روایت یک از مرگ برگشته
صبح جمعه ۳ آذرماه بود که از جانپناه چال کبود در ارتفاع ۳ هزار و ۶۰۰متری اشترانکوه بهسوی قله به راه افتادند. همهچیز خوب پیش رفت و به راحتی به قله رسیدند و پس از گرفتن عکسهای یادگاری تصمیم به بازگشت گرفتند، اما یک تصمیم اشتباه، سرنوشت شوم و هولناکی برایشان رقم زد. آنها مسیری غلط را برای بازگشت انتخاب کردند و هنوز نیمساعت از قدم گذاشتن در این مسیر نگذشته بود که ناگهان صدای مهیبی در کوه پیچید و همهچیز تیره و تار شد. بهمن اعضای این گروه کوهنوردی را بلعید و جان ۵ نفر از آنها را گرفت، اما بخت با ۴ نفر دیگر یار بود که از این حادثه جان سالم به در بردند. حالا و با گذشت چند روز از حادثه، یکی از نجاتیافتگان از آن روز تلخ و هولناک میگوید.
خودتان را معرفی کنید
من سبحان نیکآباد، ۲۲ساله، کوهنورد و دانشجوی تربیت بدنی از شهرستان دورود هستم.
"صبح جمعه ۳ آذرماه بود که از جانپناه چال کبود در ارتفاع ۳ هزار و ۶۰۰متری اشترانکوه بهسوی قله به راه افتادند"۴سال است که بهصورت حرفهای کوهنوردی میکنم و مدارک کوهنوردی دارم و بهدنبال مربیگری نیز هستم. به قلههای آرارات ترکیه و ارمنستان، گوردین ترکیه، دماوند، علمکوه و قلههای اشترانکوه در زمستان صعود کردهام و به همین دلیل صعود به سنبران برایم کار سختی نبود.
افرادی که با شما به قله سنبران آمده بودند چه کسانی بودند؟
امیرحسین دهقانی ۱۸ ساله و کیارش لشنی ۱۷ ساله از شهرستان دورود، جواد نصراللهی ۳۸ ساله از بروجرد و حامد حسینی ۳۵ ساله و جواد نجفی ۴۰ساله از ملایر بودند که بر اثر این حادثه از دنیا رفتند. بقیه هم داریوش دوراندیش ۳۵ساله، همایون موحد ۱۹ساله و مهدی فولادوند ۴۵ساله بودند که زنده ماندند. آنها بهصورت تفریحی کوهنوردی میکردند و قبلا چندین بار در اشترانکوه همراه هم به قلههای دیگر صعود کرده بودیم.
از تصمیمتان برای صعود به قله سنبران بگویید
از آنجا که امسال عضو تیم ملی هیمالیانوردی شده بودم، برای آمادهسازی، صعود به قله سنبران را درنظر داشتم. این موضوع را با یکی از دوستانم مطرح کردم و قرار شد که ۲نفری در شرایط نامساعد آب و هوایی برای صعود آماده شویم که دوستم این برنامه را کنسل کرد؛ بنابراین تصمیم گرفتم تنهایی بروم.
تا اینکه وضعیت جوی و آب وهوایی صعود به اشترانکوه را در فضای مجازی استوری کردم. بعد از آن استوری، دوستانم که متوجه برنامه صعود من شده بودند، در تماس تلفنی از من خواستند که همراه من به اشترانکوه بیایند. از آنجا که همگی کوهنوردانی بودند که چندین بار با هم به قلههای مختلف صعود کرده بودیم، من نیز قبول کردم. تعدادمان به ۹نفر رسید و ترتیب یک کوهپیمایی دوستانه را دادیم.
چه روزی را برای صعود انتخاب کردید و چگونه رفتید؟
پنجشنبه ساعت ۷صبح، از پای کوه در روستا صعود را استارت زدیم و به جان پناه چال کبود در ارتفاع ۳هزار و ۶۰۰متر رسیدیم و شب را آنجا ماندیم. صبح جمعه ۳آذر، از پناهگاه بهسوی قله راه افتادیم.
"همهچیز خوب پیش رفت و به راحتی به قله رسیدند و پس از گرفتن عکسهای یادگاری تصمیم به بازگشت گرفتند، اما یک تصمیم اشتباه، سرنوشت شوم و هولناکی برایشان رقم زد"حدود ۵۰۰متر تا قله فاصله داشتیم وساعت ۱۰:۳۰به قله رسیدیم. البته مهدی فولادوند بهصورت انفرادی آمده بود. ما داخل پناهگاه بودیم که او ساعت ۵عصر خود را به ما رساند و روز جمعه نیز به فاصله نیم ساعت تا ۴۰دقیقه زودتر از ما بهسوی قله راه افتاد و در قله مانده بود تا ما برسیم.
هوا چطور بود؟
هوا خوب بود، وزش باد ۴، ۵کیلومتر در ساعت بود، دما مثبت ۳و ۴و همهچیز برای صعود عالی بود. حتی وضعیت جوی خطرناکی وجود نداشت.
چرا در مسیر برگشت از قله راه دیگری را انتخاب کردید؟
برای رسیدن به قله ۲ مسیر وجود دارد؛ مسیر «یال سوزنیها» که ایمنتر و فنیتر است و ما نسبت به چگالی برف از آن مسیر صعود کردیم. در قله عکس یادگاری گرفتیم و لحظات خوبی را آنجا ثبت کردیم و ۱۰:۵۰دقیقه از قله فرود آمدیم.
موقع برگشت و هنگام فرود طبق پیشنهادهای دوستانی که برای برگشت عجله داشتند، بهویژه دوستان ملایری که میخواستند برای برگشت به شب نخورند و دوست دیگری که میخواست ساعت ۵حتما در دورود باشد، تصمیم گرفتیم از مسیر «قیف» فرود بیاییم. مسیر قیف حدود یک ساعت و نیم از مسیر یالسوزنیها نزدیکتر است. برای همین ما از همان زیر قله، مستقیم فرود آمدیم.
شما که میدانستید مسیر قبلی امنتر است، چرا مخالفت نکردید؟
من قبلا سرپرستی بیش از ۱۵تیم را در برنامه رسمی باشگاه داشتهام، اما این صعود دوستانه بود و من هیچ سمت و مسئولیتی نداشتم که بخواهم دوستان را مدیریت کنم. حتی قرار بود ما به پناهگاه که رسیدیم آنجا ناهار بخوریم، اما دوستان ملایری بهدلیل عجلهای که داشتند، گفتند که برای ناهار توقف نمیکنند و به تنهایی به راه خود ادامه میدهند، بنابراین من نیز دخالت و پافشاری نکردم.
حادثه چه زمانی و چگونه رخ داد؟
حدود ۳۰دقیقه که در مسیر قیف در راه بودیم و به شیب تند دهلیز رسیدیم بهمن سقوط کرد. قبلش به دوستان هشدار لازم را داده بودم که به هیچ وجه تولید صدا نکنند.
"آنها مسیری غلط را برای بازگشت انتخاب کردند و هنوز نیمساعت از قدم گذاشتن در این مسیر نگذشته بود که ناگهان صدای مهیبی در کوه پیچید و همهچیز تیره و تار شد"بهمن به نویز گوشی نیز حساس است. اما در بین راه برخی از دوستان با شادمانی میگفتند که ماشاءالله گروه و فریاد میزدند. من چندبار گوشزد کردم که باید ساکت باشیم که ناگهان در ابتدای دهلیز صدای مهیبی شنیدم، به سوی صدا برگشتم و شکست برف را دیدم. آن موقع بود که همهچیز سیاه شد و دیگرچیزی ندیدم.
چگونه خود را نجات دادید؟
بهمن آمد و من حدود ۱۰دقیقه زیر بهمن بودم، چند دقیقه اول بیهوش بودم. بعد که بههوش آمدم و توانستم به سختی نفس بکشم بهدنبال راه گریز بودم.
وقتی زیر برف مدفون هستی، پیدا کردن مسیری که به سمت آسمان است، سخت و ممکن است برعکس بهسوی زمین بروی. من با استفاده از تکنیکهای کوهنوردی راه بهسوی بالا را پیدا کردم و از برف خارج شدم. آن زمان بود که درد در ناحیه کتف و لگن آزارم داد. ۳نفر دیگر از بچهها نیز به فاصله ۲، ۳دقیقهای از من از برف بیرون آمدند. خودم را جمع و جور کردم، گوشیام را پیدا کردم و با رئیس هیأت کوهنوردی دورود و مربی تیم ملی کوهنوردی تماس گرفتم و حادثه را برایشان شرح دادم.
"بهمن اعضای این گروه کوهنوردی را بلعید و جان ۵ نفر از آنها را گرفت، اما بخت با ۴ نفر دیگر یار بود که از این حادثه جان سالم به در بردند"بعد شروع کردم به جستوجو برای پیدا کردن بقیه بچهها. حدود یک ربع بعد بالگرد امداد و نجات بهسوی ما آمد و عملیات جستوجو ادامه یافت.
بهنظرت چرا بقیه دوستانتان نتوانستند نجات پیدا کنند؟
لحظهای که بهمن میآید، قدرت تصمیمگیری وجود ندارد، همه جا سیاه میشود و کاری از دست کسی بر نمیآید، اما آنچه من بعدا متوجه شدم این بود که بهمن آنها را به سنگها کوبیده بود. بخت با من و ۳نفر دیگر یار بود که با سنگها برخورد نکردیم، همین باعث شد که به هوش بیاییم و خودمان را نجات بدهیم.
وقتی از برف بیرون آمدی چه احساسی داشتی؟
من و چند نفری که بیرون آمده بودیم بهدلیل اینکه در شوک بودیم، کار زیادی از دستمان برنیامد. از طرفی ما را با بالگرد به بیمارستان اعزام کردند و من بعدا متوجه شدم که چه اتفاقی افتاده است و ۵نفر از دوستانم را از دست دادهام. وقتی این خبر را شنیدم، دنیا جلوی چشمانم تیره و تار شد.
راستش بعد از آن حادثه، خودم را بارها سرزنش کردم که چرا بهعنوان یک فرد باتجربه از قیف پایین آمدم. من باید منصرفشان میکردم، اما متأسفانه این یک تصمیم و اشتباه جمعی بود و دوستانی که عجله داشتند هرگز به قرارشان نرسیدند. ما که نجات پیدا کردیم کنار هم افتاده بودیم و آنها که جان خود را از دست دادند به پایینتر از قیف کشیده شده بودند، به آخر قیف رسیده بودند و امکان داشت همان اتفاق برای ما هم بیفتد. خیلی جای دوستانم خالی است و هنوز باور نمیکنم آنها را از دست دادهام.
گروه امداد و نجات به موقع رسید؟
گروه امداد و نجات الیگودرز ۲۰دقیقه بعد از اطلاع خود را به ما رساند و سنگ تمام گذاشت، چون امدادرسانی در شرایط بهمن بهشدت خطرناک است، اما آنها خیلی زود در همان روز بچهها را بیرون کشیدند. آذرماه چند سال پیش در حادثهای که برای گروه کوهنوردان مشهدی رخ داد و جان ۹نفر را گرفت، ۲هفته طول کشید تا جنازهها پیدا شدند.
آیا برای کوهنوردان توصیهای دارید؟
همه حوادثی که در اشترانکوه رخ داده در آذرماه بوده؛ اشترانکوه در اینماه خطرناک است؛ حتی از هیمالیا بدتر است؛ بنابراین از کوهنوردان میخواهم که در اینماه به اشترانکوه صعود نکنند.
منبع: ایسنا
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران