اندر مصائب عرق خوری در این روزهای ایران - آمارهای یک عرق خور قهار - Gooya News
محمد غلامابوالفضل - رادیو زمانه
برای نسل من عرق خوری ماجرایی متفاوت از نسلهای قبل بود. در میان بگیر و ببندهای دهههای ۷۰ و ۸۰ که فصل آغاز میگساری برای نسل من بود، خوردن چند پیاله عرق داستانی بود پر آب چشم که خریدن و خوردن و کور نشدن و دستگیر نشدن بعدش توسط کمیته و بسیج، حاشیههایش بود. این حاشیهها البته از نظر تدارکات و برنامهریزی بر متن داستان که مستی و سرخوشی چند ساعته در کنار دوستان بود میچربید و چه بسا بتوان گفت برای ما حاشیههای عرق خوری از متن مهمتر بود.
شب جمعهها، چند بچه محل جمع میشدیم، پول روی هم میگذاشتیم و سراغ ساقی محل میرفتیم که یا "مهتیریش" بود که همیشه لپش از مستی گل انداخته بود و هر بار خاطرهای مفصل از دستگیری توسط کمیته و شلاق خوردنش را برایمان تعریف میکرد، یا "هایرو"، پیرمرد ارمنی محل که بازمانده عرق فروشهای زمان شاه بود.
هایرو هم مثل مهتیریش، دائم مست بود و خرید عرق از او مناسکی داشت که باید هر بار مثل یک آیین مقدس به جا میآوردی. با تلفن کارتی خبر میدادی که عرق میخواهی، میرفتی توی حیاط کوچک خانه قدیمی که با یک در دو لنگه کوچک آبی رنگ به روی کوچه باز میشد، مینشستی توی حیاط کنار گلدانهای شمعدانی و هایرو که از توی زیرزمین خانه ماجراهای تکراری ساندویچی زمان شاهش را -در حالی که عرق را توی چهار لیتری سفید رنگ یا بطری نوشابه خانواده میریخت- تعریف میکرد و تو نشسته روی پلههای زیرزمین سیگارت را آتش کرده بودی و بیتاب که زودتر این متای مقدس، این آب شنگولی گوارا به دستت برسد و با هزار دلشوره کوچه پس کوچهها را عقب موتور مرتضی یا پیکان آبی مدل ۵۳ پدر وحید طی کنی و بی گیر و گور بسیجیهای محل که دائم زاغ سیاه مشتریهای هایرو را چوب میزدند، این چند خیابان را به سلامت بگذرانی و برسی به مکان، که خانه یکی از بچههای محل بود که پدرش مشکلی با عرق خوری ما نداشت و اتفاقا به این بهانه چند پیالهای هم از عرقِ مفتی میخورد که برای خریدن و رساندنش به آنجا خون دلها خورده بودیم.
مطالب بیشتر در سایت رادیو زمانه
القصه، پیک اول که همیشه پشت بندش قاشقی از ماست و خیار شور بود همه چیز را میشست و میبرد. همین که طعم کشمش میپیچید توی مشامت تمام دلشوره را میگذاشتی زمین و ضربان قلبت پایین میآمد و دنیا رنگی میشد.
حتما در کنارش داریوش یا ابی یا هایده میشد مزه عرق سگی و سیگار و اگر پولی مانده بود، چند سیخ دل و قلوه -که علیالاصول بعید بود و عموما به پفک نمکی و چیپس بسنده میشد.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران