روایت مرحوم محتشمی پور از شرکت حاج آقا مصطفی خمینی در پیاده روی اربعین

جهانی شدن اربعین با پیروی از سیره شهدا ممکن است/ ترس دشمن از نام سردار سلیمانی
خبرگزاری دانشجو
خبر آنلاین - ۵ مهر ۱۴۰۰

 بیستم ماه صفر مصادف با اربعین حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه است که مشتاقان آن حضرت خود را پیاده به کربلا می رسانند. شهید حاج آقا مصطفی خمینی نیز بر شرکت در این سفر تاکید داشت. در خاطرات مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر محتشمی پور آمده است:

آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی نیز از عالمان و استادان نجف بود که همواره در مراسم پیاده روی حضوری پیوسته و جدی داشت. او مقید بود که در تمام ایام زیارت های مخصوص امام حسین(ع) (اول و نیمه رجب، نیمه شعبان، عرفه و به خصوص اربعین) پیاده از نجف به کربلا برود و در میان راه، گاهی کف پایش تاول می زد و زخمی می شد؛ ولی باز هم با شور و شوق تمام، به راه خود ادامه می داد و اصرار دوستان را برای سوار شدن به وسیله نقلیه، حتی در قسمتی از راه نمی پذیرفت و چون به نزدیک کربلا می رسید و نگاهش به گنبد و گل دسته های حرم امام حسین(ع) و پرچم سرخ رنگ آن می افتاد، بی اختیار اشک از چشمانش سرازیر می شد و مصیبت اهل بیت(ع) را زمزمه می کرد و به سر و سینه می زد و عزاداری و نوحه سرایی می کرد.

وی در این سفر، بدون توجه به این که فرزند مرجع بزرگ تقلید، امام خمینی(ره) است، مانند یک طلبه ساده در خدمت همسفران بود و از کمک به آنان دریغ نمی کرد و در هنگام توقف و استراحت نیز به بحث علمی می پرداخت.

آقای محتشمی می گوید:

در اوقات صبح، ظهر و شام، نماز به امامت آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی(ره) اقامه می شد و شب هنگام، پس از نماز مغرب و عشاء، دعای توسل و زیارت عاشورا خوانده می شد.

" بیستم ماه صفر مصادف با اربعین حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه است که مشتاقان آن حضرت خود را پیاده به کربلا می رسانند"اگر شب جمعه در راه بودیم، دعای کمیل و ذکر مصیبت توسط دوستان انجام می گرفت. از خصوصیات مرحوم حاج آقا مصطفی این بود که هر شب، قبل از اذان صبح برمی خاست و به نماز شب می پرداخت. او بسیار خوش مشرب و خوش مسافرت بود و در سفرها با همراهان دوست و رفیق بود و همواره سعی می کرد به کسی سخت نگذرد و مواظب بود کسی عقب نیافتد و جا نماند. در جلسات گفت و شنودی که اغلب شب ها رفقای همسفر دور هم جمع می شدند، از هر دری سخنی به میان می آمد و حاج آقا مصطفی، پیوسته متذکر بود و زیر لب اذکاری را زمزمه می کرد. در تابستان ها به علت گرمی طاقت فرسای هوا، بعد از اذان صبح حرکت می کردیم و تا دو سه ساعت بعد از طلوع آفتاب، راه می رفتیم؛ سپس در محلی توقف می کردیم و صبحانه و ناهار در همان جا صرف می شد و عصر که مقداری از گرمای هوا کاسته می شد، باز حرکت از سر گرفته می شد.

محمدحسن رحیمیان، حدیث رویش، ص ۱۴۹

خاطرات سیدعلی اکبر محتشمی، ص ۱۲۳

۲۳۲۱۵

.

منابع خبر

اخبار مرتبط