دانلود و تماشای سریال ترکی از ما بهترون قسمت ۵۲ دوبله فارسی + خلاصه پاورقی سریال

پندار - ۸ فروردین ۱۴۰۱

الارا انقدر در مورد این که وضع سلامتی یاشار و چنگیز خراب است حرف میزند و آنها را به شک می اندازد که هردو وحشت زده تصمیم می گیرند آزمایش بدهند.

طالب به ییلدیز زنگ میزند و از او می خواهد همدیگر را در فضای سبز محله آنها ملاقات کنند و از ترس این که کومسال هم کنارش نباشد تاکید می کند تا تنها بیاید. طالب منتظر ییلدیز است که اتفاقی کومسال به او برمی خورد و طالب را به حرف می گیرد. طالب از ترس این که هر آن ییلدیز برسد، به بهانه ای فرار می کند. کمی بعد ییلدیز از راه می رسد و از این که طالب قالش گذاشته خیلی دلخور می شود. اما طالب از ییلدیز می خواهد به کافه بیاید تا از دلش در بیاورد که ییلدیز کومسال را هم با خودش می آورد و طالب با دیدن دوباره ی آنها کنار هم، مجبور می شود دزدکی در برود!

الارا نتایج آزمایشات چنگیز و یاشار را نشانشان میدهد و می گوید که وضع کلسترول و فشار خونشان خیلی بد است و هر آن ممکن است سکته کنند!

گیزم قبول ندارد که نقشه سوده در فیلم بمیرد و لج می کند! بعد هم می گوید: «حداقل سوده رو با زهر مسموم کنین چون مرگ های دیگه به سوده نمیاد! » واحد و کارگردان مخالفت می کنند که گیزم می گوید: «میدونستین اگه از این محله دو نفر زنگ بزنن و بگن که اینجا دارین فیلم برداری میکنین دردتون رو تخته میکنن؟! ما تو این محله دوتا خونه داریم! حالا میخواین چیکار کنین؟ » و می خندد.

"کارگردان وقتی می بیند چاره ای ندارد با خواسته ی او موافقت می کند.صفیه به دوره های شنور می رود و روش کار او را مسخره می کند"کارگردان وقتی می بیند چاره ای ندارد با خواسته ی او موافقت می کند.

صفیه به دوره های شنور می رود و روش کار او را مسخره می کند. شنور مجبورش می کند این بار او با جمع درد دل کند. صفیه در مورد ییلدیز و مشکلاتش با او صحبت می کند. این بار شنور خودش نقش دختر او را بازی می کند و می گوید: «مامان من خیلی دختر هوس بازیم! همیشه دلم میخواد توجه پسرا به من باشه! » و انقدر می گوید که صفیه را عصبانی می کند و دعوایشان می شود.

این را هم ببینید:  برنامه هفتگی پخش سریال‌های ترکی (زیرنویس چسبیده فارسی) و دانلود آن

الارا برای کمک به امره، از چنگیز می خواهد مجسمه را به او بفروشد و پنج هزار لیر هم بالاتر از قیمت اصلی مجسمه به چنگیز پیشنهاد میدهد. چنگیز تا حرف از پول می شود با وجود این که زاهیده عاشق مجسمه اش بود، قبول می کند! زاهیده تا جریان را می فهمد گریه می کند و ضجه میزند.

چنگیز می گوید: «مامان تو که میدونی تجارت نقطه ضعفه منه! »

طالب تا می فهمد کومسال قرار است فردا به خانه شان برای تراپی بیاید، چشمانش از روی هوس گرد می شود و هیجان زده می شود!

گیزم و خانواده اش سریالی که او بازی می کند را تماشا می کنند. وقتی به صحنه ای می رسد که گیزم و واحد به م خیره شده اند، اوزان حوصله اش سر می رود و غر میزند که زاهیده می گوید: «اتفاقا خیلی هم خوبه. وقتی اینا شروع میکنن به هم نگاه کردن، من تو اون فاصله دستشویی میرم، غذامو میخورم، اونا هم همچنان به هم خیره شدن. »

صبح وقتی صحنه ی مرگ سوده فیلم برداری می شود، گیزم هربار یک ادا در می آورد و درست بازی نمی کند چون نمی خواهد از فیلم کنار گذاشته بشود. کارگردان و واحد از دست او عصبانی شده اند اما گیزم توجهی به آنها ندارد و هربار با این که زهر را خورده و مرده، دوباره چشمانش را باز می کند و حرف میزند و همه چیز را به هم می ریزد.

"چنگیز تا حرف از پول می شود با وجود این که زاهیده عاشق مجسمه اش بود، قبول می کند! زاهیده تا جریان را می فهمد گریه می کند و ضجه میزند"کارگردان انقدر عصبانی می شود و جیغ میزند که دوباره به خوردن مشروبی که مدت ها بود ترکش کرده بود رو می آورد!

این را هم ببینید:  سریال قضاوت قسمت ۲۵ بیست و پنجم |‌ پاورقی و دانلود زیرنویس چسبیده فارسی

ال ایدا با دیدن چنگیز و یاشار دوباره حرف هایش را شروع می کند و می گوید که حس می کند رنگشان پریده و وضعشان خراب است. به همین خاطر، هردو را که به شدت ترسیده اند به بیمارستان می برد!

کومسال به خانه ی شنور می آید و طالب هم کنار او می نشیند و چشم از کومسال برنمیدارد. همان موقع ییلدیز هم خودش را می رساند تا در این تراپی شرکت کند. طالب و شنور هردو وحشت زده به او خیره می شوند. کومسال هنوز از چیزی خبر ندارد و از ییلدیز می خواهد او بلند بشود و مشکلش را بگوید و حتی اشاره می کند تا در مورد پسری که قالش گذاشته بود حرف بزند.

ییلدیز خجالت زده می گوید: «نباید بگم چون پسری که باهاش تو رابطه م اینه! » و به طالب اشاره می کند. کومسال تا این را می شنود با ناراحتی نگاهی به شنور و طالب می اندازد. یکی از مشتری ها می گوید: «روش درمان اینجوریه. یکی باید نقش کسی که باهاش مشکل داری رو بازی کنه. » شنور تایید می کند اما ییلدیز دوباره می گوید: «این طالب دوست پسرمه و شنور مامانشه.

"وقتی به صحنه ای می رسد که گیزم و واحد به م خیره شده اند، اوزان حوصله اش سر می رود و غر میزند که زاهیده می گوید: «اتفاقا خیلی هم خوبه"» شنور خشکش میزند و به خودش می لرزد. کومسال که همه چیز را فهمیده، با ناراحتی و بدون حرفی، آنجا را ترک می کند.

از کانال به کارگردان زنگ میزنند و می گویند که باید گیزم را دوباره به فیلم برگرداند چون بیننده ها عاشق سوده شده اند! واحد تا این را می شنود به هم می ریزد و کارگردان چاره ای ندارد با کانال همکاری کند. کمی بعد در حالی که فیلم را کارگردانی می کند و به گیزم و اداهایش خیره شده، خیلی ریلکس و آرام مشروبش را می خورد و دیگر حسی به فیلم ندارد.

این را هم ببینید:  سریال سه خواهر قسمت ۵ پنجم

امره همان مجمسه را ۲۵ هزار لیر دوباره به زاهیده می فروشد و گوندوز وقتی این را می بیند جلویش را می گیرد و تهدیدش می کند که اگر سیصد لیری که اول از یاشار گرفته بود را پس ندهد، همه چیز را به چنگیز خواهد گفت و امره هم فورا قبول می کند.

دکتر به چنگیز و یاشار می گوید که حالشان کاملا خوب است اما ال ایدا که همراهشان آمده بود، زمین خورده و لگنش آسیب دیده. یاشار و چنگیز برای این که تلافی کار او را در بیاورند بالای سرش می روند و می گویند که در واقع رگ قلب او مسدود شده بوده! الارا بی تفاوت می گوید: «خوبه! حداقل شانس باهام یار بوده که اومدیم بیمارستان تا زود تشخیصش بدن. » یاشار و چنگیز جا می خورند و فکر می کنند که ال ایدا به خاطر شوکی که به او وارد شده انقدر ریلکس است و حقیقت را به او می گویند که ال ایدا زیر گریه میزند و می گوید: «یعنی ال ایدا چیکریکچی اغلو باید به خاطر لگن در رفته اش تو بیمارستان باشه؟! کاش آنژیو میشدم! حداقل اون باکلاسه.

» و گریه اش می گیرد.

 

منابع خبر

اخبار مرتبط

پندار - ۷ فروردین ۱۴۰۱
خبرگزاری میزان - ۱۹ آذر ۱۴۰۰
بی بی سی فارسی - ۲۴ فروردین ۱۴۰۰
پندار - ۵ فروردین ۱۴۰۱
خبرگزاری جمهوری اسلامی - ۲۹ آذر ۱۳۹۹
باشگاه خبرنگاران - ۵ اردیبهشت ۱۳۹۹