یوسفعلی میرشکاک؛ از ستیز با شاملو تا تحسین او
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، یوسفعلی میرشکاک شاعر، نویسنده و طنزپرداز است که آثاری چون «ستیز با خویشتن و جهان»، «جای دندان پلنگ»، «از زبان یک یاغی» و «فرامرز نامه» را به نگارش درآورده است.
این نویسنده در گفتوگو با ویژهنامه «آگاهینو» درباره شاملو سخن گفته است که میخوانید:
شاملو دقیقا از کی شاملو شد؟
آثار اولیه شاملو دو بخش است؛ چارپارهها و نیماییها. در این قلمرو، شاملو پیرو نیماست و نیما به اندازهای بر ذهن و زبان او سیطره دارد که تشخصی برای خودش باقی نمیماند. اما از همان دوره نخست، شاملو با همان اندک آشنایی و الفتی که با شعر فرانسه دارد، سعی میکند شعر بی وزن بگوید.
جهد شاملو برای جا انداختن شعر بیوزن موجب شکایت و ابراز راحتی نیما شد ولی شاملو سمجتر از آن بود که دست بردارد و جدی گرفت این راه را. اما تا هنگامی که به نثر فارسی قرون چهارم و پنجم روی نیاورده و آن را با لحن خطابی ترجمه تورات نیامیخته بود، رونق و مانایی نیافت. اما مهمتر از این جهد صوری عشق آیدا در لیست انگاری و شعر معاصر به تفصیل در این باب سخن گفتهام.
"در این قلمرو، شاملو پیرو نیماست و نیما به اندازهای بر ذهن و زبان او سیطره دارد که تشخصی برای خودش باقی نمیماند"عشق آیدا به احمد چندان هنگفت است که شاعر از خود نیز به فرجام شعر آزاد یا به قول خودش سپید را بر شعر فراتر میرود و به فرجام شعر آزاد یا به قول خودش سپید را بر شعر نیمایی و کلاسیک غلبه میبخشد و این بزرگترین ابداع در ساحت شعر فارسی است. مرحوم فردید هم هر اندازه نیما را سرزنش میکرد و شعر او را سست میشمرد، شاملو و ابداعش را میپسندید. بنده هم معتقدم که اگر قرار باشد از تنگنای شعر کلاسیک فارسی بگریزیم، نیازی به شکل شعر نیمایی نیست و همان به که یکسره از قید وزن عروضی رها باشیم.
به هر حال شاملو برای شروع شعر سپید باید کار را از جایی شروع میکرد. به نظر شما اگر نیمایی در کار نمیبود میشد بی مقدمه شعر سپید را مطرح کرد؟ نیما علیرغم پایبندیاش به وزن و قافیه - البته در شکل جدیدش - با مصیبتهای فراوانی روبهرو بود. فکر نمیکنید شاملو اگر قرار بود بدون پشتوانه نیما وارد این معرکه شود مصیبتهایش چند برابر بود؟
در این نکته که شما میفرمایید تردیدی نیست.
نه تنها شاملو که تمام شعرای مدرن و حتی غزلسرایان ما مدیون نیما هستند. نیما احوالت زبان و فرهنگ ما را دگرگون کرد و موجب ورود خود آگاهانه ما به جهان مدرن شد. البته هنوز این خودآگاهی تسری تام و تمام پیدا نکرده چون سنتهای هزار و چند صد ساله در برابر فهم اقتضائات جهان مدرن مقاومت میکنند اما نیما و چشمانداز او برتمام ساحات فرهنگ و هنر سایه انداخته و تاریخ فروبستگی را به پایان رسانده است تا آنجا که میتوان با جرات گفت آنچه از سنت باقی مانده جز در پرتو چشم انداز نیما و پیروانش قابل طرح نیست. فیالمثل شعر کلاسیکی که از نیما و شعر مدرن تاثیر نپذیرفته هیچ چنگی به دل نمیزند اما شاعران کهنپردازی که از نیما و شعر مدرن فارسی متاثرند، شعرشان جلوه و جمال دیگری دارد مثل شعر آقای معلم.
نکته دیگری که باید مطرح شود این است که نیما فقط پشتوانه شاملو و شعر مرسل نیست بلکه پشتوانه نقاشی و موسیقی و ادبیات و تفکر ما در تمام عرصههاست. متفکری که نیما را درک نکرده باشد یا در حاشیه حکمت صدرایی سخنان انتزاعی میگوید یا گرفتار نهضت ترجمه است.
فکر کنم شما هم با من هم عقیده باشید که شاملو به دلیل فعالیتهای مدام در ساحات مختلف علاوه بر شاعر، یک روشنفکر اکتیویست محسوب میشود و به همین دلیل دایره تاثیرگذاری او بر فرهنگ معاصر ما شاید گستردهتر از تاثیری باشد که نیما داشته.
"اما تا هنگامی که به نثر فارسی قرون چهارم و پنجم روی نیاورده و آن را با لحن خطابی ترجمه تورات نیامیخته بود، رونق و مانایی نیافت"فیالمثل در شعر شاید به ندرت کسی را بتوان یافت که دست کم در آغاز شاعریاش از روی دست شاملو مشق نکرده باشد.
این فعال بودن درساحات مختلف مختص شاملو نیست یا بهتر است بگویم که در این باب نیز به استاد خود نیما تاسی میکرد - نیما نیز علاوه بر شعر داستان مینوشت و به نقد هنر به ویژه موسیقی و نقاشی میپرداخت اما عرصه تکاپوی شاملو وسیعتر بود - اولا مترجم قابلی بود، چه ترجمه شعر چه ترجمه داستان. دیگر اینکه در وادی ادبیات کودک و نوجوان نه تنها پیشتاز بود بلکه به مرتبتی رسید که رسیدن به او دشوار است. در ترجمه نیز شیوه خاص خود را داشت؛ معنا و مضمون شعر لورکا یا هیوز یا دیگران را به رنگی ترجمه میکرد که از ساحت ترجمه فراتر میرفت و به سرودهای زبان فارسی بدل میشد.
و اما مشق از روی دست شاملو ازین پس مقدمه ورود به شاعری است چون شعر مرسل فراگیرترین ساحت شعر ما خواهد بود و همین فراگیری دگرگون کننده فکر و فرهنگ ما خواهد بود.
اخیرا کتاب «بام بلند هم چراغی» را خواندم. گفت وگوی بلندی است با آیدا درباره احمد شاملو، بسیار خواندنی است و در پارهای موارد تصویری تازه از شاملو به دست میدهد. از علاقهمندی شاملو به تفاسیر قرآن تا ارادتی که به فردوسی داشته.
بیشک آیدا دروغ نمیگوید. اما سوال این جاست که چرا شاملو نه تنها چهره حقیقی خودش را پنهان میکرده بلکه برایش اهمیت نداشته مخاطبانش تصویری کاملا خلاف هست از او در نظر داشته باشند.
نهان روشی میکرده لابد. اگر این گزاره (گزاره آیدا) کاملا واقعیت داشته باشد، میشود این طور نتیجه گرفت که از مزاحمت خدا میگریخته به این ترفند. ما ایرانیها بیملاحظهترین مردم کنونی هستیم. هنوز عین روستا سرزده مزاحم دوستان و اقربای خر میشویم.
"اما مهمتر از این جهد صوری عشق آیدا در لیست انگاری و شعر معاصر به تفصیل در این باب سخن گفتهام"شاملو تا سی سالگی در زمره فتیان روزگار خود بوده. این را مرحوم مشفق کاشانی میگفت و خود شاملو هم میگوید:
بارخود بردیم و بار دیگران
کارخود کردیم و کار دیگران
گفتم این نامردمان سفله زاد
لاجرم تنها نخواهندم نهاد
ولی هنگامی که به روحیه عمومی جامعه پی برد از ازدحام نفوس پرهیز آغاز کرد و دست بر قضا شاعر که بارها در عشق و زناشویی هم شکست خورده بود و غرق در یاس و ناامیدی فردی و جمعی، با آیدا مواجه میشود. آشنایی با آیدا در تاریخ ادب فارسی یک واقعه اساطیری است. آیدا تجلی واقعی وملموس همزاد شاملو یا سوفیای درون اوست. فراخواندگاه اوست.
شاملو او را منجی خود میبیند و «مسیح مادر» مینامد. خب. چه معنی دارد که عاشقی چنین خودآگاه و در عین حال چنین غرق در ژرفای مهرو پرستش رضایت میدهد وقت خود را به مردم بی ملاحظه اختصاص بدهد که بیایند و وقتش را تلف کنند؟ شاملو هر روز بیدار میشود و میبیند معشوق مدادها را تراشیده و کاغذرنگیها را بریده و دسته کرده است و... آیدا مادرانه به بامداد مهر میورزد و بامداد همچون کودک خود را به دستهای پرورنده او سپرده است و دیگر مجال تحمل غیر نیست. در چنین مهر و پیوندی دیگر به قول سارتر «دوزخ دیگری است».
شاملو به صراحت میگوید:
سخن من نه از درد ایشان بود
خود از دردی است که ایشانند
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران