که میگوید:
بنیآدم اعضای یکدیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بهدرد آورَد روزگار/دگر عضوها را نمانَد قرار
روایت ماجرا از زبان مسئولان
رضا اسماعیلی مسئول مرکز فوریتهای پزشکی ایذه نیز در این باره به خبرنگار ما گفت: در ساعت ۱۹ و ۳۰ دقیقه روز ۱۸ شهریور در پی تماس تلفنی با سامانه ۱۱۵ بلافاصله آمبولانس اورژانس به محل حادثه اعزام شد.
او افزود: در پی این آتش سوزی ۳ نفر دچار سوختگی بالای ۵۰ درصد شدند که به بیمارستان شهدای ایذه منتقل شدند.
همچنین ابراهیم اسماعیلوندی مسئول اداره آتش نشانی شهرداری ایذه در گفتگو با خبرنگار ما گفت: ساعت ۱۹ و ۳۰ دقیقه روز ۱۸ شهریور در پی تماس تلفنی همشهریان با سامانه ارتباطی ۱۲۵ آتش نشانی مبنی بر حریق یک منزل مسکونی، فورا تیم اطفای حریق به محل حادثه اعزام شدند.
در همین حال محمد مالی یکی از فعالین اجتماعی استان خوزستان نیز در توییتی به روایت این مسئله پرداخته است:
از شهرام محمدی تا علی لندی
ایذه، انشان، مالِمیر، آنزان، آیاپیر یا ایذج؛ شهری به درازای تاریخ است. منطقهای در شرق خوزستان که حکومتهای ایلخانی، اشکانیان، ایلامیان نو، الیمایی و هخامنشینان آن را برای سکونت فصلی یا دایم یا شکارگاه معتدله و پایتخت خود برمیگزیدند.
ایذه ۴ راه ایلیاتی کوچ در مجال گرمسیر و ییلاق. یکی از سرچشمههای قوم دلیر بختیاری. این شهر با چنین عمق فرهنگی و ریشههای اصیل قومی؛ هماره مهد فرهیختگان و دلیران، شیران و پاکدلان و قهرمانان بوده است.
"این شهر با چنین عمق فرهنگی و ریشههای اصیل قومی؛ هماره مهد فرهیختگان و دلیران، شیران و پاکدلان و قهرمانان بوده است"گویی، دشت افسانهای سوسن در نهاد مردمان این دیار بازتولید شده است.
معلم ماجرای ما «علی لندی» دانشآموزی است که با اشتیاق و علاقه تا چند روز پیش، خود را آماده رفتن سر کلاس نهم میکرد. اما عصر روز ۱۸ شهریور سرنوشتی دیگر را برای علیآقا رقم زد.
شاید مقرر بود آتش همسایهی خاله علی، مادر شهید عزیزی که سالها پیش فرزندش فدایی ملت و میهن شد، با فداکاری و ایثار یک دهه هشتادی خاموش شود، شهید عزیزی، اگرچه نبود تا مادر را نجات دهد، اما علی مثل یک شیر جای خالی او را پُر کرد.
به ایذه برویم، محله معروف به هلال احمر یک ساختمان ۱۲ واحدی، خانه خاله علی،خاله بیرون است.
علی و دختر و پسرخالهاش مشغول بازی هستند.
ساختمان گاز لولهکشی ندارد و سیلندر و پیکنیک گاز؛ عصای دست ساکنین.
همسایه روبروی خانه خاله علی آقا، یک مادر شهید است. پیر؛ که همراه با دختر ۵۰ سالهاش دارند غذا درست میکنند با پیکنیک. ناگهان آتش زبانه میکشد. زنها با جیغ و فریاد کمک میخواهند.
خانواده علی باید حمایت شوند
علی مشغول بازی است.
فرزند داوود و زیبا. برادر دنیا ۱۷ و دینا ۸ ساله. وقتی صدای زنهای همسایه به گوش علی میرسد در یک چشم بههم زدن راه صدسالهای که هزاران عارف و سالک رفتهاند و نرسیدهاند را میرود؛ علی به درب منزل همسایه که مجاور خانه خاله و در یک طبقه است میرسد. صحنه این است: پیرزن و زنی میانسال که غرق در آتش هستند. علی میزند به آتش.
"گویی، دشت افسانهای سوسن در نهاد مردمان این دیار بازتولید شده است.معلم ماجرای ما «علی لندی» دانشآموزی است که با اشتیاق و علاقه تا چند روز پیش، خود را آماده رفتن سر کلاس نهم میکرد"سیاووشوار.
پیرزن و زن را آرام میکند و به فکرش میرسد که باید پیکنیک را دور کند. پیکنیک را برمیدارد تا از تراس پرتاب کند پایین. آتش به لباس و پاهایش میگیرد. اعتنایی نمیکند تا اینکه در حین پرتاب، خودش شعلهور میشود. آتش دور شده، همسایهها مشغول آرام کردن پیرزن و دخترش هستند.
علی تنها در آتش میسوزد. پسر و دختر خاله علی، او را میکشند زیر دوش آب.
آتشنشانی و اورژانس میرسند. علی و پیرزن و دخترش به بیمارستان سوانح و سوختگی طالقانی در پاداد اهواز منتقل میشوند. پیرزن و دختر در سلامت هستند و مشکل جزیی دارند. شدت سوختگی ۹۱ درصدی علی باعث میشود که پزشکهای اهواز پیشنهاد انتقال او را به بیمارستان سوانح و سوختگی امام موسیکاظم (ع) اصفهان بدهند.
"علی و پیرزن و دخترش به بیمارستان سوانح و سوختگی طالقانی در پاداد اهواز منتقل میشوند"علی به اصفهان میرسد و آیسییو.
به پدر علی پیشنهاد میدهند که شکایت کند، میگوید: پسرم از روی آگاهی؛ همسایه را نجات داده و من اجر این فداکاری پسرم را خراب نمیکنم. مقدّر بود که علی با این فداکاری جان چند نفر را نجات دهد. پسرم یک قهرمان است و همیشه در زندگیاش اینگونه بوده است.
داوود از یک خانواده ۷ نفری میآید. او کارمند اتحادیه اصناف است. مادر علی خانهدار است.
پدر علی به هزینههای جراحیهای علی فکر میکند. او حاضر است همه وجودش را برای علی بگذارد. ولی کاش او را دریابیم. خانواده علی باید حمایت شوند. داغ علی خیلی بزرگ است.
"شدت سوختگی ۹۱ درصدی علی باعث میشود که پزشکهای اهواز پیشنهاد انتقال او را به بیمارستان سوانح و سوختگی امام موسیکاظم (ع) اصفهان بدهند"نداری اضافه نشود!
علی لندی مثل همشهری دیگرش شهرام محمدی که سوخت تا دهها کارگر یک پتروشیمی در ماهشهر نسوزند یک قهرمان است. قهرمانی که امروز نیاز به توجه دارد تا زنده بماند.
علی لندی در شبکههای اجتماعی
داستان قهرمان این پسر نوجوان در شبکههای اجتماعی به صورت گسترده منتشر و برخی نیز خواستار درج این فداکاری در کتب درسی شدند.
- این تصویر منتسب به مادر شهید ابراهیم عزیزی که علی لندی برای نجات او و دخترش دل به آتش زد در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود.
مادر شهید عزیزی با درصد سوختگی حدود پنجاه درصد به بیمارستان سوانح سوختگی طالقانی اهواز منتقل شد، اما به دلیل جراحات شدید جان خود را از دست داد هر چند دختر وی با درصد سوختگی پایین بصورت سرپایی مداوا شد.
اما از سوی دیگر امید است که علی لندی نیز به سلامت از بیمارستان مرخص شده و در صورتی که خانواده او نیز دچار مشکلات مالی هستند با کمکهای خیرین و مسئولان مربوطه داغ بی پولی نیز بر مشکلات آنها افزوده نگردد.
گزارش از فرشاد بندانی
انتهای پیام/ن
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران