قسمت بیست و هشت ای داد از جوانی
سریال ای داد از جوانی قسمت بیست و هشت 28Ey Vay Az Javani Serial Part ۲۸
ویسی در حالی که تو محله میرقصه با خوشحالی به همه خبر میده که بابا شده. اونا با هیجان به خانواده هاشون هم خبر میدند که بچه توی راه دارند و همه با خوشحالی به اونا تبریک میگند و با هاشون میرقصند حتی نوریه و هاجر هم به خاطر این خبر خوش به هم تبریک میگن و با هم شروع به رقصیدن می کنند.
عارف به زکریا میگه از وقتی اینا از ایتالیا اومدن زندگی ما زیرو رو شده من خسته شدم همون موقع مختار سر میرسه و میگه شنیدم قضیه ارثیه دروغ بوده من باهاش خیالپردازی کرده بودم حالا می افته گردن شما تا بهم حق السکوت بدین تا این عکس رو نشون زنهاتون ندم. عارف و زکریا از اینکه گیر همچین آدمی افتادند حرص میخورند.
وقتی نوریه و هاجر برای بیمه کردن چاوی و زولا کارت شناسایی اونا رو میگیرند میبینند که جلوی فامیلیشون بزاوغلو و اسمالی نوشته شده و همونجا با خشم و صدای بلند عارف و زکریا رو صدا میکنند اونا صدای زنها رو می شنوند و ترسون و لرزون به سمتشون میرند هاجر و نوریه می پرسند چرا فامیلی خودشو رو روی چاوی و زولا گذاشتند عارف برای اینکه رد گم کنی کنه اول یه بار وسط محله غش میکنه اما هاجر گولشو نمی خوره و زولا به دادش میرسه و میگه اونا ما رو به فرزندخودگی قبول کردند تا بتونیم تو ترکیه بمونیم و عارف پشت سرش میگه بله اگه این کا رو نمی کردیم این پسرا رو می فرستادن کشور خودشون گفتیم ثواب کنیم هاجر و نوریه باور میکنند و اتفاقا به خاطر این کار خوبشون به اونا آفرین می گند.
چالا با چک کردن اینستاگرام احمد میبینه که اون فقط یه عکس گذاشته اونم با آزراست و با ناراحتی به خودش میگه احمد هنوز دوسش داره من فورا باید احمد رو عاشق خودم کنم. دختره اگه اونو ببخشه احمد بدو بدو میره سمتش. وقتی آزرا میره تا برای عروسی دوستش از خیاط لباس بخره چالا هم تعقیبش میکنه وقتی آزرا لباس پرو میکنه و زیبا به نظر میرسه چالا هم لباس پرو میکنه تا زیبایی خودش رو به رخ اون بکشه.
آزرا هم با دیدن اون اعصابش به هم میریزه.
" سریال ای داد از جوانی قسمت بیست و هشت 28Ey Vay Az Javani Serial Part ۲۸ ویسی در حالی که تو محله میرقصه با خوشحالی به همه خبر میده که بابا شده"بعد آزرا به آرایشگاه میره و چالا هم دنبالش میره و گوشیش رو برمیداره و وانمود میکنه که با احمد صحبت میکنه. و اونو عشقم صدا میزنه. آزرا ناراحت میشه و حتی دوست داره به اون حمله کنه. اما به زور جلوی خودش رو میگیره.
هاجر و نوریه تصمیم میگیرند با همفکری هم پدرای چاوی و زولا رو پیدا کنند عایشه فکری میکنه و لپتاپشو میاره و میگه الان تصویری به مادراشون زنگ میزنیم شاید اونا عکسی از بابای پسرا داشتند اونا هم قبول می کنند و عایشه چاوی و زولا رو صدا میکنه. هر دو معذب جلوی لپتاپ می شینند عارف و زکریا هم کنجکاو میشینند و جلوی لپ تاپ میرند و با زنها خوش و بش می کنند که متوجه میشند اینا همون دوست دخترای سالها پیششون هستند و سعی می کنند خودشونو پنهان کنند که هاجر و نوریه هم از رفتار اونا جا می خورند.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران