#کدام_آبان؛ از آبان اعتراضات تا آبان دفتر رهبری‎

رادیو فردا - ۲۲ آبان ۱۳۹۹

بیش از ۱۱۰ سال پیش، دهخدا خواب جهانگیرخان صور اسرافیل را می‌بیند که می‌گوید «چرا نگفتی او جوان افتاد» و دهخدا چنین درمی‌یابد که یعنی «چرا مرگ مرا در جایی نگفته یا ننوشته‌ای؟» و در همان خواب این جمله به خاطرش می‌آید که «یاد آر، زِ شمع مرده یاد آر». بیدار که می‌شود، شعر معروفش را بر پایه همین عبارت کامل می‌کند.

این «یاد آر»ها پس از قتل‌ها و کشتارها و سرکوب‌ها گویی برای مردم ایران تمامی ندارد و حالا نوبت یادآوری از نوع «کدام آبان» است؛ یادآوری‌هایی که هیچ شرح و تفسیری نمی‌طلبند جز شاید اشاره‌ای به خبری کوتاه از آبانی که هرچند در تقویم گذشت، در حافظه ایرانیان نمی‌گذرد.

ساعتی پس از انتشار گزارش رادیو فردا از سرنوشت نافرجام دادخواهی کشته‌شدگان اعتراضات آبان ۹۸، شمار چشمگیری از کاربران شبکه‌های اجتماعی به‌خصوص در توئیتر با استفاده از هشتگ «کدام آبان» به یادآوری قتل‌هایی پرداختند که در جریان سرکوب شدید این اعتراضات رخ داد.

بیشتر در این باره:

«از دفتر رهبری پرسیدند کدام آبان؟»

در این گزارش به‌نقل از خواهر یکی از کشته‌شدگان چنین آمده بود: «گفتند از دفتر رهبری تماس می‌گیریم، شما شکایت کردید؟ گفتم بله. گفتند چه‌جوری بوده، چی بوده؟ گفتم برادرم آبان کشته شده. گفتند کدام آبان؟ گفتم آبان خونین ۹۸. گفتند خب پرونده شما دارد رسیدگی می‌شود.

"در میان این شلوغی‌ها یک تیر از بغل به قلب محمد برخورد می‌کند و می‌میرد.»فرزاد صیفی‌کاران نوشت: همان آبانی که قلب پدرام جعفری ۱۸ ساله را با گلوله داغ شکافتید"همین.»

جمله‌ پرسشی «کدام آبان» در این نقل‌قول و به‌خصوص نافرجام ماندن دادخواهی‌ همه خانواده‌های کشته‌شدگان به‌رغم گذشت یک سال از تاریخ اعتراضات و قتل‌ها، خشم و عصبانیت گسترده‌ای را در میان کاربران ایرانی شبکه‌های اجتماعی برانگیخت تا جایی که هشتگ «کدام آبان» خیلی زود به ترند نخست توئیتر فارسی تبدیل شد و تا کمتر از یک روز بعد و لحظه نوشتن این گزارش (بعدازظهر ۲۱ آبان) با نزدیک ۵۰ هزار توئیت و بازتوئیت همچنان ترند اول ایران است.

نگاهی حتی گذرا به این پیام‌های انبوه نشان می‌دهد که برخلاف مقامات جمهوری اسلامی که می‌کوشند موضوع کشته شدن دست‌کم صدها نفر از مردم در این اعتراضات را به فراموشی بسپارند و حتی از اعلام آمار دقیق کشته‌شدگان طفره بروند و هیچ مسئولیتی را در این زمینه نپذیرند، اعتراضات آبان ۹۸ در نگاه خود مردم به نقطه‌عطفی تاریخی در شکل‌گیری اعتراضات سراسری علیه حکومت از یک‌سو و «لکه‌ای خونین و ننگ‌آور در تاریخ سرکوب» در جمهوری اسلامی تبدیل شده است.

«کدام آبان» اکنون مطلع مشترک هزاران پیام کوتاه است که در آن‌ها گوشه‌هایی از سرکوب اعتراضات آبان به‌عنوان پاسخ بیان می‌شود؛ از همان آبان که «پسر را کشتند و پدر را اسیر کردند» تا همان آبان که «به‌نام دانش‌آموز-کارگرِ خرمشهری ثبت شده که با ضربه باتوم بر سرش کشته شد»، از همان آبان که «خامنه‌ای دستور داد جمعش کنند» تا همان آبان که «گلوله‌هایشان را بین موج موهای نیکتا اسفندانی ۱۴ساله نشاندند» و...

بردیا نوشت: «همون آبان که گلنار صمصامی ۳۴ ساله و مادر یک کودک ۸ ساله رو کشتید. خواهر گلنار گفته بود که او جلوی آزمایشگاه برای کمک به سمت یک زخمی رفته بود و تک‌تیرانداز شما زندگیش رو گرفت.»

گلنار صمصامی روز یکشنبه ۲۶ آبان در خیابان ولیعصر شهریار هدف گلوله قرار گرفت و چند ساعت بعد در بیمارستان «سجاد» جان باخت. او مادر پسری ۸ساله بود به نام رهام که به‌گفته یکی از نزدیکانش، نمی‌دانست مادرش را با شلیک گلوله کشته‌اند و به او گفته بودند در تصادف جان باخته است تا وقتی که یک نفر فیلم جان باختن مادرش را به او نشان داد و حالا یک سال است که رهام می‌پرسد چرا مادر من را کشتند.

آیدا قجر نوشت: «همان آبانی که برای من به‌نام محمد داستان‌خواه گره خورده است؛ همان دانش‌آموز ۱۵ساله‌ای که گلوله به قلبش اصابت کرد، سرش را آرام بر زمین گذاشت و جان باخت.»

خواهر این کودک درباره قتل برادرش در شهرک صدرا در شیراز گفته است: «روز شنبه ۲۵ آذر ساعت ۱۱:۴۵ از خانه بیرون رفت تا به مدرسه برود. من هم خودم بی‌خبر از اعتراض‌ها داشتم می‌رفتم دانشگاه. خیابان‌ها خیلی شلوغ بود و تصمیم گرفتم از خیابان بغلی به خانه برگردم.

اصلاً خبر نداشتیم که مدارس را تعطیل کرده‌اند. در میان این شلوغی‌ها یک تیر از بغل به قلب محمد برخورد می‌کند و می‌میرد.»

فرزاد صیفی‌کاران نوشت: همان آبانی که قلب پدرام جعفری ۱۸ ساله را با گلوله داغ شکافتید. دو بار هم بر قلب مادرش داغ گذاشتید، بار اول وقتی پدرامش را کشتید و دوم وقتی به او گفتید: شما چه مادری هستی که نرفتی دنبال فرزندت از باشگاه به خانه بیاوری؟ برای ما تا روز دادخواهی آبان در سال ۹۸ متوقف شده.»

پدرام جعفری دانش‌آموز سال آخر دبیرستان بود که به‌گفته یک شاهد عینی، روز ۲۵ آبان، در حالی که همه ایستاده بودند به تماشا، ناگهان از ساختمان نیمه‌کاره روبه‌روی نزدیک پمپ بنزین فلکه پنجم فردیس تیراندازی می‌کنند و در یک لحظه پدرام فقط می‌گوید آه و به زمین می‌افتد و حتی فرصت نمی‌کند چشم‌هایش را ببندد.

پگاه نوشت: «همون آبان که از وحشت انعکاس اعتراض‌های سراسری، اینترنت کل کشور رو قطع کردید ولی باز هم نتونستید جلوی انتشار اخبار و تصاویر ضرب‌وشتم، کشتار و سرکوب معترضین رو بگیرید! آبانی که شیراز، اهواز ، شهریار و کرج یکصدا دنبال پایین کشیدن وجود نحس‌تون از مسند قدرت بود!»

پس از گسترش اعتراضات آبان ۹۸ در بیش از صد شهر، حکومت ایران دسترسی به اینترنت جهانی را دست‌کم به مدت پنج روز تقریباً به‌‌طور کامل مسدود کرد تا مانع اطلاع‌رسانی اخبار اعتراضات در بین معترضان و نیز ارسال اخبار به رسانه‌های مستقل خارج از ایران شود.

با این حال، پس از سرکوب کامل اعتراضات و وصل شدن دوباره اینترنت، موجی از اطلاعات و عکس و فیلم در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها منتشر شد که می‌شد از خلال آن‌ها میزان گستردگی اعتراضات و شدت سرکوب را دریافت.

میترا و شمار ناشماری دیگر نوشتند: «همان آبانی که نیزار را لاله‌زار کردید.»

در روزهای پایانی آبان ۹۸ نیروهای سپاه پاسداران وارد شهرک چمران و جاده‌های حومه ماهشهر شدند و به دنبال فرار برخی از معترضان به سوی نیزارهای منطقه، با سلاح‌های نیمه‌سنگین از جمله تیربار دوشکا آن‌ها را به رگبار بستند. گزارش‌های بسیاری درباره جزئیات تکان‌دهنده آتش‌باری در نیزارهای ماهشهر منتشر شده، اما چکیده آن شاید این جمله یک شاهد عینی باشد که گفت: «هیچ یک از کسانی که به نیزارها پناه بردند، زنده برنگشت.»

احسان امیری نوشت: «همان آبان خونین که امیرحسین دادوند ۱۶ساله ورزشکار و قهرمان چند دوره کیک بوکسینگ از اهالی یزدانشهر نجف‌آباد استان اصفهان را به شهادت رساندید.»

امیرحسین دادوند و ساسان عیدی‌وند، همکلاسی و هر دو ۱۷ساله، در اعتراضات در شهری کوچک در حاشیه‌ نجف‌آباد اصفهان به‌ضرب گلوله نیروهای امنیتی کشته شدند. تا امروز دست‌کم اسامی ۱۸ کودک که در اعتراضات آبان ۹۸ به دست نیروهای انتظامی و سپاهی و امنیتی کشته‌ شدند، منتشر شده است.

روناک نوشت: «همان آبانی که با سه تیر قلب مینا شیخی را در پشت‌بام دریدید و جان از او گرفتید.

"اما چکیده همه آن‌ها را شاید بتوان در این پیام خواند از کابری به‌نام معمار که نوشت: «همان آب‌ان که خون‌ان شد"همان آبان خونین.»

مینا شیخی ۵۹ ساله بود مادر شش فرزند. به‌گفته یکی از نزدیکانش، روز ۲۵ آبان در محله خلیج فارس در جنوب تهران، همراه بیشتر اهالی ساختمان، از پشت‌بام آپارتمان ۴ طبقه در حال تماشای اعتراضات کوچه و خیابان بود که افراد لباس‌شخصی شروع به تیراندازی می‌کنند و سه گلوله به قلب او می‌خورد و حتی به بیمارستان "فیاض‌بخش" هم که روبه‌روی کوچه‌شان است، نمی‌رسد.

شمار «همان آبان»ها با هشتگ «کدام آبان» به‌قدری است که نمی‌توان حتی بخش کوچکی از آن را نقل کرد. اما چکیده همه آن‌ها را شاید بتوان در این پیام خواند از کابری به‌نام معمار که نوشت: «همان آب‌ان که خون‌ان شد. همان ماهی که آمد، ماند، تمامِ سالِ ما آن شد».

و یا پاسخی آغشته به امید که بهنام علامی به پرسشِ «کدام آبان» داد: «آبانی که در آن ایران می‌ماند، اما شما خواهید رفت.»

منابع خبر

اخبار مرتبط