Sedaghatsiz, S01E131
Sedaghatsiz Serial Part ۱۳۱
سرجون متوجه میشود که گونول در رابطۀ او و جیران دخالت دارد. او به خانۀ گونول میرود تا با او صحبت کند. نِوین و جاویدان و درین هم آنجا هستند. سرجون با دیدن آنها عصبانی میشود و با طعنه میگوید برای او جلسه ترتیب دادهاند تا تصمیمگیری کنند. گونول به سرجون میگوید پای یک بچه در میان است و او باید منطقی تصمیم بگیرد.
"سرجون با دیدن آنها عصبانی میشود و با طعنه میگوید برای او جلسه ترتیب دادهاند تا تصمیمگیری کنند"سرجون میگوید تصمیمش را گرفته و میخواهد با نیل ازدواج کند و کسی حق دخالت ندارد، سپس بیرون میرود. سرجون به خانۀ آسیه دنبال نیل میرود و از او میخواهد که بیرون بروند. او با نیل در مورد دخالتهای گونول صحبت میکند و میگوید باید زودتر ازدواج کنند.
شب سرجون و نیل به خانۀ آسیه میروند و به او خبر میدهند قصد دارند به زودی ازدواج کنند. علی با ایپک که در خانۀ آنهاست صحبت میکند و به او میگوید قصد ندارد همراه آسیه برود و میخواهد پیش ایپک در ترکیه باشد.
ایپک به گونول پیغام میدهد و میگوید علی نمیخواهد همراه آسیه برود.
ولکان و دریا به رستوران میروند. ولکان به دریا هم در مورد اینکه احتمال میدهد گونول نقشهای برای دردسر درست کردن برای آسیه کشیده باشد میگوید. آراز با آسیه تماس میگیرد و خبر میدهد که آدرس پرستار را پیدا کرده و دنبال آسیه میآید تا با هم سراغ او بروند. نِوین و جیران و جاویدان برای شام در خانۀ گونول هستند.
"سرجون میگوید تصمیمش را گرفته و میخواهد با نیل ازدواج کند و کسی حق دخالت ندارد، سپس بیرون میرود"جیران از اینکه آنها قصد داشتند سرجون را در مورد جیران در عمل انجام شده قرار دهند گلایه میکند و میگوید نمیتواند به زور کاری کند که سرجون او را بخواهند. گونول میگوید سرجون بخاطر بچه باید مدام با جیران در ارتباط باشد. جیران میگوید این چیزی را در مورد رابطۀ بین آنها تغییر نمیدهد و سرجون نیل را دوست دارد.
آسیه و آراز به خانۀ پرستار میروند. پرستار با شرمندگی میگوید بخاطر اینکه خواهرش را از دست شوهرش نجات بدهد این کار را قبول کرده بود و نمیدانست قرار است جان مادر شوهر خواهرش به خطر بیفتد.
او میگوید میخواست با پولی که بهدست میآورد خواهرش یک زندگی جدید را شروع کند. آسیه به پرستار میگوید اگر بگوید چه کسی این خواسته را از او داشته به خواهرش کمک میکند وگرنه او را تحویل پلیس میدهد. پرستار به ناچار میگوید کار گونول بوده است. آسیه و آراز عصبانی میشوند.
آسیه به خانۀ گونول میرود و صدای ضبط شدۀ اعتراف پرستار را برای او پخش میکند.
"شب سرجون و نیل به خانۀ آسیه میروند و به او خبر میدهند قصد دارند به زودی ازدواج کنند"گونول با کلافگی میگوید میخواست آسیه حس او را درک کند و به آسیه نشان بدهد که شایستگی پزشک بودن را ندارد. آسیه میگوید میتواند گونول را به زندان بیندازد اما پیشنهاد دیگری دارد.
روز بعد گونول به شرکت به دیدن ولکان میرود و از او میخواهد برگۀ انتقال سند یکی از ساختمانهای نوسازشان را امضاء کند. ولکان متعجب میشود و دلیلش را نمیفهمد. گونول میگوید این کار برای خیریه است.
بعد از امضای ولکان آسیه وارد اتاق ولکان میشود و برگه را از گونول میخواهد. ولکان تعجب میکند. گونول میگوید او و آسیه تصمیم گرفتهاند برای زنهای بیخانمان مکانی تهیه کنند. آسیه با طعنه به گونول میگوید درافتادن با او برایش گران تمام میشود.
بعد از رفتن گونول آسیه از ولکان علت پکر بودن علی را میپرسد.
"علی با ایپک که در خانۀ آنهاست صحبت میکند و به او میگوید قصد ندارد همراه آسیه برود و میخواهد پیش ایپک در ترکیه باشد"ولکان میگوید اتفاق خاصی نیفتاده است. آسیه میگوید او به زودی با آراز میرود و دو هفته بعد برمیگردد و علی را هم با خودش میبرد. او میگوید که مطمئن است که اتفاقی افتاده و ولکان آن را از او پنهان میکند سپس بخاطر اینکه ولکان به او هشدار داده بود که گونول در ماجرای بیمارستان نقش دارد از او تشکر میکند و میرود.
در مدرسه علی با ایپک در مورد رفتن آسیه و ناراحتیاش از ماندن در خانۀ ولکان صحبت میکند و میگوید درین او را نمیخواهد. ایپک پیشنهاد میدهد او در خانۀ آسیه بماند و با هم زندگی کنند و شبها برای خواب به خانۀ ولکان برود.
علی از این پیشنهاد استقبال میکند.
سرجون با گونول تماس میگیرد و از او میخواهد به رستوران برود. درین و ولکان هم میروند. سرجون سر میز غذا به آنها کارت دعوت عقد خودش و نیل را میدهد و خبر میدهد که فردا ازدواج میکنند. آنها متعجب میشوند و درین با حرص میگوید او اشتباه میکند و قرار است از جیران بچهدار شود و باید با او باشد.
"ولکان به دریا هم در مورد اینکه احتمال میدهد گونول نقشهای برای دردسر درست کردن برای آسیه کشیده باشد میگوید"سرجون با طعنه میگوید یک نفر به او گفته بود بخاطر بچه مجبور به ازدواج با کسی نشود وگرنه پشیمان میشود. درین متوجه منظور سرجون میشود و به ولکان نگاه میکند. سرجون میگوید میخواهد وصیت هالوک را انجام بدهد و با نیل ازدواج خواهد کرد.
آسیه خواهر پرستار را به خانۀ جدیدی که برای بیخانمانها از گونول گرفته میبرد.
ممنون از اینکه با من همراه بودید، خدانگهدار.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران