شلیک به ستارهها؛چرا نمیتوانیم به خانه برگردیم ودر صلح زندگی کنیم
به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «شلیک به ستارهها» از مجموعه «صلح و دوستی» تألیف و تصویرگری جان هندریکس است که توسط طاهره آدینهپور ترجمه و از سوی انتشارات علمی و فرهنگی در دسترس مخاطبان گروه سنی «ب و ج» قرار گرفته است.
جان هندریکس نویسنده و تصویرگر کتاب «شلیک به ستارهها» تلاش کرده موضوع آتش بس جنگ در کریسمس ۱۹۱۴ را با مضامینی همچون آرزوی صلح بر روی زمین و حسن تفاهم برای انسانها را روایت کند.
گفتن داستان هر جنگی کار سادهای نیست اما روایت جنگ جهانی اول به خصوص از هم گسیخته و پیچیده بود و مجاب کننده نیست. روایت چارلی از کریسمس چشم انداز روشنی از علتها و نتیجه نهایی جنگ بزرگ به دست نمیدهد. این داستان هدف کوچکتری را دنبال میکند آنچه در این داستان من را به خود جذب کرد دیدگاه ضعیفان و درماندگان در جنگ بود.
رخداد آتشبس استثنایی کریسمس در جنگ جهانی اول مثالی ماندگار از انسانهای عادی است کاری فوقالعاده انجام میدهند. سرباز انگلیسی به نام ویلفرد
یوئرت آن را اینگونه توصیف میکند: عطش عالیِ انسانیت، انگیزه خودجوش و مقاومتناپذیری که از ایمان مشترک و ترس مشترک برخاسته بود به پیروزی کامل میرسد». تک تک افراد، مجهز به سرود و نغمههای شاد و درختهای کریسمس اسلحههایشان را به کناری پرت کرده و با اشتیاقی جانانه برای صلح به سمت دشمن رفتند.
او با روایتی از جنگ میگوید، صد سال پیش جنگ دهشتناکی آغاز شد.
"روایت چارلی از کریسمس چشم انداز روشنی از علتها و نتیجه نهایی جنگ بزرگ به دست نمیدهد"این جنگ بزرگترین کشمکشی بود که دنیا به خود دیده بود. روزنامهنگاران آن را جنگ بزرگ نامیدند. اما این جنگ اصلاً بزرگ نبود، هولناک بود. امروز آن را جنگ جهانی اول مینامیم. یک نسل از مردم اروپا به دلیل درگیر شدن در جنگی که سرانجامی نداشت، نابود شد.
حتی یک قرن بعد، هنوز علتهای این جنگ وحشتناک قابل ملاحظه است. اما با توجه به بهای هولناکی که برای آن پرداخته شد، یعنی نابودی زندگی بیش از سی و هفت میلیون غیر نظامی و نظامی، این علتها ناکافی است.
این جنگ بر پایه غرور ملی و عظمت سیاسی بنا نهاده شد و غمانگیزتر آنکه میشد اتفاقی نیفتد. جنگ دربرگیرنده دو نیرو ارتش مخالف بود. هر ارتش فقط از یک کشور نبود، بلکه از مجموع ملتهایی تشکیل میشد که یک اتحاد نامیده میشدند.
در اواخر تابستان ۱۹۱۴ هنگامی که مهرههای دومینو شروع به افتادن کردند، میلیونها جوان برای شرکت در جنگ داوطلب شدند. بسیاری از آنها گمان میکردند که جنگ ماجراجویی کوتاهی خواهد بود که یقیناً تا کریسمس به پایان خواهد رسید.
با توجه به اینکه این کتاب بیشتر پیرامون نامه سرباز انگلیسی با نام چارلی به مادرش است خاطراتش را در لحظات کریسمس است که فاصله آنها با سربازان آلمانی تنها ۳۰ قدم بود.
سرباز انگلیسی در نامهای به مادرش نوشته است، «مادرم! عزیزترنم! برای آخرین نامهات خیلی ممنونم.
"سرباز انگلیسی به نام ویلفردیوئرت آن را اینگونه توصیف میکند: عطش عالیِ انسانیت، انگیزه خودجوش و مقاومتناپذیری که از ایمان مشترک و ترس مشترک برخاسته بود به پیروزی کامل میرسد»"حرفهایت در سنگر سرد من تسلی خاطر بینظیری هستند. من هم امیدوارم مایهی افتخار تو و موجب سربلندی کشور عزیزم باشم… اما زندگی در این گودال زشت بسیار فرساینده است...
از دیگر نامه این سرباز انگلیسی به مادرش آمده است، این امید پایان یافتن جنگ بود اما این اتفاق خوشحال کننده برای سربازان رقم نخورد در این نامه آمده است که همه این امید را داشتیم که تا آمدن کریسمس جنگ هم تمام شود اما این امید بر باد رفت. اما مادر میخواهم درباره چیزی که امروز اتفاق افتاد برائت بگویم داستانی آنقدر عجیب که نمیتوانی آن را باور کنی. شب سال نو خیلی آرامتر از همیشه پیش رفت و همه ما امیدوار بودیم که روزی بدون گلوله باران داشته باشیم. سرمای سختی که از دو روز قبل درگیرش بودیم.
به نعمتی خارج از انتظار بدل شد. یخبندان شدید سنگر کثیف ما را به زمینی سفت تبدیل کرد و ما برای چند ساعتی توانستیم در خانه کوچکمان چند قدمی راه برویم.
تپ ِ تفنگدار که دستهایش قوی بود چند قوطی مربای گلابی برداشت و به طرف منطقه بیطرف (زمین بازبین سنگرها) خیلی نزدیک به خط آلمانیها پرتاب کرد. یکی از افسرهایشان سرش را بالا آورد. مرباها را دید، بلند شد ایستاد و برایمان دست تکان داد و خواست که ما هم بیاییم. بیشتر ما فکر کردیم که حتماً تله است.
"اما مادر میخواهم درباره چیزی که امروز اتفاق افتاد برائت بگویم داستانی آنقدر عجیب که نمیتوانی آن را باور کنی"اما قبل از اینکه بتوانیم کاری انجام دهیم. ستوان لاول ما راهش را از داخل سیمهای خاردار باز کرد و مستقیم رفت که افسر آلمانی را ملاقات کردند.
سربازان در کنار هم خوش بودند و به صلح، با یکدیگر عکس گرفتند، لوازمشان را با هم عوض کردند، با هم بیسکوئیت و سوسیس خوردند، با قوطی بیسکوئیت فوتبال بازی کردند و در تفکرات و اندیشههایشان گفتند که چرا نمیتوانیم الان به خانه برگردیم و در صلح زندگی کنیم.
اما از نظر فرماندهان چنین پرسشی خیانت به کشور است سربازان خسته از جنگ سرانجام چه میکنند.
سرباز انگلیسی در آخر برای مادرش مینویسد، همه ما امروز با دشمنانمان یک روز عالی داشتیم اما گمان میکنم فردا همه ما باید برای کشورهایمان بجنگیم و وقتی سرگرد برگردد مجبوریم از دستورهایش پیروی کنیم فکر میکنم بقیه شب بچههای ما خیلی بالاتر از سنگرشان آنها را نشانه بگیرند ما به ستارهها شلیک میکنیم.
«شلیک به ستارهها» از مجموعه پرنده آبی، ویژه کودک و نوجوان انتشارات علمی و فرهنگی است که با ترجمه طاهره آدینهپور در دسترس مخاطبان قرار گرفته است. این کتاب که با تصویرگری هندریکس در ۱۰۰۰ نسخه و قطع خشتی منتشر شده است.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران