دردنامه اکرم نقابی مادر سعید زینالی: نگرانیم از وقاحتِ عیانیست که ٢١ سال این سؤالِ ساده ی من را بی جواب گذاشته است. با سعید من چه کرده‌اید؟

کلمه - ۱۹ تیر ۱۳۹۹

چکیده :کجایی که ببینی جان دیگر ارزشی ندارد،ارزان ترین چیز دنیاست.تنها چیزیست که تورم درش تأثیری ندارد.هرروز ارزانتر از دیروز. جانِ جوان نه در راه ایستادگی توسط دشمن،که در راه سفر بسوی آینده با موشک خودی. نه در جنگ با گلوله،با زانوی پلیس گرفته...

نگرانم.
نگران جان های به لب آمده ای که بی ارزشند.
نگران لب های به جان آمده ای که اگر بجنبند با سوزن خودی دوخته خواهند شد.
نگران توام.
کجایی،چه میکنی،چه میخوری، چه می پوشی،نفس میکشی؟ نفس میکشی آیا؟
جان من کجایی؟عزیزتر از جانم کجایی؟
کجایی که ببینی جان دیگر ارزشی ندارد،ارزان ترین چیز دنیاست.تنها چیزیست که تورم درش تأثیری ندارد.هرروز ارزانتر از دیروز.
جانِ جوان نه در راه ایستادگی توسط دشمن،که در راه سفر بسوی آینده با موشک خودی.
نه در جنگ با گلوله،با زانوی پلیس گرفته میشود.
جانت را برداشته ای و کجا رفته ای؟
سعیدم،پسرم،نبودنت ٢٢ ساله شد.٢١ امین سال سخت ترین سال بود.من دلتنگ تر و غمگین تر بودم و نگران تر.
نگرانِ آن جوانی که بعد از رفتن تو بدنیا آمد و امروز جانِ جوانیش هیچ ارزشی ندارد.
نگران جوانی که پسر کسیست و در راه اعتراض،با گلوله ی پلیسِ حافظ جان! کشته میشود یا جوانان بی گناهی که در زندان،در انتظار اجرای حکم مخوف و غیر انسانیِ اعدام اند.
نیستی که ببینی چه میکشم.
نیستی که از غم،سرم را روی سینه ی خون شده از بی عدالتی ات بگذارم و بغضِ ٢٢ ساله ام را همراهِ خشم تو فریاد بزنم.
نیستی…کجایی؟
کجایی که امروز بیشتر از همیشه کم دارَمَت…
نیستی و من از همیشه نگران ترم.
نگرانیم از وقاحتِ عیانیست که ٢١ سال این سؤالِ ساده ی من را بی جواب گذاشته است.با سعید من چه کرده اید؟؟؟
وقاحتی که امروز نه فقط عیان باشد و ببینمش،که با بند بند وجودم حسش کرده ام.
ولی قسم به جانِ عزیزت،قسم به تک تکِ جان های به لب آمده،تا جان در آخرین سلول بدنم جاری باشد مقابلِ این وقاحت سر خم نخواهم کرد و خواهم پرسید”سعید من کجاست؟”

اکرم نقابی

منابع خبر

اخبار مرتبط