قسمت شصت و پنج محکوم

"دادستان می‌گوید نتیجه کالبدشکافی آمده و دایی حاجی به‌خاطر مصرف الکل تقلبی مرده است"بوگه عصبانی می‌شود و با ساشا بحث می‌کند.

همان لحظه باریش داخل می‌رود؛ ساشا بیرون می‌آید.

باریش با بوگه صحبت می‌کند و می‌گوید که او را حتما بیرون می‌آورد.

فیرات داخل می‌رود و با دیدن باریش عصبانی می‌شود. باریش برای حرص دادن فیرات صحنه کشتن زینب را یادآوری می‌کند.

 بوگه جا می‌خورد.

فیرات باریش را بیرون می‌کند و به بوگه نسبت به خطرناک بودن باریش هشدار می‌دهد. 

بوگه قبول می‌کند که اعتراف کند. فیرات او را به اتاق بازجویی می‌برد؛ قبل از اینکه بوگه شروع به بازجویی کند، دادستان با فیرات تماس می‌گیرد و می‌گوید در آن آدرس اثری از ماشین نیست!

فیرات از اتاق بیرون می‌آید و متعجب است.

بعد از قطع کردن تلفن، باریش با پوزخند به فیرات نگاه می‌کند و می‌گوید آزادی بوگه را در قبال آزادی حاجی می‌خواهد، در واقع ساشا حاجی را تعقیب کرده و جای پنهان کردن ماشین را پیدا کرده و ماشین را جابجا کرده است. فیرات به شدت عصبانی می‌شود و به ناچار بوگه را آزاد می‌کند. 

دادگاه حاجی تشکیل می‌شود و فیرات می‌تواند او را تبرئه کند. حاجی آزاد می‌شود و با خوشحالی مادرش را بغل می‌کند.

"فیرات باریش را بیرون می‌کند و به بوگه نسبت به خطرناک بودن باریش هشدار می‌دهد. بوگه قبول می‌کند که اعتراف کند"حاجی در خانه خود همه را جمع کرده و همه سر سفره هستند.

سینیور به همراه رفیع به آنجا می‌رود و سر سفره می‌نشیند. فیرات با طعنه با سینیور صحبت می‌کند و به او می‌گوید نمی‌تواند او را دستگیر کند. دستیار فیرات تماس می‌گیرد و خبر می‌دهد که دادستان بررسی پرونده سینیور را تایید کرده است. فیرات به سمت دادگستری می‌رود. 

بوگه و باریش به خانه می‌روند.

باریش به بوگه می‌گوید پاسپورت جعلی برای خودشان گرفته تا از کشور بروند. بوگه که دیگر تصمیم ندارد با باریش برود، نمی‌داند باید چه کند.

فیرات درخواست تعقیب بوگه، باریش و ساشا را داده اما دادستان کل قبول نمی‌کند و از اینکه فیرات مدام درگیر پرونده‌های مختلف است کلافه می‌شود.

فیرات می‌گوید او در واقع می‌خواهد اول سردسته کارتل یعنی سینیور را دستگیر کند. دادستان می‌گوید با تفتیش خانه سینیور موافقت کرده است. 

فیرات و نیروهای پلیس برای تفتیش خانه سینیور به آنجا می‌روند.

"فیرات او را به اتاق بازجویی می‌برد؛ قبل از اینکه بوگه شروع به بازجویی کند، دادستان با فیرات تماس می‌گیرد و می‌گوید در آن آدرس اثری از ماشین نیست! فیرات از اتاق بیرون می‌آید و متعجب است"

فیرات در حال گشتن خانه سینیور، پرونده خان بابا را پیدا می‌کند و درواقع به‌خاطر پیدا کردن آن پرونده به آنجا رفته است. سینیور متوجه برداشتن پرونده می‌شود.

او به رفیع می‌گوید هرطور شده باید از شر فیرات خلاص شوند و طوری که کسی شک نکند او را بکشند. 

پایان قسمت ۶۵

دیدگاه‌ها