نگاهی جامع به مدیریت آموزشی کشور

نگاهی جامع به مدیریت آموزشی کشور
خبر آنلاین
خبر آنلاین - ۲۳ آبان ۱۴۰۰

طرح این مسئله در دولت سیزدهم با توجه به اینکه بنای تحول دار و رئیس دولت و همکاران وی تصمیم بر انجام ناشده‌­ها دارند می­تواند راهگشا باشد. مجلس هم موافق است. برای ساماندهی به آموزش کشور باید در آغاز اصولی مد نظر باشد و مورد اتفاق اهل نظر از مجلس و دولت قرار گیرد تا بتوان بر اساس آن سازماندهی، و زمینه پیاده کردن آن را فراهم کرد. این اصول عبارتند از:

  1. تغییر نگاه (ویژن).

اساسی‌­ترین موضوع برای تحول که خودِ واژه تحول حاوی آن است تغییر نگاه و دیدگاه است. از جمله تغییر نگاه‌­ها می­توان به سرمایه و نه سربار بودن آموزش اشاره کرد، و نیز اینکه آموزش در قبال سایر وظایف کشور جنبه بستر و نه بخش را دارد.

"طرح این مسئله در دولت سیزدهم با توجه به اینکه بنای تحول دار و رئیس دولت و همکاران وی تصمیم بر انجام ناشده‌­ها دارند می­تواند راهگشا باشد"توجه به آینده آموزش و نقش فناوری در آن یکی دیگر از این الزامات است. دنیای آینده دنیای دیگری است و باید پا به پای آموزش سنتی وحتی فراتر از آن به آموزش مجازی و استفاده از فناوری توجه کرد. کیفیت محوری هم به نوع نگاه بر می­گردد. تأکید بر زبان فارسی و دانش بومی با استفاده حد اکثری از دانش جهانی به نگاه مسئولان مرتبط است.

  1. عزم بر اجرا (میشن).

 عزم بر اجرا بسیار مهم است. بسیاری در نظر مشکل را می­فهمند اما در اجرا یا توان آن را ندارند و یا ابزار کار را فراهم نکرده اند.

به نظر می­رسد دولت سیزدهم و مجلس یازدهم عزم بر اجرا دارند و از شهامت کافی هم برخوردارند و می­توان امیدی به اجرا داشت که اگر چه نه همه، ولی بخشی از آن اجرا شود. البته انتخاب گزینة وزارت آموزش پرورش توسط دولت فعلی مأیوس کننده بود ولی شاید بتواند آن را جبران کند. در اجرا هم باید عالمانه برخورد کرد و با آزمون محدود و اخذ بازخورد کار را پیش برد و سپس آن را سراسری کرد.

  1. آموزش یکپارچه.

آموزش در سطوح پایین سرمایه گذاری در نیروی انسانی است و  را نباید دست کم گرفت بلکه باید به آن بهای بیشتر داد. معلمان باید تمام وقت خود را صرف امور آموزشی، تربیتی، مهارتی و استعدادیابی کنند و علاوه بر درگیر شدن عملی در این امور به مطالعات خود در عرض بیفزایند و خلاقیت­ها را شکوفا کنند تا نتیجة آن را در دوران بعد و به ویژه در دانشگاه و نیز جامعه ببینند. متأسفانه تا کنون آموزش و پرورش در قبال دانشگاه در جامعه ما از درجه پایین­تری برخوردار بوده که خوب همین نگرش باعث افت کیفیت کار معلمان شده است.

"برای ساماندهی به آموزش کشور باید در آغاز اصولی مد نظر باشد و مورد اتفاق اهل نظر از مجلس و دولت قرار گیرد تا بتوان بر اساس آن سازماندهی، و زمینه پیاده کردن آن را فراهم کرد"در حالیکه اگر آموزش و مهارت را به صورت هرمی ترسیم کنیم همچنانکه قاعده هرم از جمعیت بیشتری برخوردار است اهمیت بیشتری هم به همان نسبت داراست. متأسفانه تا کنون هر چه مربوط به عموم بوده است را ما فدای خواص کرده ایم. در زمینه تغذیه و بهداشت هم همینطور است. کاری که معلمان سطوح پایین انجام می­دهند و اثراتی که می­گذارند قابل مقایسه با سایر مقاطع نیست. العلم فی الصغر کالنقش فی الحجر.

کسب دانش و مهارت لازم برای تربیت نسلی صالح در دوران کودکی دست کمی از آموزش در دوران بزرگسالی که ندارد، بلکه بسیار مهم­تر و نیازمند تحقیق و مطالعه گسترده است. اینکه بی تجربه­ترین افراد را به آموزش­های ابتدایی تخصیص می­دهیم کاری نا بجاست. تعلیم خانواده­ها در برنامه فرزندآوری باید گنجانده شود. مدارس غیر انتفاعی تلاش دارند تا این اهمیت را نشان دهند اما اغلب آنها علاوه بر تبعیضی کردن جامعه، برخلاف ادعای خود به انتفاع می­اندیشند.

  1. علم و عمل (مهارت) با هم.

علم و عمل دو روی یک سکه اند. اگر کسی چیزی را فراگرفت قطعاً آن را عمل می­کند یا آثار عملی آن را کم و بیش در رفتار خود نشان می­دهد.

"از جمله تغییر نگاه‌­ها می­توان به سرمایه و نه سربار بودن آموزش اشاره کرد، و نیز اینکه آموزش در قبال سایر وظایف کشور جنبه بستر و نه بخش را دارد"البته به شرط اینکه زمینه عمل وجود داشته باشد. آن علمی که به عمل در نیاید و اثری در رفتار نداشته باشد به زودی زایل می شود. عمل وقتی تکرار شد به مهارت تبدیل می­شود و نشان از دلبستگی عالم به علم خویش دارد و علم را به علمی کاربردی تبدیل می­کند. اگر علم کاربردی فراگیر شود یا باشد به علم بنیادی تعبیر می­شود.

  1.  تناسب و تعادل درآموزش عمودی و افقی.

علم فراگیر هم در سطح و هم در عمق حرکت می­کند. در بعضی کشورها از جمله ما علم ارزش عمودی دارد.

یعنی فرد هر چه بیشتر به صورت خطی به سمت بالا یاد بگیرد بر مقام و ارزشش افزوده می­شود. دکتر بودن و فوق تخصص داشتن در جامعه ما فی ذاته ارزش شده است و برای همین است که همه سعی دارند دکتر شوند. درحالیکه اگر کسی در حرفه و کار خود برای بهتر شدن به تحقیق، مطالعه و تمرین بپردازد در ارزشمندیش تأثیر چندانی ندارد. در دنیای امروز ارتقای عمودی به ارتقای افقی و شبکه ای گسترش یافته است. کسی که در کار و حرفه خود تلاش می­کند و بر دانش و تجربه خود می­افزاید باید به نسبت ارزشگذاری طولی به او بها، و به لحاظ مالی و شخصیتی به او اهمیت داده شود.

"دنیای آینده دنیای دیگری است و باید پا به پای آموزش سنتی وحتی فراتر از آن به آموزش مجازی و استفاده از فناوری توجه کرد"خلاقیت، نقادی، اختراع، و ابتکار، تألیف، ترجمه، هنر و بسیاری از توانمندیهای دیگر به صورت ویژه هر یک می­تواند در نظام آموزشی حاوی ارزش خاص خود باشد و در ارتقا تأثیر داشته و انگیزه ای برای جذب و ادامه تحصیل واجدان آن توانمندیها باشد.

  1. ارزشگذاری متعادل.

ارزشگذاری متعادل به این معنا است که همه رشته­های مورد نیاز جامعه باید جایگاه لازم خود را به لحاظ مالی و شخصیتی داشته باشند. اینطور نباشد که رشته ای فقط در بورس باشد و بقیه رشته­ها تحت الشعاع قرار گیرند. این امر به سیاستگذاری­های دولتی و فرادولتی مربوط است. مثلاً پزشکی در بورس باشد و بقیه رشته­ها نه، ادبیات تحقیر شود یا علوم پایه از رونق بیفتد. سیاستگذاری آموزشی هم برگرفته از سیاستگذاری عمومی کشور است.

البته در مواردی استثنا پیش می­آید که باید برای آن برنامه داشت و پس از رفع مشکل دوباره آن را به حالت اول برگرداند. ایجاد دوره پیش دانشگاهی در آموزش و پرورش و جدا شدن آموزش پزشکی از وزارت علوم طرحهایی برای رفع مشکل زمان خاصی بود، و اکنون که یا مشکل رفع شده یا طرح به اهدافش نرسیده می­تواند به سیاق قبل برگردد.

  1. ایستگاههای رهاسازی برای اشتغال و برعکس.

سازمانی برای مشاغل باید باشد تا نیازها را با سطوح سواد لازم هماهنگ کند. شورای عالی اشتغال، یا وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی (تکرا) باید کمیته یا کمیته­هایی را در همه استانها و شهرستانهای کشور تعیین کند تا با همکاری و همفکری با دستگاههای آموزشی به موقع نیازها را مشخص، سفارش و در تخصیص نیروی کار، در موارد لازم اقدام کند. بسیاری بر حسب تمایل خودشان، یا نیازمنطقه­شان می­خواهند وارد بازار کار شوند و لذا باید مشاورانی باشند که اگر فردی را برای شروع به کار (موقت یا دائم) صالح می­دانند او را راهنمایی، و نیز افراد مستعد برای علوم نظری و محض را ارشادکنند. به نظر می­رسد وزارت تکرا، پا به پای وزارتخانه­های آموزشی باید در ایجاد مهارت و به کارگیری نیروهای مناسب در زمان مناسب و پیش بینی آموزش­های لازم در حین اشتغال همکاری کند.

"تأکید بر زبان فارسی و دانش بومی با استفاده حد اکثری از دانش جهانی به نگاه مسئولان مرتبط است"در صورتی که کار موقتی بوده یا به هر دلیل اشتغال قطع شده باشد  مدرسه با کمک معلم راهنما می­تواند زمینه آموزش مجدد را بر طبق میل و استعداد دانش­آموز فراهم کند

  1. استادمحوری در کنار کلاس­محوری به ویژه در سطوح بالاتر.

این امر باعث قدرت گرفتن معلمان و استادهای باسوادِ با اخلاق می­شود به شرط آنکه گرفتار باند بازی نشوند. وزیر علوم، تحقیقات و فناوری (عتف) فعلی اخیراً آن را مطرح کرد که به نوعی با آموزش­های حوزوی هم بی ربط نیست. در این صورت، سواد یا بی سوادی به جای آنکه تنها به نظام و مدرسه نسبت داده شود به معلم یا معلمان مربوطه نسبت پیدا می­کند. آنوقت هر معلم یا استادی خود را متعهد در پرورش شاگردان می­کند و برای آن مایه می­گذارد[1]. تولید هر ساله کتاب در آموزش و پرورش با توجه به کمبود کاغذ ضرورتی ندارد.

می­توان کتابها را برای دوره ­های ۵ تا دهساله تهیه کرد و تغییرات لازم را از طریق فضای مجازی به اطلاع معلمان و دانش آموزان رساند و در مقاطع ۵ یا دهساله کتابها را ویرایش کرد.

  1. تک­درسی و گروه­درسی.

کسی که به یک یا چند موضوع علاقمند است، به ویژه از دوره دبیرستان به بعد، بر طبق میل خود دقیقاً می­باید سروقت همان رشته برود و از پراکنده کاری اجتناب شود تا زودتر به مقصد برسد. تنوع نیازهای آموزشی آنقدر زیاد است که نمی­توان برای همه آموزشها دوره­های دوساله و چهارساله تعریف کرد[2]. می­توان دوره­های فشردة کوتاه مدت با استفاده از تجارب اهل فن، حتی بازار سریعا نیرو گرفت و آموزش داد؛ مانند خدمات بازاریابی، مکان­یابی، چانه­زنی، تنظیم قرارداد، تعرفه نویسی، بهره وری، و ...در سطوح داخلی و خارجی. نیازها به قدری زیاد و متنوع است که فقط یک دولت دلسوز می­تواند آن را احصا کند و نظام آموزشی برای آن تدارک ببیند. به عنوان مثال، هم اکنون با عضویت کشور در پیمان شانگهای مشاغل و خدمات فراوانی به ازای هر کشور عضو مورد نیاز است که می­توان آنها را در دوره­هایی مشخص تعریف کرد.

"بسیاری در نظر مشکل را می­فهمند اما در اجرا یا توان آن را ندارند و یا ابزار کار را فراهم نکرده اند"در معاونت دانشجویی وزارت عتف فهرست آموزشهایی را که در کشورهای پیشرفته از جمله امریکا وجود دارد می­توان دید. مثلاً چه ضرورت دارد که یک پزشک بیش از ۱۶ سال درس بخواند. یا در حوزه های دیگر آیا گذراندن این همه سنوات ضرورت دارد؟ هم­پوشانی درسها و دوره­ها و نیز کتابهای درسی در نظام آموزشی بسیار زیاد است. اگر کسی به کاری علاقمند، یا به آن مشغول شد با اشتیاق آنچه را لازم است فرا خواهد گرفت. آیا نمی­توان دروس را کمتر کرد تا دانش آموختة ما به سایر جنبه­های زندگیش برسد، تشکیل خانواده دهد[3] و از داشتن زن و فرزند لذت ببرد؟ همه چیز را باید در کنار هم دید.

  1. آموزش بر حسب تقاضا.

این به این معنا است که آموزش باید برای رفع نیاز حال و آینده کشور در سطح ملی، منطقه ای و جهانی باشد.

رئیس جمهور فعلی (رئیسی) در مورد صنعت به این نکته اشاره کرد که می­توان آن را به آموزش تعمیم داد. این به این معنا است که همه سازمانها و نهادهای کشور در برنامه­هایی منظم دوساله یا پنجساله نیازهای آموزشهای رسمی و غیر رسمی خود را باید معین کنند تا آموزش کشور بداند برای چه چیزی برنامه ریزی می­کند. همچنین همه وزارتخانه ها و سازمانها برای تأمین نیروی انسانی خود از همکاری مستمر با آموزش و در اختیار گذاردن امکانات لازم دریغ نمی­کنند.

  1. تعیین و تعدیل عناوین و امتیازات.

نقش وزارت تکرا در تعیین عناوین و شرایط احراز پستها و دادن امتیاز در طول و عرض آموزشی با همکاری سازمان اداری و استخدامی تأثیر بسزایی دارد. وزارت تکرا دست کم در سه زمینه می­تواند همکار و همراه آموزش باشد: در اختیار گذاردن تمام وقت مراکز فنی و حرفه ای یا امکانات دیگر خود؛ در نیاز سنجی و اشتغال افراد واجد شرط به کار در زمان و مکان مناسب؛ و در تعیین رتبه شغلی و استخدامی افراد در نظام طولی و عرضی آموزشی. مثلاً کسی که تا کاردانی خوانده و به او نیاز هست در همین زمینه آنقدر رشد کند و مطالعاتش را به صورت عرضی افزایش دهد تا امتیازات مکتسبه مالی و شخصیتی اش همپای آنکه به صورت عمودی دانش می­آموزد هماهنگ باشد.

  1. تجاری نکردن آموزش.

آموزش شش ساله اول ابتدایی هرگز نباید انتفاعی باشد مگر برای امور فوق برنامه.

"به نظر می­رسد دولت سیزدهم و مجلس یازدهم عزم بر اجرا دارند و از شهامت کافی هم برخوردارند و می­توان امیدی به اجرا داشت که اگر چه نه همه، ولی بخشی از آن اجرا شود"در سایر سطوح هم مراکز دولتی و شبه دولتی اگر بر حسب نیاز آموزش می­دهند دیگر بحث انتفاع مطرح نمی­شود. هم اکنون مراکز آموزش عالی ما به صورت مراکز تجاری در آمده اند. آموزش همچون بهداشت حق همه افراد است. در دوره ابتدایی آنانکه به لحاظ فقر مالی یا فکری فرزندان خود را به مدرسه نمی­گذارند باید مدرسه و معلمان دلسوز به سراغ آنان بروند و به هر وسیله ولی و طفل را متقاعد کنند تا تا به هر طریق که می­خواهند بیاموزند و لذت دانستن را بچشند. در این موارد، معلم طبیب وار دور می­گردد و بیمار جهالت را درمان می­کند.

  1. زمینه سازی، ایجاد فرصت و رفع موانع و تداوم کار و جلوگیری از متوقف شدن برنامه­ها.

 پیشرفت آموزشی منوط به فراهم بودن زمینه و ایجاد بستر مناسب و فرصت و زدودن موانع است.

اگر قرار باشد تکالیفی بر وزارت­خانه­های آموزشی بار شود اما موانعی چه درونی یا بیرونی بر سر راه باشد نقض غرض می­شود. اینکه نمی­توانند با کنکور مبارزه کنند چون مسئولان نظام زمینه­ها را نشناخته و موانع را از سر راه بر نداشته اند. اگر زمینه­ها فراهم و موانع برداشته شود خود به خود مسئله کنکور حل می­شود. دولت کارآفرین و علاقه­مند به کارآفرینی در داخل و خارج کشور می­تواند و باید پشتوانه آموزش همراه با اشتغال باشد. همة وزارتخانه­های دیگر در قبال آموزش مسئول اند.

  1. پرونده واحد برای هر دانش آموز.

همچنانکه هر فرد دارای کارت هویتی است برای آموزش هم باید یک کارت هویتی تهیه شود تا در هر زمان کسی بخواهد وضعیت تحصیلات یا مهارتش را ارزیابی کند، یا ادامه دهد امکان پذیر باشد.

"البته انتخاب گزینة وزارت آموزش پرورش توسط دولت فعلی مأیوس کننده بود ولی شاید بتواند آن را جبران کند"این پرونده هویت علمی شامل معلمان و استادان هم می­شود. هیچوقت برای تکمیل آموزش یا مهارت دیر نیست و هر کس در هر زمان بخواهد می­تواند بر معلومات و مهارت خود بیفزاید.

حدود وظایف و اختیارات آموزش و پرورش و دانشگاه

آموزش و پرورش:

از آنجا که در نظر بعضی وظایف معلمان نسبت به آموزش عالی کمتر جلوه می­کند باید در تبیین وظایف معلمان دقت بیشتری صورت گیرد. شش سال آموزش ابتدایی باید با همکاری خانواده باشد. از مهارت آنها استفاده شود و معلمان دانش آموزان را تشویق کنند تا مهارتی را از یکی از بستگان نزدیک با تأکید بیشتر بر شغل پدر و مادر فرا گیرند و به آن افتخار کنند. استفاده از محیط باز، یا کار و طبیعت در آموزش های اولیه تأکید شود و علاقه­سنجی با تأکید بر ابتکار و نوآوری دانش آموزان محور قرار گیرد.

شش ساله دوم: علاوه بر آموزش مؤثر، تشخیص علاقه­مندی به علم، کار یا هنر؛ آزاد سازی در صورت علاقمندی به کار برای دانش آموزان صورت ­گیرد.

دیپلم­های داده شده شامل فنی حرفه ای، آموزشی، پژوهشی، علمی و خدماتی، و وظایف معلمان در آموزش و پرورش شامل آموزش علوم، اخلاق، سبک زندگی، تربیت، داشتن رابطه با خانواده­ها، مشاوره، تشویق به خلاقیت و نوآوری خواهد بود که اگر همه وقت خود را صرف این امور کنند باز هم وقت کم می­آورند.

تحقیق و آموزش دیدن مستمر و مؤثر برای آنها پیش­بینی ­شود.

اگر چه برای رتبه بندی معلمان در قانون اخیر عناوینی تصویب شده است ولی می توان از عناوین دیگری مانند معلم ممتاز، نمونه، برگزیده، کارآزموده، خلاق، مبتکر، ساده و مانند آن استفاده کرد. حتی در هر یک از عناوین فوق می­توان تقسیمات درجه یک، درجه دو و مانند آن هم داشت.

دانشگاه:

در دانشگاه علاوه بر آموزش بر طبق سنوات باید اجازه داد تا کسانی که می­خواهند در حوزه­های خاص، مانند، ریاضیات، هنر، ورزش، مکانیک دوره ببینند در کلاسهای فشرده خاص شرکت، و مدرک لازم مورد نظر را اخذ کنند.

عناوین: کاردان، کارشناس، کارشناس ارشد، دکتری و فوق دکتری هم اکنون متداول است می­توان آنها را به پسوند علمی، پژوهشی، فنی و حرفه ای و مهارتی و خدماتی، علمی، پژوهشی، مهارتی و خدماتی تقسیم کرد تا کسی از داشتن مدرک معتبر بی نصیب نباشد و هر کس متناسب با ذوقش از آموزش بهره ببرد. و نیز می­توان آنها را به عناوین فرعی دسته بندی کرد. مثلاً با کاردان یا کارشناس، کارشناس ارشد علمی، فنی، مهارتی، خدماتی یا با کهاد ریاضی، یا سطح یک و دو و ...

بعضی از فوائد این نوع نگاه:

همه گیر شدن آموزش؛ هیچ کس از آموزش و مهارت ولو به اندازه تک درس یا چند درس جا نمی­ماند،

تأکید بر آموزش ابتدایی به عنوان پایة همة آموزشها و اولین سرمایه گذاری پایدار،

صرفه جویی در وقت و در مصرف ملزومات آموزشی،

ارزیابی محیط کار توسط دولت و بخش خصوصی و تأکید بر کارآفرینی و ایجاد اشتغال،

تنوع آموزش و مهارت،

آماده سازی سریع،

استعدادیابی و گزینش نخبه در سطوح مختلف؛ علم، کار، ورزش، هنر و ...،

تأکید هماهنگ بر آموزش و ارتقای طولی و عرضی،

تنوع مدارک متناسب با آموزش دریافت شده،

تأکید نظام آموزشی به جای سنوات محور بودن بر مهارت محور بودن،

بازنشستگی به لحاظ سنی بلی ولی به لحاظ کار نه.

 

[1] - این به این معنا است که هر دانش آموزی معلم راهنمایی دارد که اگر چه وی ممکن است معلمان متعددی داشته باشد ولی به انتخاب خود تحت نظر معلم راهنما است که او بر امور آموزشی و اخلاقی او نظارت دارد. در حال حاضر در بسیاری از مدارس معلم ضبط صوت­وار درس خود را می­دهد و نقش دیگری را نمی پذیرد و یا به فکر کار در بیرون از مدرسه است.

در صورت کمبود معلم راهنما می­توان از معلمان بازنشسته واجد شرایط استفاده کرد.

منابع خبر

اخبار مرتبط

دیگر اخبار این روز

خبر آنلاین - ۲۳ آبان ۱۴۰۰