دوران کرونا (۴۶)؛ تمرکز قدرت ـ استراتژی‌ها (۶-۱۱)

کلمه - ۱۰ آذر ۱۳۹۹

چکیده :موارد متعددی می‌توان ذکر کرد که در رابطه با غرب؛ تخاصم جناحی از حاکمیت با غرب، راه تعامل تأثیرگذار و گسترده با غرب را بسته است. و یا در مورد عربستان در دوره وزارت‌خارجه آقای صالحی به صراحت، وی اعلام کرده است که گروهی نگذاشته‌اند که او با دعوت رسمی وزیر خارجه عربستان به آن کشور مسافرت کند و در مسیر تعامل قرار گیرد و بعد تسخیر سفارت عربستان اتفاق می‌افتد....

حسین رفیعی

سیاست خارجی؛ ایران برای اسلام

مهندس بازرگان گفته بود که «امام ایران را برای اسلام می‌خواهند و من اسلام را برای ایران» این دو نگرش از همان اول بود که آیا منافع، مصالح و امنیت ملی باید برای ما اصل باشد یا توسعه‌ی اسلام شیعی و حمایت از جنبش‌های جهان و علی‌الخصوص جنبش‌های اسلامی و دشمنی با امریکا و غرب. حتی در این نگرش هم انسجام وجود ندارد، مثلاً در مقابل سرکوب مسلمانان چچن و چین سکوت می‌کنیم و متعرض حاکمان روسیه و چین نمی‌شویم ولی در کشورهای منطقه عکس آن عمل می‌کنیم. مصلحت نظام اصل است، نه اسلام. مخاطب پیام‌های امام خمینی در مراسم حج سال‌های متمادی، کل مردم مسلمان جهان بودند و نفی حاکمان موجود کشورهای اسلامی.

"چکیده :موارد متعددی می‌توان ذکر کرد که در رابطه با غرب؛ تخاصم جناحی از حاکمیت با غرب، راه تعامل تأثیرگذار و گسترده با غرب را بسته است"این دیدگاه ایدئولوژیک و آرمانی است و در چارچوب این دیدگاه، منافع، مصالح ملی و حتی امنیت ملی، فدای آرمانگرایی ایدئولوژیک می‌شود. در دوران امام، اقدامات عملی در کشورهای اسلامی بسیار محدود بود و بیشتر صدور بیانیه‌ها این وظایف را انجام می‌دادند. در دوران آقای هاشمی و خاتمی، ارتباط با کشورهای اسلامی بهتر شد و در مواردی بسیار دوستانه گردید و عملاً رویکرد تعامل با همسایگان و اروپا در دستور کار قرار گرفت، هرچند به همان دلایلی که گفته شد، توفیق چندان نبود. در دوران احمدی‌نژاد بود که سیاست خارجی ایران به شکل امروزی به مرور تئوریزه هم شد. آن چیزی که خود را به صورت اهداف ایران در ایجاد، هلال شیعی؛ «یمن ـ عراق ـ سوریه ـ لبنان» یا ساختن؛ «تمدن اسلامی» و یا ایجاد؛ «کریدور عراق ـ سوریه ـ لبنان» نشان داده و غرب و اسرائیل روی آن وسیعاً تبلیغ می‌کنند که ایران با این کریدور قصد «هم‌مرز» شدن با اسرائیل و نابودی اسرائیل را دارد.

مخصوصاً که گفته شد؛ اسرائیل ۲۵ سال دیگر وجود نخواهد داشت! و کشورهای عربی در اعتراض به دخالت ما در کشورهای اسلامی شکایت به شورای امنیت برده‌اند و اسرائیل، علناً و رسماً، همکاری با عربستان علیه ایران را اعلام کرده است. ارتباط و نزدیکی بیشتر با گروه‌های شیعی آنقدر مهم و حیاتی بود که منافع ملی فراموش شد و از طرف ایران پس از سقوط صدام که ۱۴ سال از آن می‌گذرد، ادعای دریافت خسارت جنگ تحمیلی دنبال نشد و حتی کار به جایی رسید که یکی از نمایندگان مجلس عراق ادعای ۷۰۰ میلیارد دلار خسارت از ایران را مطرح کرد با این ادعا که پس از فتح خرمشهر، تقصیر ادامه‌ی جنگ به گردن ایران است. هزینه‌ی نگهداری و حفظ بشار اسد چه قبل و چه در شش سال جنگ، هیچوقت اعلام نشد و ارقام در حد شایعه و نقل قول شفاهی بود. آیا سوریه راه‌حل دیگری نداشت؟ کشتار و تخریب در سوریه، عملاً زیستن مردم در این کشور را غیرممکن ساخته است و هنوز هم مناقشه در سوریه بین روسیه، ایران و ترکیه در جریان است.

موارد متعددی می‌توان ذکر کرد که در رابطه با غرب؛ تخاصم جناحی از حاکمیت با غرب، راه تعامل تأثیرگذار و گسترده با غرب را بسته است. و یا در مورد عربستان در دوره وزارت‌خارجه آقای صالحی به صراحت، وی اعلام کرده است که گروهی نگذاشته‌اند که او با دعوت رسمی وزیر خارجه عربستان به آن کشور مسافرت کند و در مسیر تعامل قرار گیرد و بعد تسخیر سفارت عربستان اتفاق می‌افتد.

"حتی در این نگرش هم انسجام وجود ندارد، مثلاً در مقابل سرکوب مسلمانان چچن و چین سکوت می‌کنیم و متعرض حاکمان روسیه و چین نمی‌شویم ولی در کشورهای منطقه عکس آن عمل می‌کنیم"احمدی‌نژاد ادعا می‌کند که تسخیر سفارت انگلیس عمداً برای تشدید تحریم‌ها و شکست دولت او بوده است و خلاصه اینکه پس از چهل سال، هنوز، یک استراتژی مشخص و روشنی در رابطه با کشورهای خارجی و نحوه‌ی رابطه‌ی استراتژیک ما با آنها معلوم نیست. مرتباً فراز و فرود داشته‌ایم. رابطه‌ها گرم و سرد شده. این شیوه، روشن است که با منافع ملی تعارض دارد و در بین هیأت حاکمه اختلاف نظر وجود داشته و دارد. آیا می‌خواهیم اسرائیل را تا ۲۵ سال دیگر نابود کنیم؟ اگر این هدف باشد، علی‌القاعده با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد؟ اگر با اسرائیل وارد جنگ شویم آیا امریکا و غرب با ما وارد جنگ نخواهند شد؟ آیا روسیه که با ما قرارداد استراتژیک دارد ـ آنچه الکساندر دوگین، مشاور ارشد پوتین و آقای ولایتی اعلام کرده‌اند ـ با این قرارداد استراتژیک، همراه ما، با اسرائیل و غرب، وارد جنگ خواهد شد؟ آیا با کشورهای عربی منطقه ـ عربستان، امارات، بحرین … ـ وارد جنگ خواهیم شد؟ در شرایط کنونی آنها ـ عملاً ـ متحد اسرائیل و در تحولات کنونی، مقابل ما هستند، آیا با این شرایط، توسعه‌ی ملی، مقدور خواهد شد؟ آیا در این شرایط تنش و چالش، سرمایه‌گذار خارجی خواهد آمد؟ چرا با وجود بیش از ۳۰۰۰ میلیارد دلار درآمد و هزینه‌ی آن در بعد از انقلاب، از منابع نفت و گاز و پتروشیمی و صنعت و… در مسیر توسعه قرار نگرفته‌ایم؟ تجربه‌ی تاریخی می‌گوید که توسعه‌ی ملی در شرایط آرامش و صلح با جهان مقدور است.

در انقلاب ۱۹۱۷ روسیه؛ بین تروتسکی و لنین این اختلاف بود که توسعه‌ی روسیه با انقلاب سوسیالیستی در سایر کشورها مغایرت دارد و لذا، روسیه با امپریالیسم آن زمان به توافق رسید تا سوسیالیسم در کشورهای دیگر ـ از جمله ایران در جنبش جنگل ـ را فدای توسعه‌ی ملی کند. یا تنگ شیائوپینگ در ۱۹۷۷ رسماً اعلام نمود که اگر چین قرار است توسعه پیدا کند، ۵۰ سال باید با جهان در شرایط صلح و آرامش باشد. در ایران، این استراتژی نه تنها وجود ندارد که عکس آن عمل می‌شود. از یکطرف اقتصاد مقاومتی مطرح می‌شود و از طرف دیگر، برای ایجاد صلح و آرامش در سطح ملی و بین‌المللی اقدامی نمی‌شود. به همین دلیل است که ایران برای اسلام به خدمت گرفته شده است.

"مخاطب پیام‌های امام خمینی در مراسم حج سال‌های متمادی، کل مردم مسلمان جهان بودند و نفی حاکمان موجود کشورهای اسلامی"امریکا، در مرکز تقابل با ایران قرار دارد امریکا، ۴۲ سال است که به عنوان دشمن جمهوری اسلامی معرفی می‌شود. در این مدت، دشمنی، فراز و نشیب داشته ولی همچنان پایدار بوده است. در مواردی ایران و در موارد دیگری امریکا، از حل مسائل فی‌مابین، سر باز زده‌اند. در ۱۳۸۲ دولت آقای خاتمی پیشنهاد آشتی ـ به امریکا داد ولی دولت بوش پسر آن را رد کرد ـ و این برخورد دولت محافظه‌کاران این ایده را به وجود آورده است که جنگ‌طلبان محافظه‌کار نئوکان در صدد نابودی جمهوری اسلامی ـ و حتی فروپاشی ایران ـ هستند. مدارک و مستنداتی هم وجود دارد که بخشی از امریکایی‌ها، طرح براندازی جمهوری اسلامی و حتی فروپاشاندن ایران را در دستور کار دارند و منتظر فرصت هستند.

اسنادی منتشر شده‌اند که پس از سپتامبر ۲۰۰۱، مدتی رهبران امریکا بحث می‌کرده‌اند که اول به کدام کشور حمله کنند؛ ایران، عراق یا افغانستان. بالاخره تصمیم به حمله به افغانستان گرفته می‌شود. و یا طرح مشترک ۲۰۰۶ خانم رایس ـ وزیر خارجه‌ی وقت امریکا ـ و دولت اسرائیل که در خاورمیانه از ۵ کشور باید ۱۴ کشور ساخته شود و نقشه آن را هم منتشر کرده‌اند، از این طرح‌هاست. در این طرح، ایران باید به چند کشور تقسیم شود.

این درست است که دشمنی مردم ما با امریکا به کودتای ۱۳۳۲ بر علیه حکومت ملی دکتر مصدق برمی‌گردد و این هم درست است که امریکا در ۴۰ سال گذشته درصدد ضربه زدن به انقلاب بوده است. حمایت از صدام گرفته تا ده‌ها طرح جاسوسی و قوانین تحریمی و… ولی آیا دشمنی ما با امریکا از دشمنی مردم ویتنام با امریکا، بیشتر است.

"این دیدگاه ایدئولوژیک و آرمانی است و در چارچوب این دیدگاه، منافع، مصالح ملی و حتی امنیت ملی، فدای آرمانگرایی ایدئولوژیک می‌شود"آن همه جنایت که امریکا در جنگ با ویتنام کرد، با ایران انجام نداده است. آیا دشمنی مائوتسه تنگ با امریکا تا ۱۹۷۵ بیش از دشمنی ما با امریکا نبود. این چه لج‌بازی و سماجتی است که ما، همچنان بر دشمنی با رویکرد درگیری امنیتی ـ نظامی با امریکا و متحدانش در منطقه تأکید داریم و ویتنام و چین به شرکای مهم تجاری امریکا تبدیل شده‌اند و توسعه‌ی مملکت خودشان را محقق می‌سازند؟ هم‌اکنون و پس از به قدرت رسیدن ترامپ و علیرغم امضای برجام، به گفته‌ی آقای عمادی کارشناس اقتصادی جامعه‌ی اروپا، امریکا یک گروه پژوهشی تشکیل داده تا با محدودیت‌های جدیدی که اعمال خواهد کرد هزینه‌های مبادلات اقتصادی ایران، بین ۳۵ تا ۵۰ درصد افزایش پیدا کند. اگر جنگ هم نشود، فاجعه‌ی جدیدی، مانند تحریم‌های دوران اوباما خواهد بود. یعنی توسعه‌ی مملکت تعلیق به محال می‌شود.

عملاً «فشار حداکثری» و در اقتصاد و «انزوای سیاسی» در جهان، نتیجه داده و ترامپ از آن راضی است و قصد تغییر آن را ندارد. ما هم منفعلانه نه کار می‌کنیم و نه در مقابل بحران‌های داخلی اقدامی مؤثر می‌توانیم انجام دهیم.

اهمیت ایران برای آمریکا آنقدر مهم است که کیسینجر، محافظه‌کار کهنه‌کار امریکا، گفته است که ارتباط با ایران برای امریکا مفید است ولی در ایران وحدت نظر وجود ندارد. در چین این وحدت وجود داشت، چوئن لای نماینده‌ی تام‌الاختیار چین بود و من در پاکستان با او ملاقات می‌کردم تا اینکه منتهی به دیپلماسی پینک پونک و در نهایت به وضع کنونی درآمد. چه کسانی هستند که علیرغم مصالح ملی و منافع ملی نگذاشتند در دوران اوباما که استراتژی تفاهم با ایران را داشت، اقدامی صورت گیرد تا اینکه این جنگ‌طلبان ضد ایران به قدرت رسیدند. با کمال تأسف، امریکا، به تأثیرگذار مهم سیاست دائمی داخلی و خارجی ایران تبدیل شده است.

"در دوران امام، اقدامات عملی در کشورهای اسلامی بسیار محدود بود و بیشتر صدور بیانیه‌ها این وظایف را انجام می‌دادند"تمامی امکانات مملکت در این راستا به خدمت گرفته می‌شود. امریکا که به دلیل ذاتی خود در حال افول است و چین و روسیه و برزیل و ویتنام و… این موضوع را فهمیده‌اند و اقدامی برای تقویت آن نمی‌کنند ولی ایران با سیاست‌های غلط و بدون دید استراتژیک، موجب تقویت امریکا و طولانی شدن عمر امپراطوری آن می‌شود. دشمنی ما با کشورهای عربی منطقه، فروش بیش از پیش سلاح را سبب می‌شود و این امر به تقویت جنگ‌طلبان امریکا منجر می‌گردد.

ادامه دارد

منابع خبر

اخبار مرتبط