قسمت نود و هفت صداقت‌ سیز

پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱

   سریال صداقت‌ سیز قسمت نود و هفت 97Sedaghatsiz Serial Part ۹۷

صبح هالوک به خانه‌اش می‌رود تا با دمیر به‌خاطر ماجرای شب گذشته دعوا کند. گونول دمیر را بیدار می‌کند و به سالن می‌برد. هالوک با او به‌خاطر دروغ گفتن و بدون اجازه رفتن به بار و مشروب خوردن دعوا می‌کند و با طعنه می‌گوید پنهان‌کاری را از مادرش یاد گرفته است. درین به آنجا می‌رود و هالوک رویش را برمی‌گرداند. او بعد از صحبت و هشدار به دمیر از آنجا می‌رود.

"   سریال صداقت‌ سیز قسمت نود و هفت 97Sedaghatsiz Serial Part ۹۷ صبح هالوک به خانه‌اش می‌رود تا با دمیر به‌خاطر ماجرای شب گذشته دعوا کند"دمیر به اتاق می‌رود و درین هم پیش او می‌رود. دمیر به درین می‌گوید از این وضعیت خسته شده و او و علی تصمیم گرفته‌اند به انگلستان بروند و دنبال مدرسۀ خوب می‌گردند. درین با شنیدن این خبر خوشحال می‌شود و دمیر را تشویق می‌کند و می‌گوید به آن‌ها کمک می‌کند.

لیلا با درین تماس می‌گیرد و خبر می‌دهد که به تکیرداغ آمده و می‌خواهد او را ببیند. آراز به خانه‌باغ قدیمی پدری‌اش می‌رود و با کلیدی که داشت در را بازمی‌کند.

او وسایل خانه و کیفی که در خانه داشته را بررسی می‌کند و دوربینش را می‌بیند. او دوربین را روشن می‌کند و عکس لیلا را می‌بیند و بعد آن را پاک می‌کند.

ولکان به خانۀ آسیه می‌رود. او و آسیه می‌خواهند با علی به‌خاطر کار اشتباه شب گذشته صحبت کنند. علی طلبکارانه می‌گوید توضیحی نمی‌دهد و ولکان و آسیه هم خودشان برای زندگی‌شان تصمیم گرفته‌اند و او را به حساب نیاورده‌اند و او هم دلیلی برای توضیح دادن ندارد.

"هالوک با او به‌خاطر دروغ گفتن و بدون اجازه رفتن به بار و مشروب خوردن دعوا می‌کند و با طعنه می‌گوید پنهان‌کاری را از مادرش یاد گرفته است"سپس می‌گوید در انگلستان همه می‌توانند راحت همه‌جا بروند و آنجا مثل این‌جا نیست و دمیر هم آنجا زندگی کرده. ولکان می‌گوید این تصمیم خانوادۀ دمیر بوده و به آن‌ها ارتباطی ندارد. سپس علی به خاطر بدرفتاری‌اش با آسیه دعوا می‌کند. علی به ولکان می‌گوید برای کمک به او برای چیدن خانۀ جدیدش همراهش می‌آید. آسیه متوجه می‌شود که ولکان به کوچۀ آن‌ها نقل مکان کرده و کلافه می‌شود.



آراز در خانه‌اش به فردی به نام دُنیس ایمیل می‌زند و گزارش عملکرد شرکت را می‌خواهد. درین با لیلا به رستوران می‌رود. لیلا می‌گوید او و آراز با هم بحث کرده بودند و آراز از خانه رفته بود. او می‌گوید مطمئن است آراز به تکیرداغ آمده و می‌خواهد پیش پلیس برود تا او را پیدا کند. درین دستپاچه می‌شود و می‌گوید دایی او پلیس بوده و خودش از این طریق پیگیری می‌کند.

"دمیر به درین می‌گوید از این وضعیت خسته شده و او و علی تصمیم گرفته‌اند به انگلستان بروند و دنبال مدرسۀ خوب می‌گردند"لیلا می‌گوید به بیمارستان‌ها هم سرمی‌زند. درین می‌گوید در بیمارستان هم آشنا دارد و از لیلا می‌خواهد گشتن به‌دنبال آراز را به او بسپارد و خودش کاری نکند. او نمی‌خواهد که لیلا آراز را پیدا کند.

آسیه به خانۀ آراز می‌رود. او در مورد علی درد و دل می‌کند و می‌گوید ولکان به کوچۀ آن‌ها اسباب‌کشی کرده.

آراز از این قضیه عصبانی می‌شود. آسیه از آراز می‌پرسد چیز جدیدی به یاد آورده یا نه. آراز می‌گوید فقط یک زن با موهای بلوند به یاد می‌آورد که نمی‌داند چه کسی است. آسیه می‌گوید اگر آن زن همسر یا دوست دختر آراز باشد آن‌ها دیگر یکدیگر را نخواهند دید، سپس دستانش را از دستان آراز بیرون می‌کشد. آراز می‌گوید آن زن هرکسی که باشد برای او اهمیتی ندارد و در ذهن و قلب او جایی ندارد.

"درین با شنیدن این خبر خوشحال می‌شود و دمیر را تشویق می‌کند و می‌گوید به آن‌ها کمک می‌کند"

در خانۀ ولکان، ولکان به علی می‌گوید نباید با آسیه بحث کند و باید برای دور کردن آراز از او استراتژی داشته باشد، چون با دعوا کردن فقط باعث می‌شود که آسیه به‌سمت آراز برود. گورسال با گونول تماس می‌گیرد و خبر می‌دهد که ولکان در کوچۀ آسیه خانه اجاره کرده. گونول از او می‌خواهد که این موضوع را به درین نگوید. درین با جیران تماس می‌گیرد و خبر می‌دهد زنی به اسم لیلا را پیش او می‌فرستد که در مورد آراز سؤال دارد و از جیران می‌خواهد که بگوید آراز را نمی‌شناسد و چنین کسی به بیمارستان نیامده است. او به جیران قول می‌دهد کاری کند که او و سرجون آشتی کنند.



لیلا به بیمارستان پیش جیران می‌رود و در مورد آراز از او می‌پرسد. جیران می‌گوید چنین کسی به بیمارستان نیامده. بعد از رفتن لیلا، جیران به درین پیغام می‌دهد و می‌گوید خواسته‌اش را انجام داده و حالا او باید به قولش عمل کند.

در رستوران ینل به سرجون می‌رود و می‌گوید از این‌که حرف او باعث دعوا بین سرجون و جیران شده عذاب وجدان دارد و او نباید دخالت می‌کرده. سرجون می‌گوید او کار اشتباهی نکرده و این رابطه دیر یا زود باید تمام می‌شد.

"علی طلبکارانه می‌گوید توضیحی نمی‌دهد و ولکان و آسیه هم خودشان برای زندگی‌شان تصمیم گرفته‌اند و او را به حساب نیاورده‌اند و او هم دلیلی برای توضیح دادن ندارد"

آراز به کوچۀ آسیه می‌رود و ماشین ولکان را جلوی خانه‌ای می‌بیند. او به خانۀ ولکان می‌رود و به او می‌گوید خوب می‌داند که چرا ولکان به کوچۀ آسیه آمده. اما ولکان باید بفهمد که آراز آسیه را دوست دارد و می‌خواهد او را خوشبخت کند و از ولکان می‌خواهد که از او فاصله بگیرد. ولکان عصبی می‌شود.

بهار با دریا که در بیمارستان است تماس می‌گیرد و می‌گوید خونریزی کرده.

دریا سریع دنبال بهار می‌رود. آسیه با ملیح تماس می‌گیرد به او خبر می‌دهد. گونول و درین هم ماجرا را می‌فهمند. دریا بهار را به بیمارستان می‌رساند. ملیح هم با نگرانی به بیمارستان می‌رود.

"سپس می‌گوید در انگلستان همه می‌توانند راحت همه‌جا بروند و آنجا مثل این‌جا نیست و دمیر هم آنجا زندگی کرده"درین برای این‌که بتواند ولکان را ببیند سریع به او پیغام می‌دهد و خبر می‌دهد که بهار در بیمارستان است.

در بیمارستان دریا به گونول و درین می‌گوید جنین سالم است و مشکلی ندارد اما بهار باید استراحت کند و به هیچ‌وجه استرس و ناراحتی و فشار عصبی نشود. درین در بیمارستان ولکان را می‌بیند و پیش او می‌رود. او به ولکان پیشنهاد می‌دهد که توافقی طلاق بگیرند و هرکدام برای خودشان وکیل بگیرند. ولکان از این‌که درین با خونسردی چنین پیشنهادی می‌دهد متعجب می‌شود.



ممنون از این‌که با من همراه بودید، خدانگهدار.

قسمت بعدی - سریال صداقت‌ سیز قسمت نود و هشت ۹۸ قسمت قبلی - سریال صداقت‌ سیز قسمت نود و شش ۹۶ Next Episode - Sedaghatsiz Serial Part ۹۸ Previous Episode - Sedaghatsiz Serial Part ۹۶

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبرگزاری میزان - ۲۳ اسفند ۱۳۹۹
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۱۱ فروردین ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
رادیو زمانه - ۱۶ بهمن ۱۴۰۰
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱