ماجراهای دین و فلسفه؛ از اعتماد به 'کلاهخودِ خدا' تا اعتماد زیر ذره‌بین

 چرخه آسیب دیده اعتماد در ایران
پیک ایران
بی بی سی فارسی - ۲۴ اسفند ۱۳۹۹

ماجراهای دین و فلسفه؛ از اعتماد به 'کلاهخودِ خدا' تا اعتماد زیر ذره‌بین

  • یاسر میردامادی
  • پژوهشگر دینی
۶ ساعت پیش

منبع تصویر،

Getty Images

در کنار زندگی شلوغ روزمره و به دور از چشم‌ِ همگان ماجراهایی در هزارتوی دین‌ و فلسفه در ایران و جهان رخ می‌دهد که شاید اثر مستقیم و سریعی بر زندگی‌مان نگذارند. وانگهی، ما که همه دین‌پژوه و فلسفه‌خوان نیستیم و حتی شاید از دور هم دستی بر آتش این امور نداشته باشیم. اما تجربه نشان داده که رخدادهای فکری ـــ به ظاهر ـــ بی سر و صدایِ دور و بر می‌توانند در میان یا دراز مدت اثر ماندگاری بر زیست جمعی‌مان‌ بگذارند.

در صفحه ماهانه "ماجراهای دین و فلسفه" به رخدادهایی می‌پردازیم که گرچه اکنون در حال نواخته شدن در ایران یا جهان‌اند صدای‌شان شاید بعدا به گوش برسد. این رخدادها می‌تواند نشر کتاب، مقاله‌ یا مجله‌ای باشد، می‌تواند سخنرانی، مناظره، گفت‌وگو یا نزاعی فکری باشد یا پی‌جویی متفکری، ره‌گیری گرایشی و یا روایت موجی مجازی باشد که حول موضوعی در دین یا فلسفه رخ داده است.

"وانگهی، ما که همه دین‌پژوه و فلسفه‌خوان نیستیم و حتی شاید از دور هم دستی بر آتش این امور نداشته باشیم"

منبع تصویر،

Getty Images

١. اعتماد به 'کلاهخودِ خدا'

یکی از شاخه‌های علمی نوپدید و میان‌رشته‌ای که در چند دهه اخیر رونق گرفته، پژوهش‌های "علوم شناختیِ دین" (CSR) است. این شاخه در اوایل دهه نود میلادی ذیل این نام پدید آمد و اکنون رشد بسیار یافته است. پژوهش‌های علوم شناختیِ دین می‌کوشند تا دریابند چه ویژگی‌های پایدار ذهنی‌ای موجب شده است که رفتارهای دینی در میان جوامع مختلف گسترده و ریشه‌دار شوند. پژوهشگران علوم شناختی دین برای رسیدن به پاسخ این پرسش از روان‌شناسی (به ویژه روان‌شناسی تکاملی)، عصب‌شناسی، هوش مصنوعی، علوم رایانه، دین‌پژوهی و فلسفه کمک می‌گیرند.



یکی از پرسش‌های مطرح در علوم شناختی دین این است که آیا می‌توان از چیزی به عنوان "مغز خداباور" در مقابلِ "مغز خداناباور" سخن گفت. به این معنا که آیا می‌توان گفت سیم‌پیچی مغز عده‌ای به گونه‌ای است که آن‌ها را بیشتر مستعد خداناباوری می‌سازد و این در حالی است که سیم‌پیچی مغز عده‌ای دیگر به گونه‌ای است که آن‌ها را بیشتر مستعد خداباوری می‌سازد. به تعبیر ساده، آیا می‌توان گفت "ژن خداناباوری" در مقابل "ژن خداباوری" وجود دارد؟ پاسخ به این پرسش‌ می‌تواند ما را به پاسخ این مسأله بنیادی‌ نزدیک کند که خداباوری و خداناباوری چقدر طبیعی است یا تا چه حد برساخته‌ محیط اجتماعی، تاریخی و خانوادگی است.

منبع تصویر،

Getty Images

میگِل فاریاس استاد روان‌شناسی تجربی در دانشگاه کاوِنتِری امریکا، اخیرا در مقاله‌ا‌ی به دشواری‌های یافتن "مغز خداباور" در مقابلِ "مغز خداناباور" در علوم شناختی دین می‌پردازد. فاریاس به پژوهش‌هایی در علوم ‌شناختی دین اشاره می‌کند که به ویژه از سال‌های نخست قرن بیست و یکم می‌کوشیدند نشان دهند که خداناباوری با بخش‌های تحلیلی مغز ارتباط بیشتری دارد و این در حالی است که در مقابل، خداباوری با بخش‌های شهودی مغز بیشتر مرتبط است. در آزمایشی مشهور و اکنون کلاسیک، مایکِل پِرسینگِر، عصب‌شناس کانادایی، دستگاهی مغناطیسی ساخت برای تحریک بخشی از مغز (لوب گیجگاهی) که محل ادراک‌های شهودی به حساب می‌آیند.

"اما تجربه نشان داده که رخدادهای فکری ـــ به ظاهر ـــ بی سر و صدایِ دور و بر می‌توانند در میان یا دراز مدت اثر ماندگاری بر زیست جمعی‌مان‌ بگذارند"این دستگاه که به "کلاهخود خدا" مشهور شد بر روی سرِ فرد تحت آزمایش قرار داده می‌شد و با تحریک مغناطیسیِ بخش لوب گیجگاهی مغز، احساسی شبیه به تجربه‌ی دینی به بسیاری از افراد تحت آزمایش منتقل می‌کرد، احساسی مانند حضور موجودی نامرئی یا تجربه خلع بدن. "کلاهخود خدا" را ریچارد داوکینز، زیست‌شناس و خداناباور مشهور بریتانیایی، هم امتحان کرد اما به گفته‌ خودش تجربه‌‌ای دینی به او دست نداد. تبیین پرسینگر از این رخداد آن بود که حساسیت بخش لوب گیجگاهی مغز داوکینز از عموم آدم‌ها کم‌تر است و از این رو، به خلاف اکثر افراد تحت آزمایش، با تحریک مغناطیسی هم به تجربه دینی نمی‌رسید.

در آزمایشی دیگر، آزمایش‌شوندگان به دو دسته تقسیم شدند. به دسته اول، عکس مجسمه‌ فردی نشسته در حال تفکر نشان داده شد و سپس سطح تفکر تحلیلی آزمایش‌شوندگان و باورشان به خدا سنجیده شد.

نتیجه آزمایش نشان داد کسانی که به آن‌ها عکس مجسمه مزبور نشان داده شده، مهارت‌های تحلیلی بهتری در مقایسه با کسانی از خود نشان دادند که این عکس به آن‌ها نشان داده نشده بود، و ضمنا دسته اول کمتر خداباور گزارش شدند.

اما به ویژه در چند سال اخیر حوزه علوم شناختی دین با بحران تکرار آزمایش‌ مواجه شده است. بسیاری از آزمایش‌های کلاسیک این حوزه موقعی که در نمونه‌های بزرگتر و متنوع‌تر بازآزمایی شدند، نتایج مشابهی به بار نیاوردند و حتی در مواردی نتیجه متضاد به دست آمد. مثلا در پژوهشی جدید، تکرار آزمایش نشان دادن عکس مجسمه فردِ در حال تفکر به جمعی بزرگتر، نتیجه‌ای عکس آزمایش قبلی نشان داد. نگاه کردن به مجسمه فرد متفکر، این بار به جای آن‌که باور مذهبی را کاهش دهد افزایش داد.

فاریاس استدلال می‌کند که بحران تکرارپذیری آزمایش‌های علوم شناختی دین شاید از این رو رخ داده که نمونه‌های آزمایش به قدر کافی متنوع نبوده‌اند و سوگیری منطقه‌ای داشته‌اند.

"در صفحه ماهانه "ماجراهای دین و فلسفه" به رخدادهایی می‌پردازیم که گرچه اکنون در حال نواخته شدن در ایران یا جهان‌اند صدای‌شان شاید بعدا به گوش برسد"به نظر می‌رسد که برخی پژوهش‌ها این فرضیه را تقویت می‌کنند. مثلا یک پژوهش که به بررسی نسبت میان مهارت‌های تحلیلی با خداناباوری در میان ۱۳ نفر از سیزده کشور مختلف پرداخته نشان می‌دهد که خداناباوری تنها در سه کشور از سیزده کشور با مهارت‌های تحلیلی نسبت دارند: امریکا، سنگاپور و استرالیا. این موضوع به ویژه از این جهت اهمیت دارد که به تأثیر احتمالی مختصات فرهنگی محیط اجتماعی بر نتایج حاصل از آزمایش‌های علوم شناختی دین اشاره می‌کند.

این تبیین از ریشه بحران تکرارپذیری آزمایش‌ها می‌تواند اعتماد به آن دسته از آزمایش‌های علوم شناختی دین را که تنوع فرهنگی نمونه‌ها در آن‌ به قدر کافی رعایت نشده، کاهش دهد. در یک کلام، شاید به راحتی نتوان به نتایج حاصل از "کلاهخودِ خدا" اعتماد کرد و از این رو هنوز راه درازی در پیش داریم تا بتوان به شکل اعتمادآوری ادعا کرد -و البته اگر اصلا بتوان چنین ادعا کرد- که مغز خداباوران از مغز خداناباوران تفاوت اساسی دارد.

۲. اعتماد زیر ذرّه‌بین

بدون اعتماد حتی زندگی فردی روزمره به‌سامان نخواهد شد، چه رسد به اداره شهر، کشور یا ارتباطات بین المللی. با این حال، بی اعتمادی نیز پدیده‌ای ژرف و دامن‌گستر در سطح فردی، اجتماعی و بین المللی است. بی‌اعتمادی رییس‌جمهوری پیشین آمریکا به انتخاباتی که خود رسما بر آن نظارت کرده بود و نیز بی‌اعتمادی رهبر کنونی جمهوری اسلامی ایران به واکسن تولید شده در بریتانیا و امریکا دو نمونه اخیر از ژرفا و گستره بی‌اعتمادی است.

اما اعتماد چیست، به چه کار می‌آید، به چه کسی و تحت چه شرایطی می‌توان اعتماد کرد و بی اعتمادی تا کجا و نسبت به چه چیزها/کسانی روا است؟ دست‌نامه (هندبوک) نشر راتلج در "اعتماد و فلسفه" ویراسته جودیث سایمون، استاد اخلاقِ فناوری در دانشگاه هامبورگ آلمان که سال ۲۰۲۰ میلادی / ۱۳۹۹ شمسی منتشر شد، به این پرسش‌ها می‌پردازد.

"اعتماد به 'کلاهخودِ خدا'یکی از شاخه‌های علمی نوپدید و میان‌رشته‌ای که در چند دهه اخیر رونق گرفته، پژوهش‌های "علوم شناختیِ دین" (CSR) است"فصل‌های مختلف این دست‌نامه را فیلسوفان مختلف نوشته‌اند و این اثر به سه بخش تقسیم می‌شود. بخش اول به چیستی اعتماد می‌پردازد و فصل‌های مختلف آن به رابطه اعتماد با مفاهیم مرتبط مانند بی‌عدالتی معرفتی، اقتدار (اتوریته)، شهرت، اراده، احساسات و عواطف و نیز همکاری اختصاص دارد. در این بخش همچنین به اعتماد از منظر نظریه بازی، جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و علوم شناختی نگریسته می‌شود.

توضیح تصویر،

دست‌نامه (هندبوک) نشر راتلج در "اعتماد و فلسفه"، ویراسته جودیث سایمون، استاد اخلاقِ فناوری در دانشگاه هامبورگ آلمان

بخش دوم اثر به این موضوع می‌پردازد که به چه کسی/چه چیزی می‌توان اعتماد کرد. فصل‌های مختلف این بخش به موضوعاتی مانند اعتماد به نفس، اعتماد به اشخاص، به نهادها و حکومت‌ها، به قانون، به اقتصاد و نیز اعتماد به هوش مصنوعی و روبات‌ها می‌پردازد. بخش سوم اثر نیز به سراغ نسبت اعتماد با علم، معرفت و فناوری می‌رود و از موضوعاتی مانند اعتماد به علم، به دارو، نسبت اعتماد با گواهی دیگران و نیز نسبت اعتماد با فناوری‌های ارتباط جمعی سخن می‌گوید.



ماریا باقرامیان، استاد ایرانی‌تبار فلسفه در دانشگاه دوبلینِ ایرلند شمالی در پیشگفتاری که بر این دست‌نامه نوشته است، به این نکته اشاره می‌کند که دموکراسی‌های غربی با بحران اعتماد رو در رو شده‌اند: بی اعتمادی به نهادهای سیاسی، رسانه، کلیسا و حتی بی اعتمادی به علم.

باقرامیان توضیح می‌دهد که از نظر فلسفی جایی سخن از اعتماد به میان می‌آید که شناخت کاملی از موضوع در میان نباشد. به تعبیر دیگر در ناشناخت است که پای اعتماد به میان می‌آید و صاحبان شناخت کامل از اعتماد بی نیازند. از این رو اعتماد با خطر کردن (ریسک) همراه است و وقتی پای ریسک به میان می‌آید پای محاسبه هزینه و فایده ریسک هم به میان می‌آید. در نتیجه، بخشی از بحث در باب اعتماد به بحث از محاسبه هزینه و فایده اعتماد کردن یا نکردن بازمی‌گردد.

"پژوهش‌های علوم شناختیِ دین می‌کوشند تا دریابند چه ویژگی‌های پایدار ذهنی‌ای موجب شده است که رفتارهای دینی در میان جوامع مختلف گسترده و ریشه‌دار شوند"

جودیث سایمون، ویراستار این اثر، در مقدمه‌ خود به این نکته اشاره می‌کند که با وجود اهمیت فلسفی اعتماد، توجه به این موضوع در فلسفه غرب بسیار متأخر است. به تعبیر دقیق‌تر، فیلسوفان غربی تا همین اواخر (یعنی تا دهه پایانی قرن بیستم) چندان به اعتماد اعتنا نمی‌کردند، مگر برخی بحث‌های نادر تاریخی در میان فیلسوفان در باب اعتماد به خدا و نیز بحث‌های هابز، لاک، هیوم و هگل در باب اعتماد میان افراد جامعه. از نظر سایمون، بی اعتنایی به اعتماد در میان فیلسوفان غربی اتفاقی نیست بلکه ریشه در سنت روشنگری دارد که از ما می‌خواهد به حواس، حافظه و اقتدار بیرونی بی اعتماد باشیم. در این سنت، شکاکیت ستایش می‌شود و نه اعتماد.

از همین نویسنده:

  • ماجراهای دین و فلسفه؛ از ترجمه دائرة المعارف قرآن تا مرگ 'فیلسوف قرآن'
  • ماجراهای دین و فلسفه؛ از مرگ فیلسوف دین و شکاکیت تا مرگ فقه‌پژوه و دموکراسی
  • ماجراهای دین و فلسفه؛ از اصلاح دینی منهای لوتر تا اسلام منهای اروپا

یکی از موضوعات جذابی که در دست‌کم دو فصل این اثر (فصل یازدهم و هجدهم) به آن پرداخته شده، اعتماد به نفس (self-trust) است.

موضوع اعتماد به نفس در بحث فلسفی از اعتماد اهمیت ویژه دارد؛ زیرا این تنها موردی است که موضوع اعتماد با فاعل اعتماد یکی است، یعنی آن‌چه به آن اعتماد می‌شود با آن‌کسی که اعتماد می‌کند هر دو یکسان اند. از این گذشته، اعتماد به نفس نسبت تنگاتنگی با اراده دارد: اگر فرد نتواند به خود اعتماد کند، اراده‌ انجام کاری را نخواهد داشت.

ریچارد فولی استاد فلسفه دانشگاه نیویورک، در فصل هجدهم این اثر با عنوان "اعتماد به نفس" به محدودیت‌ها و خطرات اعتماد به نفس می‌پردازد. مقدار اندک اعتماد به نفس زندگی را مختل می‌کند، اگر به حافظه خودتان اعتماد نداشته باشید حتی نمی‌توانید رمز کارت‌ اعتباری‌تان را درست وارد کنید و اگر این شیوه ادامه پیدا کند زندگی روزمره‌تان مختل خواهد شد. اما از سوی دیگر اعتماد به نفس زیاد نیز دردسرزا است. می‌توان تصور کرد که مستبدان تاریخ احتمالا از اعتماد به نفس زیادی برخوردار بوده‌اند و همین امر آن‌ها را به خودکامگی (از جمله بی نیازی از مشورت با صاحبان فکرهای مختلف) کشانده بود.

"پژوهشگران علوم شناختی دین برای رسیدن به پاسخ این پرسش از روان‌شناسی (به ویژه روان‌شناسی تکاملی)، عصب‌شناسی، هوش مصنوعی، علوم رایانه، دین‌پژوهی و فلسفه کمک می‌گیرند"یافتن حد وسط اعتماد به نفس (نه اعتماد به نفس کم و نه زیاد) کار آسانی نیست -اگر اصولا ممکن باشد. به تعبیر دیگر، کوک کردن ساز اعتماد به نفس، مهارت بسیاری می‌طلبد و شاید هیچ گاه کامل حاصل نیاید.

منابع خبر

اخبار مرتبط