یک گردان در اسارت/ تشرف اغلب اسرای سایر ادیان به دین اسلام

یک گردان در اسارت/ تشرف اغلب اسرای سایر ادیان به دین اسلام
خبرگزاری مهر
خبرگزاری مهر - ۲۵ مرداد ۱۳۹۹

خبرگزاری مهر گروه استان‌ها: بیست و ششم مردادماه، سالروز بازگشت آزادگان دلاور جنگ تحمیلی به میهن اسلامی است دلاورمردانی که بسیاری از آنها اکنون در گمنامی با خاطرات روزهای اسارت روزگار می‌گذرانند.

در استان یزد تعدادی از آزادگان به کسوت شایسته معلمی و استادی دانشگاه درآمده‌اند که از شاخص‌ترین آنها می‌توان به محمدرضا شایق، مفسر برجسته قرآن کریم و استاد حوزه و دانشگاه اشاره کرد.

* از لحظه حضور در عملیات تا زمان اسارت چه اتفاقاتی افتاد؟

شب ۲۰ بهمن ۶۱ عملیات والفجر مقدماتی شروع شد و تا صبح طول کشید. سحرگاهان دستور عقب‌نشینی آمد که این دستور به ما نرسید چون ما ده‌ها کیلومتر در دل دشمن نفوذ کرده بودیم و راه بازگشت هم مسدود بود و مسیر را هم بلد نبودیم و در محاصره دشمن قرار داشتیم. ساعت حدود ۱۰ صبح به اسارت دشمن درآمدم.

حس لحظه اسارت حس مبهمی بود برای مدتی چنان مبهوت شدم که بی‌حسی مطلق داشتم، یعنی برای چند لحظه (شاید یک ساعت) شدت درد را احساس نمی‌کردم و اگر این‌طور نمی‌شد به طور قطع از شدت اندوه می‌مُردم. یک بار چنین احساسی را در لحظه شنیدن خبر ارتحال امام خمینی (ره) نیز داشتم.

* در کدام عملیات و کدام گردان حضور داشتید و کدامیک از همرزمان شما در عملیات شهید یا اسیر شدند؟

عضو گردان امام علی (ع) به فرماندهی سردار شهید حسن انتظاری بودم. شهید مجید برزو، شهید قربانی، شهید شیشه‌بری و شهید گلدانساز را به یاد دارم.

"سحرگاهان دستور عقب‌نشینی آمد که این دستور به ما نرسید چون ما ده‌ها کیلومتر در دل دشمن نفوذ کرده بودیم و راه بازگشت هم مسدود بود و مسیر را هم بلد نبودیم و در محاصره دشمن قرار داشتیم"از گردان ۳۰۰ نفری شهید انتظاری، همه فرماندهان به غیر از شهید حسن انتظاری و ۷۰ نفر دیگر اسیر شدند. عملیات از قبل توسط حزب توده لو رفته بود و دشمن طراحی دقیقی برای اسارت نیروها انجام داده بود.

* برخورد سربازان دشمن با اسرا چطور بود؟

برخورد دشمن همان تصویری بود که در رسانه‌های ما بیان می‌شد بسیار خشن و بی‌رحم. پنج روزی که در راه اردوگاه بودیم بسیار سخت گذشت به ویژه در بغداد که بزرگترین آرزوی اسرا یک جرعه آب بود اما دریغ می‌کردند و شرایط قابل وصف نیست.

* آیا سعی می‌کردید با سربازان و نگهبانان تعامل برقرار کنید و بر روی آنان تأثیر بگذارید؟

متأسفانه در مواجهه با سربازان و نگهبانان با دشمن ضعف داشتیم و این به خاطر بی‌تجربگی بود تا اینکه خداوند سید آزادگان، مرحوم ابوترابی را رساند. حضور ایشان خیلی شرایط را عوض کرد و باعث تخفیف اذیت‌ها شد.

* در بین اسرا از همه اقشار و اقلیت‌های دینی بودند؟ برخورد آنها چگونه بود؟

اقلیت‌های دینی در بین اسرا به تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسید. دو نفر از آن‌ها که من خبر دارم به‌خاطر برخورد محبت‌آمیز و انسانی اسرا به اسلام مشرف شدند یکی کلیمی و دیگری زرتشتی بود.

* لحظه‌های سخت و رنج‌آور اسارت چگونه تحمل‌پذیر می‌شد؟

تحمل لحظات تلخ اسارت در روزهای اول در نهایت دشواری بود می‌توانم آن را با فشار قبر و لحظه مردن مقایسه کنم.

لکن بعد از مدتی سعی کردیم با محیط سازگار شویم و با برنامه‌های علمی، هنری و دید و بازدید، از فشار روحی اسارت بکاهیم و البته صبر عجیبی که خدا به ما داد تا بتوانیم این فشار سخت را تحمل کنیم.

* کتاب، قرآن، نوشت‌افزار، رادیو و … در اختیار داشتید؟

قرآن، فقط در چهل روز اول در اختیارمان نبود ولی بعد در ازای هر ۱۰ نفری یک قرآن به ما دادند. داشتن نوشت‌افزار تا سال ۶۴ ممنوع بود و جرم سنگینی محسوب می‌شد؛ حتی به‌خاطر آن اسرا را شکنجه می‌کردند. اما از سال ۶۴ تا ۶۷ با وساطت سازمان صلیب سرخ هر دو ماه به هر نفر یک دفتر و یک خودکار می‌دادند و بعد دوباره ممنوع شد. رادیو هم که از اول تا آخر ممنوع و جرمی نابخشودنی بود البته در بعضی از اردوگاه‌ها، تعدادی از اسرا به صورت مخفیانه رادیو داشتند.

* اخبار را چگونه دریافت می‌کردید؟

اخبار را از لابه‌لای خبرهای عراقی‌ها می‌فهمیدیم و شگفت‌آور این است که با نبودن رسانه صادق، همیشه از اخبار مهم کشور مطلع بودیم و هر اسیر تازه‌ای که می‌آمد ما از او مطلع‌تر بودیم. یادم است وقتی ما را به اردوگاه دیگر بردند جایم را که تحویل گرفتم بالای سرم روی دیوار بودجه تمام وزارتخانه‌های کشور در سال ۶۶ را نوشته بودند.

"از گردان ۳۰۰ نفری شهید انتظاری، همه فرماندهان به غیر از شهید حسن انتظاری و ۷۰ نفر دیگر اسیر شدند"در روایت است که یوسف صدیق (ع) بعد از آزادی از حبس دعا کرد: خدایا زندانیان را جزو مطلع‌ترین افراد از اخبار و وقایع قرار ده و ما این را به‌رأی‌العین دیدیم.

* لحظه شنیدن خبر مبادله اسرا و آزادی چه حسی داشتید؟

لحظه شنیدن خبر آزادی، از اردوگاه فریادی از اردوگاه به آسمان رفت که هیچگاه در عمرم چنین فریاد شوقی را نشنیده‌ام، البته من در آن لحظه فقط خوشحال شدم ولی عده‌ای به هوا می‌پریدند و فریاد می‌زدند به گونه‌ای که شادمانی آن‌ها قابل توصیف نیست.

بازگشت ما به ایران، زیباترین حسی است که هیچ هنرمندی با هیچ بیانی نمی‌تواند ذره‌ای از آن حس را به مخاطب منتقل کند فقط همین را بگویم که این حس زیبا از حسِ رسیدن انسان‌های آزاد به بزرگ‌ترین رویاهای زندگی به مراتب بالاتر است. به طوری که اکنون بعد از ۳۰ سال وقتی چشمان خود را بسته، آن روزها را به یاد می‌آورم حالت سرور و انبساط خاطر به من دست می‌دهد.

* اخبار ضد و نقیضی که درباره شهدا و مفقودین و اسرا اعلام می‌شد، بر بسیاری از زندگی‌ها تأثیر گذاشت؛ فکر می‌کنید تأثیر روحی روانی این مسائل بر آزادگان چگونه بوده است؟

البته حسِ اولیه ورود به ایران همان بود که گفتم، اما این شیرینی دیری نپایید که با خبرهای تلخ آمیخته شد. مثل دیدن جای خالی والدین، برادر به شهادت رسیده، فرزند و سایر عزیزان و مصائب دیگری که دوباره قلب عده‌ای از آزادگان را غرق اندوه کرد از جمله خودم وقتی آمدم با چند خبر ناراحت‌کننده مواجه شدم که از همه بدتر این بود که مادرم به علت سقوط از ارتفاع، فلج و زمین‌گیر شده بود و من نمی‌دانستم و این کام مرا به شدت تلخ کرد.

* بسیاری از رزمندگان و آزادگان بر اثر تألّمات روحی ناشی از جنگ، هم اکنون در آسایشگاه‌های روانی هستند. ادای دین مردم و مسئولان نسبت به آن‌ها چگونه باید باشد؟

مردم در مقابل یکدیگر، خاصّه ایثارگران مسئولند. کسانی که به خاطر امنیت این کشور از جوانی و سلامت عزیزان خود گذشتند و تلخ‌ترین سختی‌ها را تحمل کردند و اکنون بعد از حدود سی، چهل سال هنوز با آثار تلخ آن حوادث می‌سوزند.

حداقل این وظیفه احترام به ایثارگران و تکریم خانواده آن‌هاست و تکریم ارزش‌های اسلامی و ملی ماست و البته تا حد زیادی این مطلوب حاصل است.

منابع خبر

اخبار مرتبط