دال مرکزی تاریخ فلسفه، شهر است و فلسفه بدون شهر شکل نمی‌گیرد

دال مرکزی تاریخ فلسفه، شهر است و فلسفه بدون شهر شکل نمی‌گیرد
خبرگزاری مهر
خبرگزاری مهر - ۲۵ بهمن ۱۴۰۲

به گزارش خبرنگار مهر، عصر روز گذشته (سه شنبه ۲۴ بهمن ماه) نشست «فلسفه بیرون و درون دانشگاه» در خانه اندیشمندان علوم انسانی با همکاری این نهاد و انجمن حکمت و فلسفه و با حضور اساتید حوزه علوم انسانی و فلسفه برگزار شد.

میثم سفیدخوش عضو هیأت علمی شهید بهشتی در بخش پایانی این مراسم گفت: من فکر نمی‌کنم که کسی به اندازه من در باب نقد دانشگاه اثر مکتوب داشته باشد اما با این وجود فکر می‌کنم که سخنرانان این مراسم راجع به دانشگاه کمی بی انصافی کردند.

وی افزود: تأسیس دانشگاه محصول یک تروماست که این وضعیت از گذشته تا به امروز ادامه داشته است. با این حال دیوار میان شهر و دانشگاه را نباید جدی بگیریم. چون گزاره‌های فلسفی یکسری گزاره مرده نیستند. اینکه فکر کنیم گزاره‌های فلسفی چون تبدیل به کتاب می‌شوند در زندگی سیاسی اجتماعی تأثیر ندارند یک گزاره اشتباه است. نکته دیگر اینکه آغاز تشکیل فلسفه دانشگاهی با یک تروما بوده که تا الان هم ادامه دارد.

"اینکه فکر کنیم گزاره‌های فلسفی چون تبدیل به کتاب می‌شوند در زندگی سیاسی اجتماعی تأثیر ندارند یک گزاره اشتباه است"به همین خاطر هم می‌گویم فلسفه، زنده است. دیدگاه من در این سخنرانی مقابل دیدگاه آقای فنایی اشکوری که فیلسوف را یک فرد عاری از خطا توصیف کردند چون فیلسوفی که فکر می‌کند بدون خطاست اتفاقاً تروماهای بیشتری دارد.

سفیدخوش بیان کرد: دال مرکزی تاریخ فلسفه، شهر است و فلسفه بدون شهر شکل نمی‌گیرد. واقعیت این است که دیوار میان شهر و دانشگاه را نباید جدی بگیریم چون فلسفه یک سوژه است که شخصیت دارد و اگر به مثابه یک شخص آن را ببینیم، آرزو دارد، احساس شست می‌کند احساس موفقیت می‌کند و…از این منظر می‌توان گفت فلسفه یک سوژه است نه مجموعه‌ای از گزاره‌ها و این سوژگی باعث شده که در یک جا بند نشود. چیزی که باید توجه داشته باشیم این است که بخش مهمی از حیات فلسفه در دانشگاه اتفاق می‌افتد. مثلاً دکارت بیشتر کتاب‌های خود را داخل دانشگاه نوشته است.
به همین خاطر هر دو حوزه دانشگاه و بیرون دانشگاه، تروما و موقعیت تراژیک دارد.

وی ادامه داد: متاسفان متخصصان فلسفه اسلامی کشورمان از تاریخ فرار می‌کند چون تاریخ برایش تروما درست می‌کند اما نمی‌دانند که این فرار کردن موجب فراموشی می‌شود.

نکته پایانی هم اینکه فلسفه یک سوژه زنده است که در هیچ حصاری نمی گنجد بلکه آن را داخل حصار می‌گنجانند و همین است که وضعیت را تراژیک می‌کند.به عقیده من راه حل‌هایی امثال راه حل آقای صائمی که هم این خوب، هم آن خوب است کمکی به حقیقت نمی‌کند.

آخرین سخنران این مراسم حسین شیخ رضایی بود که درباره موضوع فلسفه برای عموم سخنرانی کرد. وی گفت: فلسفه دانشگاهی دو مشکل دارد. یکی زبان فنی غیرقابل فهم و دیگری خودمشغولی اش.نکته‌ای که همه سخنرانان به آن اشاره کردند این بود که انگار فلسفه از ابتدا دانشگاهی بوده در حالی که این‌طور نیست و فلسفه به شکل تخصصی و دانشگاهی یک پدیده متاخر است. البته کسانی هم ممکن است بگویند که این‌طور نیست.

شیخ رضایی افزود: اصطلاح «فلسفه کاربردی» ربطی به کاربرد برای مردم ندارد بلکه به این معناست که با زبان تخصصی درباره امور کاربردی حرف می‌زند و نه کاربرد امور. اما درباره فلسفه عمومی باید بگویم که عده‌ای هستند که درباره فلسفه عمومی این‌طور فکر می‌کنند یک نوع فلسفه ساده سازی شده است که مورد پسند مخاطب باشد.

"چیزی که باید توجه داشته باشیم این است که بخش مهمی از حیات فلسفه در دانشگاه اتفاق می‌افتد"در فلسفه عمومی با مخاطب عمومی صحبت و از رسانه عمومی استفاده می‌شود.

استادیار مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور در ادامه به تلقی‌های مختلفی که درباره فلسفه عمومی وجود دارد پرداخت و بیان کرد: فلسفه عمومی درباره موضوعاتی صحبت می‌کند که دغدغه و خیر عمومی هستند مثل زمین، انرژی، محیط زیست و ملال. این نوع فلسفه مخاطب را وارد فرایند فلسفه ورزی و کمک به حل مسائل انسان می‌کند. از طرفی نقش ابزاری دارد و به یک مساله عمومی می‌پردازد نه یک مساله خاص. قالبی هم که برای فلسفه عمومی انتخاب می‌شود یک قالب عامه فهم است اما آقای تیموتی ویلیامسون یکی از اساتید دانشگاه آکسفورد معتقد است اینکه بگوییم دانشگاه دست بالا را دارد و می‌تواند مطالب را برای مخاطب قابل درک کند تلقی درستی از فلسفه عمومی است اما اینکه فکر کنیم هر کسی به صورت فطری فیلسوف است و مردم بهترین فیلسوفان هستند خطرناک و یک نوع توطئه است.

شیخ رضایی بیان کرد: البته من تا حدی می‌دانم دلیل نگرانی ایشان چیست ولی به نظرم موجه نیست چون به نظر می‌آید این نگرانی به خاطر این است که اگر فلسفه عامه فهم باشد دانشگاه دیگر دست بالا را ندارد و اینکه مصرف کننده بگوید دوست دارد راجع به چه چیزی بداند قدرت دانشمند را کم می‌کند.یک تلقی دیگری که درباره فلسفه عمومی وجود دارد این است که ما قبول کنیم یک سری متخصص غیرحرفه ای فلسفه هم داریم مثل مخترعانی که بدون پشتوانه علمی یک محصول را اختراع می‌کنند.

این استاد فلسفه توضیح داد: تلقی دیگری هم در فلسفه عمومی وجود دارد و آن هم اینکه بگوییم ما یک سری منابع معرفتی داریم که دانشگاهی نیستند اما می‌توانند به علم رسمی کمک کنند. بر اساس این رویکرد منابع تفکری غیر فلسفی هم قابل بررسی هستند.

مثل شعر، رمان و فیلم. بنابراین ما عامل‌هایی داریم که فیلسوف حرفه‌ای نیستند اما فکر ورزی می‌کنند.

شیخ رضایی گفت: مدل دیگری از فلسفه عمومی مدل مشارکت و نظارت عمومی به معنی دموکراتیک کردن فرایند علم است. بر اساس این مدل مسائلی به مسائل فلسفه اضافه می‌شود که قبلاً وجود نداشته و نیاز است فیلسوف درباره آنها فکر کند. به بیان ساده‌تر خلاصه این مدل می‌شود مشارکت در ساختن مساله فلسفی توسط فیلسوف و عامه مردم.

وی در پایان بیان کرد: نکته‌ای که باید به آن توجه داشته باشیم این است که فلسفه هم مثل سایر رشته‌ها جنگ منافع دارد و این دعوا از زمان کانت وجود داشته است. اما نکته‌ای که امروز وجود دارد این است که بازیگران جدیدی وارد وادی فلسفه شده‌اند.

"اما درباره فلسفه عمومی باید بگویم که عده‌ای هستند که درباره فلسفه عمومی این‌طور فکر می‌کنند یک نوع فلسفه ساده سازی شده است که مورد پسند مخاطب باشد"اگر فلسفه دانشگاهی مقابل فلسفه عمومی مقاومت می‌کند به خاطر این است که فلسفه عمومی می‌تواند قدرت فلسفه دانشگاهی را کمک کند. بنابراین جنگ بر سر فلسفه داخل دانشگاه و بیرون دانشگاه نیست بلکه بر سر این است که چه کسی دست بالا را دارد. جامعه دانشگاهی یا عموم مردم.

منابع خبر

اخبار مرتبط

رادیو زمانه - ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱