بحث و مجادله خبرساز سروش دباغ با مسعود ده‌نمکی در کلاب‌ هاوس - Gooya News

گویا - ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۰



سروش دباغ نوشت: دیروز در میان کار و بارهایم سری به کلاب هاوس زدم. وارد یکی از اتاقها شدم که فرید مدرسیِ عزیز آنرا اداره میکرد. پس از سخنان دوست عزیز سید محمد علی ابطحی و مسعود ده نمکی، آقا فرید نظر مرا درباره قصه پرونده سازی ها و خشونت هایی که در دهه های گذشته رخ داده، پرسید. با دیدن آقای ده نمکی، خاطرات تلخ دهه هفتاد در ذهن و ضمیرم زنده شد و جوشید. روایت خویش از ماجرای بهم خوردن سخنرانی عبدالکریم سروش در دانشکده فنیِ دانشگاه تهران در سال ۷۴ و چوبه دار آوردن در دانشگاه امیر کبیر در سال ۷۵ توسط جماعت انصار حزب الله ، که ده نمکی از ارکان اصلی آن بود، روایت کردم.

"پس از سخنان دوست عزیز سید محمد علی ابطحی و مسعود ده نمکی، آقا فرید نظر مرا درباره قصه پرونده سازی ها و خشونت هایی که در دهه های گذشته رخ داده، پرسید"همچنین از خاطراتِ تلخ به هم خوردن گرد همایی های متعدد دانشجویی در دهه هفتاد توسط جماعت انصار حزب الله یاد کردم؛ که بارها شاهد بر هم خوردن آن تجمعات بودم. خاطرات دیگری از دهه های هفتاد و هشتاد شمسی، چاشنی سخنانم بود؛ از جمله قصه « مباهته» و بهتان بستن روزنامه « کیهان» به منتقدان و مخالفان به اذعان حسین شر یعتمداری. آقای ده نمکی، به دفعات سخنان مرا قطع می کردند و به تذکرات فرید مدرسی، چندان توجهی نمی کرد. فکر می کردم، پس از سالهایی که سپری شده و ایشان در یکی دو دهه اخیر پای در وادی سینما گذاشته و به مدد رانت درخوری که دریافت کرده و « اخراجی ها» را ساخته؛ نگاه و نگرش اش تغییر کرده ، اما متاسفانه اینطور نبود. ایشان، نه آداب گفتگو را چندان رعایت میکرد؛ نه می پذیرفت که روشهای خشونت امیز ایشان و جماعت « انصار حزب الله »در دهه هفتاد اشتباه بوده و در نهادینه شدن چرخه خشونت، نقش داشته است.

ده نمکی، هنگام سخن گفتن که با لرزش صدا و قدری پاشانی و پریشانی هراه بود؛ مرتب به دهه ۶۰ شمسی و نقش عمرو و زید در شکل گرفتنِ خشونت اشاره می کرد. ایشان از این امر ساده غافل بود یا تغافل می کرد که به فرض که فلانی و بهمانی، خشونت ورزیده باشند؛ این امر، رفتار خشونت آمیز شما را موجه نمی کند. در انتهای سخنان، دوستانه به ده نمی گفتم؛ مادامی که من و شما از مرحله انکار ( denial) خارج نشویم و در کار فرافکنی ( projection) باشیم و با آنچه کرده ایم و انجام داده ایم، مواجه نگردیم و آنرا به رسمیت نشناسیم و در مرحله بعد از ان عبور نکنیم؛ تغییر، بهبود و پیشرفتی صورت نمی گیرد. ده نمکی گرامی توجه ندارد که ده ها هزار دانشجوی دهه هفتاد شمسی، آن صحنه ها و خاطرات تلخ را به خاطر دارند و نادیده انگاشتن آنها، راهی به جایی نمی برد. از این حیث، سلوکِ اخیر مهدی نصیری، سردبیر سابق روزنامه « کیهان»، ستودنی است.

"همچنین از خاطراتِ تلخ به هم خوردن گرد همایی های متعدد دانشجویی در دهه هفتاد توسط جماعت انصار حزب الله یاد کردم؛ که بارها شاهد بر هم خوردن آن تجمعات بودم"به علت قرار و جلسه ای که داشتم، پس از حدودا چهل دقیقه، اتاقِ شلوغ را ترک کردم. تا اخر شب، پیام های فراوانی دریافت کردم؛ دوستان و مخاطبان متعددی برایم نوشته اند که می توانستید بسی بیش از این بگویید که ما هم آن دوران جولان دادنِ جماعت انصار حزب الله را خوب به خاطر داریم. درست است، « گر نویسم مثنوی هفتاد من کاغذ شود»؛ اما « اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران». در عین حال، نفسِ گفتگو کردن با کسی که زیست-جهانش خیلی با تو متفاوت است، معجزه مبارکی است و آثار و نتایح نیکویی به همراه می اورد. در وضعیت پر تلاطم کنونی، چاره ای جز این نداریم.

قرار نیست که فی المثل، من، ده نمکی را قانع کنم؛ این گفتگوها در فضای عمومی انجام می شود و افراد زیادی آنها را رصد و داوری می کنند؛ امری که البته به ارتقای فرهنگی ما و نهادینه شدن فرهنگ مدارا و به محاق رفتنِ خشونت کمک می کند.

منابع خبر

اخبار مرتبط