عرفان واقعی از نظر دین اسلام

جام جم - ۱۰ آبان ۱۳۹۹

به گزارش جام جم آنلاین و به نقل از الشیعه، بهترین راه برای بیان عرفان حقیقی مراجعه به منبع وحی و روایت اهلبیت علیهم السلام که خود ثقل اصغر هستند می باشد.

عرفان در لغت عرفان در لغت به معانی متعددی از جمله : شناختن و دانستن بعد از نادانی ، شناختن) و بازشناختن ، معرفت. آگاهی ، درایت ، در نهایت معرفت حق تعال آمده است.

در اصطلاح تعریفاتی متفاوتی برای آن شده است

عرفان نام علمی است از علوم الهی که موضوع آن شناخت حق و اسماء و صفات اوست . و بالجمله راه و روشی که اهل اللّه برای شناسائی حق انتخاب کرده اند عرفان می نامند.

عرفان عبارت از بینش و گرایش فطری به حقیقت وجدانی و باطنی هستی ، که در آغاز واصل خود کیفیتی بسیط ، اجمالی ، مبهم و ناخود آگاه دارد و طی فرایندی معرفتی – انفسی ، بدل به معرفت شهودی ای متمایز ، تفصیلی ، واضح ، یقینی و تحقیقی میگردد .

د هخدا تعریفی را به برخی از مفسران منسوب نموده که عرفان دانشی است که موضوع آن معرفت خداوند و راه های دست یابی به اوست و کسی که واجد این حال باشد، عارف می نامند .

عرفان از دو طریق حاصل می گردد:

یکی به طریق استدلال از اثر به موثر و از فعل به صفت و از صفات به ذات ، و این مخصوص علماء است.

دوم طریق تصفیه باطن و تخلیه سر از غیر و تخلیه روح ، و آن طریق معرفت خاصه انبیاء و اولیا و عرفا است . و این معرفت کشف و شهود برای عارف است و بس و برای هیچ کسی میسر نیست مگر به سبب طاعت و عبادت قالبی و نفسی و قلبی و روحی و سری و خفی ، و غرض از ایجاد عالم معرفت شهودی است.

عرفان به معنای شناخت وآگاهی است. عارف هم به معنی شناساننده .

"آگاهی ، درایت ، در نهایت معرفت حق تعال آمده است.در اصطلاح تعریفاتی متفاوتی برای آن شده استعرفان نام علمی است از علوم الهی که موضوع آن شناخت حق و اسماء و صفات اوست "عرفان در معنا و کاربرد فنی و ویژه خود، راه وروشی است که رهرو خداجوی برای رسیدن به خداوند، در پیش می گیرد».

در تعریف حکماء عرفان دو بخش دارد:

بخش عملی: مربوط به روابط و وظایف انسان با خودش و جهان و خدا است که عرفان در این بخش همان اخلاق خواهد بود.

بخش نظری: مانند فلسفه الهی است که در مقام تفسیر و توضیح هستی است.

در این تعریف حکماء بین اخلاق و عرفان ترادف و تساوی قائل شده اند و برای عرفان معنایی جدای از اخلاق بیان نمی کنند و آن را همان اخلاق بیان کرده اند .

علامه طباطبایی (ره ) : و اما کلمه« عرفان و معرفت» به معنای آن است که انسان صورتی را که در قوه دراکهاش ترسیم شده، با آنچه که در خزینه ذهنش پنهان دارد، تطبیق کند، و تشخیص دهد که این همان است یا غیر آن، و بدین جهت است که گفتهاند معرفت عبارت است از ادراک بعد از علم قبلی.

بعضی عنوان داشته اند عرفان آمیخته است از تمام مکاتب فلسفی جهان از سره و ناسره چون برهمن، بودا زرتشت ، رواقی ، مهریان ، مسلمانان و عرفانهای نو ظهور و غیره … .

نتیجه گیری که می توان از این تعاریف کرد این است که عرفان

شناخت و دریافت عرفان شخصی و بسته به شخص است.

هر عارفی تعبیر خاص خود را از دریافت ها دارد.

پیش فرض ها ، میزان علم و نوع علم عارف در بیان عرفان تأثیر گذار است .

عرفان به عنوانی که مصطلح باشد و یک متد خاص با سبک وسیاق و موضوع خاص واحد باشد وجود ندارد چرا که هر کسی واضع اصطلاحات عرفانی خود است.

رابطه عرفان و دین اسلام گروهی معتقدند که اسلام و عرفان هیچ رابطه ای با هم ندارند بلکه عرفان نهضتی بود از ناحیه ملل غیر عرب بر ضد اسلام و عرب در پوشش معنویت و گروهی از محدثان و فقهاء اسلامی نیز از این دسته اند و از نظر آنان علم عرفانی که از قرآن و رهنمود های اهل بیت بریده باشد ارزشی ندارد.

اما برخی از دانشمندان نظر سوئی نسبت به عرفان و عرفا ندارد ولی در عین حال می گویند که ممکن است عرفان و عرفا اشتباهاتی داشته باشند همچنان که سایر طبقات فرهنگی مثلا متکلمین ، فلاسفه و مفسرین اشتباهاتی داشته اند ولی هرگز سوء نیت نداشته اند.

در این زمینه علامه طباطبایی (ره ) می فرمایند : متأسفانه بعضی به اشتباه افتاده و چنین عنوان داشته اند که دین عبارت است از عرفان و تصوف، یعنی معرفت النفس چنان که بعضی از اهل بحث از مادیین همین توهم را کرده و در نتیجه روشهای زندگی دایر بین مردم را به دو قسم تقسیم نموده است یکی مسلک و روش مادیت و یکی عرفان، آن گاه گفتهاند: که این عرفان عبارتست از همان دین. و این خود اشتباه بزرگی است، زیرا چیزی که دین عهدهدار آن است عبارتست از بیان اینکه برای انسان سعادتی است حقیقی نه موهوم، و این سعادت را نمیتوان به کف آورد مگر بوسیله خضوع در برابر ما فوق الطبیعه، و قناعت نکردن به تمتعات مادی

از این بیانات علامه به دست می آید که این طور نیست که هر دینی برای خود علم عرفان داشته بشدبلکه عرفان یک امر فطری است که در درون هر انسانی وجود دارد و لذا علم عرفان ربطی به متون دین اسلام ندارد هرچند در دین اسلام آموزه های که انسان را به سوی تکامل سوق می دهد در قالب شریعت فراوان است ولی آنگونه که امروز به عنوان علم مستقل و جدای از شریعت رایج می باشد در دین اسلام چنین چیزی وجود ندارد.

بنابراین ما باید عرفان اسلامی را به معنای غیر اصطلاحی آن در قرآن و آموزه های اهل بیت (ع) جستجو کنیم و هر علمی که مفید و موثر در راه کمال و رشد معنوی باشد که فقط در این آموزه ها وجود دارد آن عرفان اسلامی خواهد بود و دور شدن از قرآن و اهل بیت و شریعت دین مبین اسلام جز گمراهی چیزی دیگری نتیجه نمی دهد.

بنابراین بهترین راه برای بیان عرفان حقیقی مراجعه به منبع وحی و روایت اهلبیت علیهم السلام که خود ثقل اصغر هستند می باشد. در مناجات شعبانیه می خوانیم « اللهم صل علی محمد وال محمد الْفُلْکِ الْجارِیهِ فِی اللُّجَجِ الْغامِرَهِ یأمَنُ مَنْ رَکِبَها وَ یغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللاّزِمُ لَهُمْ لاحِقٌ. صلوات بر محمد و آل محمد کشتی روان در گردابهای بی پایان ، در امان است هرکه سوار آن است و غرق گردد هرکه آن را ترک کند هرکه از آنها پیشی بگیرد از دین جدا شده است و هرکه از آنها عقب بیفتد نابود است وهر که همراه آنها باشد به حق می رسد.

 عرفان حقیقی در نگاه اسلام همان بیانی است که حضرت علی علیه السلام فرمودند «العارف من عرف نفسه فاعتقها و نزّهها عن کلّ ما یبعدها و یوبقها» عارف کسی است که نفسش را بشناسد و آزاد کند و از هر چه که او را از خدا دور میسازد و هلاک می گرداند تنزیه و تطهیر نماید. در این تعریف تمام متد های یک تعریف جامع و مانع با نگاه اسلامی رعایت شده موضوع ، روش ، غایت همه در این تعریف گنجیده است که این عرفان به فرموده حضرت علی علیه السلام تنها از طریق روش بندگی خدا و اطاعت از دستورات او حاصل میشود و غایت آن معرفت الله تعالی است.

بنابراین عرفان اسلامی مسیرش خودشناسی ، آشنایی به قدر و منزلت خود ، خود را ارزان نفروختن و … است که این خود شناسی مقدمه خداشناسی « من عرف نفسه فقد عرف ربه » هر کسی خود را شناخت خدای خود را شناخته پس کسی که خود شناسی ندارد خدا شناسی ندارد  و غایتی غیر الله را طی می کند لذا حضرت علی علیه السلام در فرازهای دعای روح بخش کمیل می فرماید « یا غایت آمال العارفین »خداوند متعال را غایت آمال عارفین بیان می کند.

امام صادق علیه السلام نیز می فرماید: العارف شخصه مع الخلق و قلبه مع الله، و لوسهی قلبه عن الله طرفه عین لمات شوقاً الیه، و العارف امین ودایع الله و کنز اسراره و معدن نوره و دلیل رحمته علی خلقه و مطیه علومه و میزان فضله و عدله و قد غنی عن الخلق و المراد و الدنیا و لامونس له سوی الله و لا نطق [و لا منطق] و لا اشاره و لا نفس الا بالله و لله و من الله و مع الله فهو فی ریاض قدسه متردد و من لطائف فضله الیه متزود و المعرفه اصل و فرعه الایمان»

«آن کس که معرفت خدای تعالی نصیبش شده باشد، تنش با خلق است ولی دلش با خداست، آن چنان که اگر یک چشم به هم زدن، دلش خدای را از یاد ببرد، از شوق خدا میمیرد و عارف، امین امانتهای الهی است و گنجینه اسرار اوست.

کان نور او و دلیل رحمت اوست بر خلقش، و حامل علوم خداوندی و میزان فضل و عدل الهی است. عارف از خلق و مراد [و مقاصد و مطلوبهای دنیوی] و دنیا بینیاز است و جز خدای تعالی همدمی ندارد و هیچ گفتار و اشاره و نفسی ندارد، مگر آن که به وسیله خدا و برای خدا و از جانب خدا و با خدا میباشد(اگر دنیا را می خواهد آنهم به خاطر خداست ) پس عارف در چمن زارها و گلزارهای قدس خداوندی در رفت و آمد و از لطائف فضل او خوشه چین است. و برای وصول به مقام شامخ انسانیت، اصل و پایه، معرفت است و ایمان فرع اوست»

مرحوم علامه بحر العلوم در رساله سیر و سلوک حدیثی را به طریق متعدد از رسول گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل کردهاند که فرموده: «من اخلص لله اربعین صباحاً ظهرت ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه» هر کس چهل روز خود را برای خدا خالص سازد، چشمههای حکمت از قلبش بر زبانش جاری میگردد، عارف کسی است که در پرتو نور و روشنایی الهی حقائق را مشاهده میکند نوری که نتیجه تقوا و عبودیت است.

آنچه در بیان روایت آمده است معرفت ، عرفان ، اخلاق همه در راستای عمل به قرآن و روایت اهل بیت علیهم السلام است و شیوه و سبک اهل بیت علیهم السلام است که برای همگان ملاک و معیار عمل است تعابیر مختلف است ولی اگر راه ، همان راهی باشد که قرآن و اهل بیت علیهم السلام فرموده اند مسیر به غیر کمال آنهم به سلامت و به دور از هر آفت و آسیبی خواهد بود حال تعبیر هر چه باشد.

 

 

منابع خبر

اخبار مرتبط