قسمت صد و نود و یک آپارتمان بی‌گناهان

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱

   سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت صد و نود و یک 191Apartemane Bi Gonahan Serial Part ۱۹۱

آپارتمان بی گناهان

۵۴-۲

خان از مازو می پرسد: «تا کی می خوای منو اینجا نگه داری؟» مازو می گوید: «تا وقتی ازم عذرخواهی کنی!» خان هم این کار را می کند اما مازو می گوید: «باید بگی به خاطر چی!» خان که کلافه شده می گوید: «از کجا باید بدونم؟ تو کی هستی؟» در همین موقع از طرف نریمان برای خان پیغامی می آید که در آن نوشته شده: «داداش کجایی؟ امروز برای خواستگاری خواهرم میان.» مازو می گوید: «چی بگم بهش؟» خان می گوید: «اگه من امروز نرم می فهمن یه بلایی سر من اومده و به پلیس خبر میدن. برات بد میشه.» مازو می خندد و اعتنایی به او نمی کند.

در خانه هم وقتی خان جواب تماس ها و پیغام ها را نمی دهد صفیه نگران می شود و مطمئن است اتفاقی برای او افتاده. کمی بعد جیلان برای گرفتن خبری از خان به آنجا می آید و می گوید خان در شرکت هم نیست و وقتی صفیه می بیند او هم از خان بی خبر است دلهره اش بیشتر می شود. جیلان وقتی می فهمد امروز ناجی به خواستگاری صفیه می آید می گوید: «صفیه حالا که تا اینجا رسیدین ازش نگذر. کاری که من کردم رو نکن.

"برات بد میشه.» مازو می خندد و اعتنایی به او نمی کند.در خانه هم وقتی خان جواب تماس ها و پیغام ها را نمی دهد صفیه نگران می شود و مطمئن است اتفاقی برای او افتاده"مبادا بترسی و فرار کنی.»

گلبن و صفیه در آشپزخانه در حال تدارک دیدن برای خواستگاری هستند و گلبن می گوید: «کی فکرش رو می کرد من و تو پشت سر هم ازدواج کنیم؟ تا همین چند وقت پیش ساکت و بیصدا روی صندلیا بافتنی می بافتیم.» صفیه می گوید: «چی داری میگی؟ من خیلی اذیتت کردم! چجوری تحمل کردی؟» گلبن می گوید: «می دونستم یه روزی خواهر خوش قلبم برمی گرده. بعد از اینکه تو رو تو اتاق زندانی کردن و بهت دارو دادن عوض شدی. مثل مادر شدی. هیچ وقت از اون روزها حرف نزدی.» صفیه توی فکر رفته و به گوشه ای خیره شده و چیزی نمی گوید. اما با صدای در به خودش می آید.



ناجی به همراه و ممدوح و اگه به خواستگاری آمده و صفیه برخلاف انتظار همه خودش دسته گل ناجی را از دستش می گیرد و ناجی لبخند می زند. صفیه از ممدوح به خاطر اینکه در این روز او و ناجی را تنها نگذاشته تشکر می کند. ممدوح می گوید: «شنیدن این از شما برای من خیلی باارزشه. اینجی الان از یه جایی داره مارو نگاه می کنه و می خنده.»

صفیه همچنان نگران و بی قرار است و منتظر است که خان از راه برسد و بقیه سعی می کنند آرامش کنند. حکمت می گوید: «من که هستم.

"کمی بعد جیلان برای گرفتن خبری از خان به آنجا می آید و می گوید خان در شرکت هم نیست و وقتی صفیه می بیند او هم از خان بی خبر است دلهره اش بیشتر می شود"از مهمون ها زشته.» صفیه برای آوردن قهوه ها می رود. وقتی او در حال درست کردن قهوه است خیال حسیبه ظاهر می شود و می گوید: «یه خورشید افتاده وسط خانواده مون. تو هم داری با لباس عروس سفید از در میری بیرون ولی با یه تابوت!»

در طرف دیگر خان از مازو خواهش می کند اجازه بدهد فقط چند دقیقه با خانواده اش صحبت کند تا نگران او نمانند. مازو قبول می کند. وقتی صفیه صدای خان را می شنود نفس راحتی می کشد.

خان به صفیه می گوید ناچار شده از شهر خارج شود چون پدر دوست نزدیکش از دنیا رفته و نمی تواند برگردد. خان با بغض می گوید: «از پسش برمیای خواهر. مطمئنم. امروز نتونستم کنارت باشم ببخش ولی قول میدم جبران کنم. اصلا نترس.»

مراسم خواستگاری انجام می شود و ممدوح صفیه را از حکمت خواستگاری می کند.

"جیلان وقتی می فهمد امروز ناجی به خواستگاری صفیه می آید می گوید: «صفیه حالا که تا اینجا رسیدین ازش نگذر"حکمت باز هم غمگین می شود و بعد از کمی مکث می گوید: «این سخت ترین تصمیم زندگیمه. اینجا هیچ کس جز من و ناجی از بچه ای که درون صفیه ست خبر نداره. منو یاد پروانه می اندازه. رنگارنگ، سبک، ظریف. پروانه ها از پیله خودشون بیرون میان اما پروانه ما توی پیله ش قایم شد.

اما الان می خواد پربکشه. می دونم ناجی کاری که من نتونستم بکنم رو می کنه و ازش مراقبت می کنه، نمی ذاره بال هاش رنگ ببازن.» او جواب مثبت به خواستگاری می دهد و همه با خوشحالی دست می زنند و بعد انگشترها را به دست ناجی و صفیه می اندازند و آنها نامزد می شوند.

قسمت بعدی - سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت صد و نود و دو ۱۹۲ قسمت قبلی - سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت صد و نود ۱۹۰ Next Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part ۱۹۲ Previous Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part ۱۹۰

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبرگزاری دانشجو - ۲۵ اسفند ۱۳۹۸
پندار - ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
رادیو زمانه - ۱۹ آذر ۱۳۹۹
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱