حقیقت توکل و اعتماد به خدا

جام جم - ۳ آذر ۱۳۹۹

به گزارش جام جم آنلاین و به نقل از پرسمان، توکل به معنای اعتماد (لسان العرب ج ۱۵ ص ۳۸۸) است، که اگر با کلمه علی متعدی شود و به شکل فعل درآید به معنای تکیه و اعتماد کردن به دیگری خواهد بود.(مفردات راغب اصفهانی ص ۸۸۲) وقتی گفته می شود: «توکلت علی الله» به معنای این است که به خداوند در هر امری اطمینان و اعتماد می کنم. (المصباح ج ۱ و ۲ ص ۶۷۰ ذیل واژه وکل) 

«إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ؛چرا که او(شیطان)، بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می کنند، تسلّطی ندارد» (نحل/۹۹).

اول : توکل به خداوند

معنای توکل این است که بنده پروردگار خود را وکیل خود بداند و او را همه کاره و مدبر امور خود بداند، به این معنا از تمسک به اسبابی که از سببیت آنها آگهی دارد- و یکی از آنها خود اوست- که علتی است ناقص، دست برداشته و به سبب حقیقی که تمامی اسباب به او منتهی می گردد تمسک بجوید. البته در این حین از سبب های عادی نیز که آن را خدا اعطا کرده است بهره می برد، اما توجه و تکیه گاه او خدا است. نظر مرحوم علامه طباطبائی(ره) در این زمینه موید همین مطلب است؛

نظر صائب آن است که انسان به آن چه که از اسباب ظاهری بر می خورد و پی می برد، وثوق و اتکاء نکند، بلکه معتقد باشد که هر سببی هر اثر و خاصیتی دارد خداوند به آن افاضه کرده، بنابراین در رسیدن به غرض و هدف خود به پروردگار خود اتکاء کند.( ترجمه المیزان، ج ۹، ص: ۵۶)

در جای دیگر می فرماید: اسباب عادی بخاطر این که در تاثیر خود مستقل نبوده و در ذات خود بی نیاز و بی احتیاج بغیر خود نیستند بناچار می باید کسی که در مقاصد و اغراض زندگیش متوسل به آنها می شود در عین توسلش به آنها، متوکل بر غیر آنها و سببی که فوق آنها است بشود، تا آن سبب، سببیت این اسباب عادی را سبب شود، و در نتیجه سببیت اینها تمام گردد، که اگر چنین توکلی بکند بر طبق روش صحیح و طریق رشد و صواب رفتار کرده، نه اینکه اسباب عادی را که خداوند، نظام وجود را بر اساس آنها بنا نهاده مهمل دانسته هدفهای زندگی خود را بدون طریق طلب کند، که چنین طلبی ضلالت و جهل است.( ترجمه المیزان، ج ۱۱، ص ۲۹۹).

روح اسلام توحیدی است و توکل از ارکان توحید و ایمان توحیدی انسان مسلمان است. از روایات استفاده می شود که توحید چهار رکن دارد که عبارت است از: تفویض, توکل, رضا و تسلیم.

"البته در این حین از سبب های عادی نیز که آن را خدا اعطا کرده است بهره می برد، اما توجه و تکیه گاه او خدا است"توکّل اعتماد و اطمینان دل در همه امور بر خدا است، و اینکه انسان از هر قوه و قدرتی بیزاری جسته و فقط بر حول و قوه الهی اعتماد و تکیه نماید و اعتقاد جازم داشته باشد به اینکه در عالم هستی فاعلی جز خدا نیست و هیچ کس را قوه و قدرتی نیست مگر به واسطه او.

توکل، یعنی اگر کسی به علم و قدرت و اراده خدا ایمان داشت و او را حاضر و ناظر دانست, به او در کارهای مهم خود تکیه می کند و او را وکیل می گرداند و در نتیجه خیال اش از بابت آن کار راحت می شود و می داند که خدای متعال بهترین نتیجه را که مطابق مصلحت و حکمت خویش باشد عاید او خواهد کرد و به آنچه عاید او می شود راضی است و استرس و بی قراری ندارد و بلکه از این طریق به آرامش ایمانی دست می یابد.

پیامبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله و سلم تفسیر توکّل را از جبرئیل سؤال کرد، جبرئیل گفت: معنای توکّل این است که انسان یقین کند به اینکه سود و زیان و بخشش و حرمان به دست مردم نیست و باید از آنها نا امید بود و اگر بنده ای به این مرتبه از معرفت برسد که جز برای خدا کاری انجام ندهد و جز او به کسی امیدوار نباشد و از غیر او نهراسد و غیر از خدا چشم طمع به کسی نداشته باشد، این همان توکل بر خدا است. (بحارالانوار، چاپ بیروت، ج ۶۸ - ص ۱۳۸، حدیث ۲۳.)

دوم : نقش و جایگاه توکل در زندگی انسان

مرحوم استاد علامه طباطبایی می فرماید: «حقیقت مطلب این است که نفوذ اراده و رسیدن به مقصود در عالم مادّه نیازمند به یک سلسله اسباب و عوامل طبیعی و یک سلسله عوامل روحی و نفسانی است. هنگامی که انسان وارد میدان عمل می شود و کلیه عوامل طبیعی مورد نیاز را آماده می کند، تنها چیزی که میان او و هدفش فاصله می اندازد همانا تعدادی از عوامل روحی (از قبیل سستی اراده و تصمیم، ترس، غم و اندوه، شتابزدگی و عدم تعادل، سفاهت و کم تجربگی و بد گمانی نسبت به تأثیر علل و اسباب و امثال آن) است.

در چنین وضعی اگر انسان بر خداوند سبحان توکل داشته باشد اراده اش قوی و عزمش راسخ می گردد و موانع و مزاحمات روحی در برابر آن خنثی خواهد شد، زیرا انسان در مقام توکل، با مسبّب الاسباب (که غالب بر همه اسباب است) پیوند می خورد و با چنین پیوندی دیگر جایی برای نگرانی و تشویش خاطر باقی نمی ماند و با قاطعیت با موانع دست و پنجه نرم می کند تا به مقصود برسد.

علاوه بر این، نکته دیگری که در مورد توکل موجود است بعد غیبی و ماورایی آن است، یعنی خداوند متعال شخص متوکّل را با امدادهای غیبی «من حیث لا یحتسب» (از آنجا که به گمانش نمی رسد) مدد می رساند که این امدادها از حوصله اسباب عادی و طبیعی فراتر و در ردیف ما فوق علل مادّی قرار دارد و ظاهر آیه شریفه«وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» ۶۵: ۳ (هر کس بر خدا توکل کند خدا او را کفایت کند) چنین امدادی را نوید می دهد». آثاری نیز که در احادیث معصومین علیهم السلام در باره توکل آمده مؤیّد کلام استاد است. مثلا امیر مؤمنان علیه السلام می فرماید: من توکّل علی اللّه ذلّت له الصّعاب و تسهّلت علیه الأسباب و تبوّء الخفض و الکرامة.

هر کس بر خدا توکل کند سختیها برای او نرم و آسان و اسباب و وسیله ها برایش فراهم شود و در راحت و وسعت و کرامت جای گیرد (و زندگی اش به راحتی و آسایش گذرد).

این حدیث و احادیث دیگر به موضوع عوامل روحی که در کلام استاد آمده اشاره دارد و با صراحت دلالت می کند بر اینکه شخص متوکل بر این گونه عوامل و مشکلات فائق و غالب آید.

از این رو، طیره (فال بد) که یکی از خاطرات درونی و عوامل منفی است که در روحیه بسیاری از افراد بازتابهای منفی ایجاد می کند و مانع از فعالیت می گردد در نفوس انسان های متوکل اثر نمی گذارد.

رسول گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: الطّیرة شرک و ما منّا إلا، و لکنّ اللّه یذهبه بالتّوکّل. طیره (فال بد زدن ) شرک است و هیچ یک از ما نیست جز اینکه به آن مبتلا است اما خدا به وسیله توکل (شومی ) آن را از بین می برد. ( نقطه های آغازدراخلاق عملی ص : ۵۱۶)

سوم : توکل به معنای مستقل ندانستن اسباب دنیوی است.

نکته اساسی و مهمی که وجود دارد این است که انسان علاوه براینکه بر اساس توکل ، نباید خداوند متعال را به عنوان مسبب الاسباب فراموش کند بلکه وسایل و اسباب دنیوی را پرتویی از ذات احدیت و اراده او بداند اما این مساله را نیز نباید فراموش کند که این عالم، عالم اسباب است و انسان برای ادامه زندگی خود چاره ای ندارد جز اینکه با بکارگیری اسباب و در ارتباط با مردم کارهای خود را انجام دهد, ولی در عین حال نباید برای وسایل استقلال در تاثیر قایل باشد.

یک روز امیر مؤمنان علیه السلام گروهی از مردم را دید که با برخورداری از صحّت و سلامت، کار را رها کرده و گوشه مسجد نشسته اند. فرمود: شما چه کسانی هستید؟ گفتند: ما متوکلین هستیم (و بر خدا توکّل داریم). فرمود: نه بلکه شما متأکّلین هستید (یعنی شما سر بار اجتماع اید و از دسترنج دیگران ارتزاق می کنید).

"از روایات استفاده می شود که توحید چهار رکن دارد که عبارت است از: تفویض, توکل, رضا و تسلیم"( مستدرک الوسائل، ج ۲ - ص ۲۸۹.) توسل به اسباب عادی و در عین حال توجه به اینکه موثر حقیقی و مسبب اسباب خدای متعال است, عین توکل است.

 

آثار اعتماد به نفس و توکل قرآنی و ویژگی متوکلان.

اعتماد به نفس و توکل به معنا و مفهوم قرآنی برخلاف مفهوم غربی و اومانیستی آن آثار و برکات فراوانی دارد که می توان به آرامش روحی و روانی شخص اشاره کرد. (آل عمران آیه ۱۷۲ و ۱۷۳).

از دیگر آثار آن می توان به افزایش انگیزه و حرکت و تحرک اشاره کرد؛ زیرا شخصی که خداوند خالق و پروردگار هستی را به عنوان تکیه گاه و پشتوانه خویش می بیند، بی هیچ ترسی از آینده و نرسیدن به مقصد و مقصود و اندوهی از گذشته گام بر می دارد و می داند که به هدف خواهد رسید و اگر به ظاهر به امری نرسید در حقیقت به چیز دیگری دست یافته که از مقصد و مقصود مهم تر است و آن ارتباط تنگاتنگ با خدا و تقرب و نزدیکی به اوست.

از این رو اشخاص متوکل، دارای اعتماد به نفس بیش تر برای اقدام و کار هستند و هرگز خسته نمی شوند و از راهی که می روند باز نمی گردند و کوتاه نمی آیند. (اعراف آیه ۸۸ و ۸۹ و یونس آیه ۸۴ و ۸۶). بنابراین استقامت و پایداری در برابر مخالفت ها و سختی ها امری طبیعی در این دسته از انسان هاست. از صفات ایشان می توان به پایداری اشاره کرد به گونه ای که در برابر شکست ها کوتاه نمی آیند و هرگاه دچار شکستی شدند با گام های استوارتر حرکت خویش را از سر می گیرند.

(آل عمران آیه ۱۲۱ و ۱۲۲ و ۱۷۲ و ۱۷۳)

آنان در کارهای خویش از امدادهای غیبی خداوند بهره مند می شوند و خداوند از جایی که امید و روزنه ای به آن نبود به ایشان یاری می رساند. (آل عمران آیه ۱۶۰ و مائده آیه ۱۱ و انفال آیه ۶۲ و ۶۴). انسان متوکل از فضل خدا و محبت او بهره مند می شود (آل عمران آیه ۱۵۹) وچون کارهایش مبتنی بر خلوص و اخلاص و وجه الهی است، رضایت و خشنودی خدا را نیز به دست می آورد (آل عمران آیه ۱۷۳ و ۱۷۴) و در هر حال، پیروزی از آن او خواهد بود، چه به ظاهر شکست بخورد و چه پیروز شود چون به رضای او عمل کرده است و لذا موفق و پیروز خواهد بود. (آل عمران آیه ۱۲۲ و ۱۲۳ و انفال آیه ۴۸ و ۴۹)

از دیگر آثار توکل و اعتماد به نفس اسلامی و قرآنی می توان به شجاعت و شهامت در برابر مخالفان و دشمنان (یونس آیه ۷۱ و ۸۳)، صبر در برابر شکست ها و اذیت و آزارها و مقاومت ها (ابراهیم آیه ۱۲ و نحل آیه ۴۱ و ۴۲)، سلامت روحی و روانی و جانی در دنیا و آخرت (آل عمران آیه ۱۷۳ و ۱۷۴) و برخورداری از روحیه بالا (آل عمران آیه ۱۲۲) اشاره کرد زیرا خداوند را کفیل خود می داند و همه امور خویش از ریز و درشت را به او تفویض و واگذار کرده است. (آل عمران آیه ۱۷۳).

این گونه است که در پناه خداوند از مصونیت خاصی برخوردار می شود و هرگز آسیبی از سوی دشمان انسی و جنی به وی نمی رسد و از ضرر و زیان و آسیب های شیطان در امان و محفوظ می ماند.

"طیره (فال بد زدن ) شرک است و هیچ یک از ما نیست جز اینکه به آن مبتلا است اما خدا به وسیله توکل (شومی ) آن را از بین می برد"(حجر آیه ۶۵ و نحل آیه ۹۸ و ۹۹)

به هر حال اعتماد به نفس قرآنی هماهنگی و ارتباط تنگاتنگی با مسئله توکل و مقوله اعتماد به خدا و تکیه بر او دارد و نمی توان مسئله اعتماد به نفس را در اسلام و قرآن از توکل و اعتماد به خدا جدا دانست؛ زیرا باور به جداسازی چیزی جز کفر و شرک نیست.

چهارم : راه تحصیل صفت توکّل

علمای اخلاق برای تحصیل صفت توکل راههایی را پیشنهاد نموده اند که به برخی از آنها اشاره می شود .

۱- مطالعه در خصوص صفات خداوند متعال به خصوص صفت توحید که ریشه توکل است.

۲- مطالعه و دقت در خصوص آیات و روایاتی که راجع به توکل و آثار و فضایل آن ذکر گردیده است .

۳- یاد آوری و تفکر در کیفیت عنایت خداوند نسبت به انسان از بدو خلقت تا پایان عمر به اینکه او را چگونه از نیستی به هستی آورده و خلعت وجود به او پوشانیده، و آنچه را بدان نیازمند بوده برای وی آماده ساخته است، و او به بندگان خود از مادر به فرزند خود مهربانتر است.

۴- مطالعه حکایات و داستانهایی که مشتمل بر شگفتیهای صنع خدا در رساندن روزی به بندگان و دفع بلاها و بدیها از بعضی از ایشان است.

۵- در سرگذشت های پیشینیان نظاره کند که خداوند چگونه اموال توانگران را نابود و قدرتمندان را خوار می سازد و چه بسا بندگانی که مال و سرمایه ای نداشتند و خداوند به آسانی به آنها روزی رسانده و آنها را از نهایت ذلت به اوج عزت رسانده ؛ و هر که در این مطالب دقت کند به این نتیجه خواهد رسید که امور به دست قدرت خداوند است، پس باید بر او اتکا و اعتماد نمود. (علم اخلاق اسلامی ج : ۴ ص : ۲۹۵)

۶- توکل و اعتماد به خدا محصول ایمان یقینی انسان به خدای متعال و توحید ا ست. به هر مقدار که انسان به خدای متعال و قدرت و احاطه و حکمت و سایر صفات الهی ایمان و اعتقاد داشته باشد به همان میزان می تواند به او اعتماد و اطمینان داشته باشد و در کارهایش به او توکل نماید و نتیجه کار را به ا و بسپارد.

پنجم : نشانه حصول صفت توکّل در انسان

نشانه حصول توکّل این است که دل انسان مضطرب نشده وآرامش و اطمینان خاطر خود را به سبب از دست دادن منافع دنیوی و یا بوجود آمدن ضررهای دنیایی از دست ندهد. پس اگر سرمایه اش به دزدی رفت یا تجارتش زیان کرد، راضی و خشنود باشد و آرامش و اطمینان خاطر وی متزلزل نگردد.

خداوند متعال از آن جا که خالق هستی است همه چیز از آنجا سر چشمه می گیرد و در کل عالم جریان می یابد. از این روی اگر کاری و فعلی در دنیا جریان یافت، باید در ابتدا به آن سرچشمه توجه کنیم و حمد وثنای او را بجای آوریم.

از طرف دیگر خداوند متعال در درون افراد توانمندیهای ویژه ای قرار داده است که هم بتوانند راه کمال را طی کند و هم زندگی روزمره ی خود را به پیش ببرند، اما در این هنگام نیز باید توجه کنیم که خواست او این گونه اقتضاء نموده است و در مواقعی که اربابان جهان و انسانهای جاهل بخواهند خود را همه کاره بپندارند، دست خدا نخواهد گذاشت که کارها به سرانجام برسد و این تلاشها نقش بر آب خواهد شد، مانند رُخ داد طبس «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدیهِم؛ و دست خدا بالای دست آنهاست»(فتح/۱۰).

«شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ؛ با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد»(آل عمران/۱۵۹) این آیه تمام سخنان ما را یک جا جهع نموده است، زیرا هم اشاره به امور ظاهری و سبب ها دارد که مشورت باشد و هم به حقیقت والاتر اشاره دارد که توکل نام دارد.

با این نگرش انسان هم وظیفه ی ظاهری خود را در این دنیا درست، محکم و پرتلاش انجام می دهد و این ظاهر قضیه قلمداد می شود، اما در باطن توجه به خدا و امداد او دارد. به نظر می رسد هر مقدار وظایف ظاهری و دنیوی را به خوبی انجام دهیم از یاری خداوند بهتر و بیشتر می توانیم بهره ببریم. بنابراین توجه به خدا و توکل بر او سبب می شود فرد از نیروهای خدادادی خود بیشترین بهره را ببرد. در آخر این که به ظاهر به اندازه ی ظاهر باید توجه نمود و به باطن و حقیقت عالم به مقدار باطن باید توجه داشت، حال به کدام باید بیشتر اهتمام داشت، روشن است.

منابع خبر

اخبار مرتبط