نتیجه انتخابات امریکا برای چین،روسیه،اروپا و ایران، چه تفاوتهایی دارد
منطقه خاورمیانه: بازیگران عمده این منطقه البته کشورهای عربی و اسراییل هستند که امروز گفته و ناگفته دارای مواضع تاحدی مشترک در قبال دشمن یا رقیب مشترکی به نام ایران شدهاند و حتی در نمایشی انتخاباتی به سود ترامپ چند کشور کوچک به برقراری روابط رسمی دیرهنگام با اسراییل نیز تن دادهاند. ذکر وصف «دیرهنگام» از آن روست که بر همگان عریان بوده و هست که کشوری مانند امارات عربی متحده سالهاست که دارای روابط غیررسمی و تاحدی مخفیانه با اسراییل است و حتی تجارت و تبادلات امنیتی میان این دو حاکمیت در جریان است. بنابراین ارایه این موضوع در صحنه انتخابات امریکا تنها نشان از این تمایل طرفین این بازی -یعنی کشورهای عربی و اسراییل- به ماندن ترامپ در کاخ سفید دارد. اگر به سابقه تنش آلود روابط اوباما با شخص نتانیاهو و نیز بال و پر ندادن به حاکمیت عربستان سعودی در دوران اخیر دموکراتها نگاه کنیم شکی باقی نمیماند که این چند کشور عربی- بیشتر منظور عربستان، امارات و بحرین است- و اسراییل که در سالهای اخیر در مناطق مختلف از جمله یمن و سوریه در حال دست و پنجه نرم کردن با ایران نیز بودهاند هر کاری میکنند تا حامی تمام قدی مانند ترامپ را در واشنگتن از دست ندهند. طبعا مبادلات اسلحه و نیز انرژی - به خصوص با تحریم نفتی ایران و جایگزینی توسط عربستان - ابعاد پرسود و مشوقهای مادی واضحی بر این معنا هستند.
"بنابراین ارایه این موضوع در صحنه انتخابات امریکا تنها نشان از این تمایل طرفین این بازی -یعنی کشورهای عربی و اسراییل- به ماندن ترامپ در کاخ سفید دارد"
اروپا: واقعیت این است که کشورهای بلوک لیبرال دموکرات شامل اتحادیه اروپایی به سردمداری آلمان و فرانسه، انگلستان و ایالات متحده امریکا ضمن تمامی تنشها دارای صلحی نانوشته ولی تضمین شده با یکدیگرند.
علاوه بر آن در هم تنیدگی اقتصادی و تجاری این کشورها با یکدیگر موجب میشود که حتی با وجود شخصی مانند ترامپ نیز تمایلات راهبردی باقی کشورهای مذکور بر حفظ سطح و امنیت روابط با ایالات متحده باشد. اما این مانع آن نیست که در میان سیاستمداران امریکایی تمایل اروپا و بریتانیا نسبت به انتخاب هر یک بیتفاوت باشند. طبعا با توجه به اختلاف نظر جدی اروپا و امریکای ترامپ در مسائل بینالمللی از جمله موضوع ایران و از همه بیشتر روابط تجاری میان اروپا و امریکا (مساله تعرفهها) تمایل اول قاره سبز بر جایگزینی ترامپ توسط سیاستمداری عرفی، معقول و بالغ مانند بایدن خواهد بود که در پشت سر اعتبار شخصی مانند باراک اوباما و احتمالا در تیم خود کسانی مانند کری، برنز و سوزان رایس را خواهد داشت.
دو عامل دیگر را باید به این موضوع افزود و هر دو پیرامون بریتانیا.
یکی عامل بیاهمیت روابط شخصی نخست بوریس جانسون با ترامپ که به واسطه سیستم پارلمانی قوی جزیره تاثیری بر موضوع ندارد و یکی مساله مهم برگزیت و اتحادیه اروپایی که با توجه به فاصله گرفتن محتمل انگلستان از اروپا این کشور را نیازمند تحکیم روابط با ایالات متحده به خصوص در بعد تجاری میکند. امری که شاید با توجه به موضع راستگرایانه و یکجانبهنگر ترامپ در خصوص اتحادیه اروپایی طمع لندن را به امتیازسازی و امتیازگیری از ترامپ افزایش داده و تمایل آن را برای ابقای او در کاخ سفید افزایش دهد.
چین: موضع چین در مورد انتخابات امریکا بر دو بعد اصلی مبتنی است: مساله تعرفهها و موضوع ظهور مسالمتآمیز این کشور به مثابه ابرقدرت اقتصادی. موضوع تعرفهها برای چین بسیار تعیینکننده و اساسی است تا جایی که از آن به «جنگ تعرفهها» و «جنگ سرد جدید» تعبیر کردهاند. تاکید ترامپ بر برهم ریختن نظم تعرفهای میان این دو غول اقتصادی تمایل پکن را که اولویت اولش در هر موضوعی اقتصاد است البته بر عبور از ترامپ قرار میدهد.
"طبعا مبادلات اسلحه و نیز انرژی - به خصوص با تحریم نفتی ایران و جایگزینی توسط عربستان - ابعاد پرسود و مشوقهای مادی واضحی بر این معنا هستند"از سوی دیگر بنابر تحلیلهای بسیار، چین با نظمی که پیش میرود تا نیمه دهه جاری به قدرت اول اقتصادی جهان تبدیل خواهد شد بنابراین از هر آنچه این معادلات را احیانا به ضرر آن تغییر دهد، استقبال نخواهد کرد. ترامپ به عنوان یک راستگرای امریکایی بیشترین تمایل را به امنیتیسازی روابط تجاری با چین داشته و همین موجبات تنش و در نتیجه تعویق تامین هدف چین یعنی پیشی گرفتن از اقتصاد امریکا را فراهم خواهد کرد. از این رو نیز به طریق اولی پکن متمایل به تغییر کلی تیم کنونی در کاخ سفید و اتخاذ هرچه بیشتر رویکرد چندجانبه از سوی هیات حاکمه جدید است.
روسیه: وسیعترین کشور جهان اما به رغم حضور در بلوک همسو با چین و ایران منافع غیررسمی خود را با این دو کشور هم راستا نمیبیند. چراکه تمرکز اصلی مسکو در روابط خارجیاش برخلاف چین نه بر اقتصاد که بر ابعاد امنیتی و راهبردی است.
از نظر استراتژیک و به علت نداشتن رقابت اساسی اقتصادی با امریکا(بهطوری که چین دارد) و نیز ضرورت(از آن جنس که ایران دچار آن است) مسکو بیش از همه به دنبال پیش افتادن در زمین استراتژیک است. این تحلیل را باید در فضای گذار از نظم بینالمللی کنونی ارزیابی کرد. یعنی پوتین ترجیح میدهد از منافع کوتاهمدت خود که شاید چندان هم عمده نباشد عبور کرده و در عوض رقیب دیرین خود را از همراهی حداکثری یارانش یعنی اروپاییها محروم کرده و به یمن وجود ترامپ امریکا را هر روز منزویتر از دیروز ببیند. اتفاقی که از ۴ سال پیش آغاز شده و بنابر تحلیلی که احتمالا کرملین به آن قائل است اگر ۴ سال دیگر ادامه یابد بیشترین فاصله را هم از اروپا به کلی گرفته و هم چین از آن به اندازه کافی پیش افتاده است بنابراین منافع نظامی و راهبردی روسیه در میانمدت تامین میشود.
ایران: فارغ از موضع رسمی که چندان اهمیت واقعی ندارد، تمایل غیررسمی عمده در تهران بر رای نیاوردن ترامپ است.
"اما این مانع آن نیست که در میان سیاستمداران امریکایی تمایل اروپا و بریتانیا نسبت به انتخاب هر یک بیتفاوت باشند"این البته لزوما به معنای سرمایهگذاری سیاسی بر این موضوع نیست. اما واقعیت این است که برای رسیدن به این نتیجه بررسی تاریخ روابط ایران و ایالات متحده در تمام دوران پس از انقلاب امر حاشیهای و فاقد ارزشی است. چراکه سیاست معطوف به بزنگاه «اینجا و اکنون» و موضوع لحظات است. قطعا نباید و نمیتوان سیاستهای ایران را در اوان انقلاب با امروز مقایسه کرد. حالات پساانقلابی، جنگ، تحریم، پسابرجام و ...تنها وضعیتهای مختلف یک سوی ماجرا یعنی ایران است که ربطی به هم ندارند و نمیتوان هیچ کدام را از دیگری تقلید کرد و نتیجه گرفت.
حال این موضوع طرفهای دیگر هم دارد که بر کل معادلات تاثیرگذارند.
۱۷۱۷
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران