قسمت پنجاه و یک محکوم

پندار - ۲۰ آبان ۱۴۰۱

   

سریال محکوم قسمت پنجاه و یک 51Mahkoom Serial Part ۵۱


 وقتی فیرات و جمره به میخانه می‌روند، فیرات با دیدن طاهر که پیش نازلی است عصبانی می‌شود. طاهر می‌گوید کار واجبی با او داشته و بعد چاقو را به فیرات می‌دهد. فیرات تعجب می‌کند. طاهر توضیح می‌دهد که اول تصور می‌کرده فیرات زینب را کشته و تنها اشتباه او این بود که پنهان کرده آن شب به خانه فیرات رفته بود. سپس در شرکت یساری‌ها مشغول به کار شد و با نزدیک شدن به ساشا به عنوان دستیار باریش و تعقیب او، متوجه خصومت میان باریش و فیرات شد.

"   سریال محکوم قسمت پنجاه و یک 51Mahkoom Serial Part ۵۱  وقتی فیرات و جمره به میخانه می‌روند، فیرات با دیدن طاهر که پیش نازلی است عصبانی می‌شود"آن شب هم که فیرات و باریش در شهربازی مشغول دعوا بر سر چاقو بودند، طاهر سر رسیده و چاقو را برداشته و رفته بود. سپس از آنجا چاقو را به آزمایشگاه برده و متوجه شده بود که خون روی چاقو همزمان متعلق به باریش و ساواش است چون آن‌ها دوقلوی همسان بوده‌اند. 

فیرات می‌گوید باریش قبل از قتل زینب مرده بود؛ البته باریش خودکشی نکرده و زنده است. او ساواش را کشته و خودش را به جای او جا زده و چون فیرات این موضوع را می‌دانسته برای انتقام از او و از ترس اینکه او را لو ندهد زینب را کشته است تا به فیرات زهر چشم نشان دهد. طاهر شوکه می‌شود. 

زاهد از سینیور می‌خواهد که پیشش برود. او از سینیور در رابطه با پرونده‌ای که بعد از سال‌ها دوباره علیه او باز شده، کمک می‌خواهد.  او برای سینیور تعریف می‌کند که سال‌ها پیش با اینجی مادر جمره در ارتباط بوده و قصد داشته تا از تومریس طلاق گرفته و با اینجی ازدواج کند؛ اما در آن زمان خبر بیماری باریش را شنیده و مجبور شده که در آن زندگی بماند.

اینجی هم او را ترک کرده و با یک نفر دیگر ازدواج کرده و فورا باردار شده است. زاهد بعدا متوجه شده که آن بچه متعلق به خودش است و بعد از زایمان اینجی، وقتی به بیمارستان می‌رود، اینجی و شوهرش با هم از بیمارستان فرار می‌کنند. زاهد با پلیس تماس گرفته و گزارش بچه دزدی از بیمارستان را داده است؛ سپس در کوچه به اینجی و شوهرش رسید. اینجی به او گفته که زاهد را نمی‌خواهد و شوهرش هم بچه زاهد را در بغل داشت. زاهد عصبانی می‌شود و با اسلحه به آن مرد شلیک می‌کند اما اینجی مقابل او می‌پرد و خودش تیر می‌خورد.

"طاهر توضیح می‌دهد که اول تصور می‌کرده فیرات زینب را کشته و تنها اشتباه او این بود که پنهان کرده آن شب به خانه فیرات رفته بود"زاهد می‌گوید که در آن لحظه سریع بچه را از آن مرد گرفته و فرار کرده است. 

همزمان خان بابا هم به خانه نازان خاله جمره می‌رود و از دیدگاه خودش خاطره آن شب را تعریف می‌کند و می‌گوید به آن‌ها گزارش بچه دزدی داده بودند و او به عنوان پلیس به محل اعزام شده بود. او می‌گوید در محل حادثه صدای تیراندازی شنیده بود. او یادش می‌آید که دستگیر شده و به او گفتند با شنیدن صدای تیر دستپاچه شده و برای دفاع از خودش تیراندازی کرده و با تیر او یک نوزاد مرده است. 

در خانه زاهد، زاهد می‌گوید از آنموقع طوری وانمود کرده که انگار بچه مرده است تا کسی پیگیر او نشود. ولی او بچه را به نازان شخصی که جمره فکر می‌کند خاله اوست داده تا او را بزرگ کند. زاهد به سینیور می‌گوید جمره پیگیر این موضوع شده و به زودی همه چیز لو می‌رود و فیرات به بهانه حمایت از خان بابا، برای او دردسر خواهد شد.

سپس از سینیور می‌خواهد تا مشکل را از ریشه حل کند؛ سینیور قبول می‌کند. 

شب وقتی باریش به خانه می‌رود، بوگه با ناراحتی می‌گوید که دیگر نمی‌تواند آنجا بماند و با باریش زندگی کند. باریش از بوگه خواهش می‌کند که یک فرصت دیگر به او بدهد. بوگه با دلخوری به اتاق می‌رود. 

فیرات، دوستانش و جمره همگی در میخانه سر میز شام هستند. فیرات به خاطر اینکه به هدفش نزدیک شده و به زودی تبرئه می‌شود بسیار خوشحال است. خان بابا به جمره می‌گوید امروز با خاله او صحبت کرده اما خاله‌اش چیزی به او نگفته و شاید جمره بتواند از او حرف بکشد.

"سپس در شرکت یساری‌ها مشغول به کار شد و با نزدیک شدن به ساشا به عنوان دستیار باریش و تعقیب او، متوجه خصومت میان باریش و فیرات شد"جمره می‌گوید در هر صورت او این پرونده را حل خواهد کرد. فیرات چاقو را به جمره می‌دهد تا صبح آن را به دادگاه ببرد و تحویل بدهد. 

جمره به خانه می‌رود و خاله‌اش با او صحبت می‌کند و حقایق را می‌گوید. جمره با گریه به اتاقش می‌رود؛ سپس به فیرات زنگ می‌زند و از او می‌خواهد به دنبالش برود چون دیگر نمی‌خواهد در آن خانه بماند. او می‌گوید نازان خاله واقعی او نیست و فقط او را بزرگ کرده و پدر او زاهد است. فیرات سریع به سمت خانه جمره می‌رود.

ساشا با باریش تماس می‌گیرد و می‌گوید شخصی که چاقو را به آزمایشگاه برده طاهر بوده و حالا چاقو دست جمره است و صبح آن را به دادگاه تحویل می‌دهد.

باریش از ساشا می‌خواهد تا جمره و طاهر و فیرات را بکشد.

 جیدا به زاهد در مورد پیدا شدن چاقو می‌گوید و می‌گوید که جمره قرار است فردا آن را تحویل دادگاه بدهد. زاهد از او می‌خواهد تا از سینیور کمک بگیرد.

نازان سعی دارد که نگذارد جمره از خانه برود. جمره با عصبانیت با پلیس تماس می‌گیرد و می‌گوید او را گروگان گرفته‌اند. نازان به ناچار کنار می‌رود. جمره با گریه از خانه بیرون می‌رود.

"آن شب هم که فیرات و باریش در شهربازی مشغول دعوا بر سر چاقو بودند، طاهر سر رسیده و چاقو را برداشته و رفته بود"بوگه سر کوچه جلوی او را می‌گیرد و اصرار دارد چیز مهمی را به او بگوید. اما جمره می‌گوید که حالش خوب نیست و می‌رود. 

همزمان رفیع با ماشین از آنجا رد می‌شود. فیرات به محله می‌رسد و به سمت کوچه می‌رود. در کوچه ساشا مقابل جمره می‌آید و با چاقو چند ضربه به او می‌زند. او چاقوی فیرات را از کیف جمره برمی‌دارد و یک شاخه گل در دست جمره می‌گذارد و می‌رود.

فیرات از راه می‌رسد و شوکه می‌شود. او جمره را بغل می‌کند و جمره به سختی به فیرات می‌گوید که او را دوست دارد و سپس می‌میرد. 

پایان قسمت ۵۱

 

دیدگاه‌ها


برای آن‌که از قافله پندار (خبر و سرگرمی) عقب نمانید کلیک کنید و به تلگرام بیایید.
قسمت بعدی - سریال محکوم قسمت پنجاه و دو ۵۲ قسمت قبلی - سریال محکوم قسمت پنجاه ۵۰ Next Episode - Mahkoom Serial Part ۵۲ Previous Episode - Mahkoom Serial Part ۵۰

منابع خبر

اخبار مرتبط

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۲۰ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
پندار - ۲۰ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۲۰ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۲۰ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۲۰ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۲۰ آبان ۱۴۰۱
خبرگزاری میزان - ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
پندار - ۲۰ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱