صد زن؛ پا زدن‌ها و دست و پا زدن‌های رخسار

صد زن؛ پا زدن‌ها و دست و پا زدن‌های رخسار
بی بی سی فارسی
بی بی سی فارسی - ۱۶ آذر ۱۴۰۰

صد زن؛ پا زدن‌ها و دست و پا زدن‌های رخسار

  • سام فرزانه
  • بی‌بی‌سی، واشنگتن
یک ساعت پیشتوضیح تصویر،

رخسار حبیب‌زی، حتی پیش از ورود به آمریکا به عضویت یک تیم حرفه‌ای دوچرخه‌سواری در این کشور در آمده

مادرش برای او از حکومت طالبان بر افغانستان قصه‌ کرده بود. از سال‌های «تلخ و تاریکی» که زن‌ها اجازه نداشتند آزادانه از خانه بیرون بروند و تحصیل کنند. از زمانی که به قول خودش «همه خانم‌ها زندانی بودند». خاطرات هولناک مادر خاطره بودند؛ داستان‌های روزگار گذشته که قرار نبود دیگر تکرار شوند. اما شدند.

"از سال‌های «تلخ و تاریکی» که زن‌ها اجازه نداشتند آزادانه از خانه بیرون بروند و تحصیل کنند"

رخسار حبیب‌زی، کاپیتان پیشین تیم ملی دوچرخه‌سواری زنان افغانستان، با ناباوری شاهد بود که هنوز چند ماه از شروع حکومت طالبان نگذشته، باز به دوران بیست سال پیش بازگشتند: «زن برای آنها هیچ ارزشی ندارد. ورزش طبقه اناث، همه‌اش منع شده.»

همه چیز برگشته است به خانه اول. نیمی از جامعه افغانستان اجازه ورزش ندارد: «دخترهایی که با آنقدر چالش‌ها و مشکلات جنگیدند، اما همه‌اش هیچ شد». ناراحت، با بهت و نگرانی صحبت می‌کند. انگار که سیزیف باشد و حالا وقتی که یک گوی بزرگ را تا بالای کوه برده، و در پایان روز گوی لغزیده و به پایین کوه بازگشته، با ناباوری به هدر رفتن حاصل دست‌رنجش نگاه می‌کند.

  • صد زن بی‌بی‌سی ۲۰۲۱؛ چه کسانی در فهرست امسال هستند؟

در دیداری که در یکی از شهرهای شمال ایالت ویرجینیای آمریکا با رخسار داشتم، با او درباره چالش‌هایی که در افغانستان داشت، مهاجرتش به آمریکا و شروع زندگی جدیدی در این نقطه از جهان صحبت کردیم. جایی که خانه جدیدش شده اما هنوز خانه دلش نشده است؛ دلی که باید برای یافتن کورسویی از امید هزار توی آن را به دقت جست‌وجو کند.

جیغ رهگذر و نعره‌ی دولت

هرچند امروز طالبان جلوی ورزش زنان را به کل گرفته است اما در دوران پیش از آن هم چندان ورزش زنان در افغانستان آسان نبود. مخصوصا ورزشی مثل دوچرخه‌سواری که وسایلش گران است و ورزشکار باید در کوچه و خیابان باشد.

امکانات ورزشی، برای ورزشکاران افغان به اندازه هم‌تایان آنها در کشورهای دیگر نیست. حتی کشور تحت تحریمی مثل ایران.

"خاطرات هولناک مادر خاطره بودند؛ داستان‌های روزگار گذشته که قرار نبود دیگر تکرار شوند"رخسار می‌گفت که فدراسیون دوچرخه‌سواری ایران حتی قرار بود به خواهران افغانشان کمک کنند.

منبع تصویر،

RUKHSAR HABIBZAI

توضیح تصویر،

در نبود مربی حرفه‌ای، رخسار مربی هم‌تیمی‌های خود هم بود

مشکل اصلی اما، مردم کوچه و خیابان بودند. رخسار می‌گوید که آنها مجبور بودند برای تمرین از شهر کابل خارج شوند تا بتوانند فارغ از ترافیک سنگین شهری، پا بزنند: «مثلا طرف پغمان می‌رفتیم، طرف غرقه می‌رفتیم یا بگرام.»

از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکستبه عبارت دیگر

گفتگو با چهره‌های سیاسی، هنری و ادبی از تلویزیون فارسی بی بی سی.

برنامه ها

پایان پادکست

زنانی که با لباس‌های ورزشی تنگ روی دوچرخه پا می‌زدند به نظر بسیاری از مردم این مناطق عجیب بود. می‌گفتند: «دختر را به دوچرخه‌سواری چی؟ این دوچرخه‌سواری ورزشی از پسرهاست برای دخترها نیست.»

ماجرا به ملامت زبانی ختم نمی‌شد. دست‌هایشان را به کار می‌انداختند و «هر آنچه که در دست داشتند به ما می‌زدند.» بادنجان رومی (گوجه فرنگی)، سیب و اگر نبود، سنگی از زمین بر می‌داشتند و به سوی دختران پرتاب می‌کردند.

یک بار مرد جوانی که سوار بر دوچرخه بود، خودش را به نزدیک او رسانده و چنان با شدت بر سرش جیغ زده که رخسار فکر کرده به او حمله شده و از روی دوچرخه افتاده زمین.

مرد جوان - لابد سرمست - پا زده و رفته. رخسار اما پیش از ادامه مسیر، روی زمین نشست و یک دل سیر گریه کرد.

«بعضی وقت‌ها خیلی مایوس می‌شدم و می‌گفتم که کاش من دختر نمی‌بودم در افغانستان. چون بیشتر مردم ما را اذیت می‌کردند.»

فشارها به دختران دوچرخه‌سوار آنقدر زیاد بود که رخسار می‌گوید آنها مجبور بودند همیشه چند نفری از دوچرخه‌سواران تیم مردان را هم با خود همراه ببرند.

با آمدن طالبان، حالا دیگر مردانی که نمی‌خواهند زنان ورزش کنند، آزاد باشند، یا به طور کل جابه‌جا شوند، کارشان راحت‌تر شده‌است. حالا می‌توانند راست ایستاده و برای پیدا کردن سنگی که بشود به سوی یک زن دوچرخه‌سوار نشانه گرفت، خم نشوند.

"نیمی از جامعه افغانستان اجازه ورزش ندارد: «دخترهایی که با آنقدر چالش‌ها و مشکلات جنگیدند، اما همه‌اش هیچ شد»"می‌توانند سیبشان را گاز بزنند و از ویتامین‌های سرشار آن بهره‌مند شوند. به جای پرتاب بادنجان رومی به ورزشکارانی از طبقه اناث هم می‌توانند با آن سالاد درست کنند. این روزها دولت جدید خودش ورزش زنان را تعطیل کرده است.

روزگار نو

با روی کار آمدن دوباره طالبان بود که رخسار تصمیم گرفت از افغانستان خارج شود: «برای اینکه جان من در خطر بود.»

گویا پیشتر، یک گروه فیلم‌سازی زندگی او را به تصویر کشیده بودند و در آن فیلم درباره طالبان و عقاید این گروه هم گفته بودند. نمایش زندگی زنی که به کاپیتانی و حتی مربی‌گری تیم ملی دوچرخه‌سواری رسیده، در کنار تصویر گروهی که چنین حقوقی را برای زنان محترم نمی‌شمارد، تضاد معناداری ساخته بود. برای همین رخسار تصمیم می‌گیرد که از کشور خارج شود.



او مثل بسیاری از پناهجویان افغان به چند کشور برده می‌شود و در نهایت به آمریکا می‌رسد.

وقتی که او بالاخره بعد از روزها سفر به خانه برادرش در ایالت ویرجینیای آمریکا وارد می‌شود، یک دست لباس دوچرخه‌سواری، کلاه ایمنی و چند وسیله دیگر منتظرش بود. مدتی بعد هم دوچرخه حرفه‌ای‌اش از راه می‌رسد.

از همان وقتی که در اردوگاهی در آلمان به سر می‌برد، یک تیم حرفه‌ای زنان دوچرخه‌سوار او را به عضویت خود در آورد و وسایل مورد نیاز را برایش فرستادند.

«نیکولا کرنمر»، مدیر تیم «توئنتی توئنتی‌فور» با خجالت و محتاطانه پای تلفن به رخسار پیشنهاد عضویت در تیم را می‌دهد. آشنایی آنها حدود دو سال پیش باز می‌گشت. دفتر مرکزی این تیم در شهر «بویزی» در ایالت «آیداهو»ی آمریکا است.

"انگار که سیزیف باشد و حالا وقتی که یک گوی بزرگ را تا بالای کوه برده، و در پایان روز گوی لغزیده و به پایین کوه بازگشته، با ناباوری به هدر رفتن حاصل دست‌رنجش نگاه می‌کند"نیکولا می‌گوید: «روزی یک مرد افغان با ما تماس گرفت و به ما گفت که گروهی از زنان افغان در این کشور با اشتیاق در حال تمرین دوچرخه‌سواری هستند و به حمایت نیاز دارند. هم حمایت در زمینه آموزش و تمرین و هم در زمینه تجهیزات.»

تفاوت ساعت و کندی اینترنت، باعث شد که دختران افغان نتوانند چندان از جلسه‌های اینترنتی بهره ببرند. ارسال تجهیزات هم مصادف شد با خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و تغییر وضعیت در این کشور.

نیکولا می‌گوید در تمام دوره‌ آشوب و خروج رخسار از افغانستان با او در تماس بوده است: «در آن وضعیت به نظرم رسید خیلی مناسب نیست که درباره دوچرخه‌سواری با او صحبت کنم. اما مدتی که در اردوگاه آلمان بود، بالاخره این موضوع را پیش کشیدم و به او گفتم که تقریبا خجالت می‌کشم که به تیم دعوتت کنم.

می‌دانم تو الان بیش از دوچرخه‌سواری به بقای خودت فکر می‌کنی.»

اما پیشنهاد نیکولا، رخسار را بی‌اندازه خوشحال کرد و عضویت در تیم را پذیرفت.

برای زنان افغانستان

نیکولا هفده سال است که مدیریت تیم‌های حرفه‌ای دوچرخه‌سواری را به عهده دارد. تجربه‌اش به او می‌گوید که رخسار ورزشکار موفقی می‌شود. شجاعت او را می‌ستاید و می‌داند که آنقدر بر هدفش متمرکز است که حتما به نتیجه می‌رسد.

منبع تصویر،

RUKHSAR HABIBZAI

توضیح تصویر،

رخسار حبیب‌زی در افغانستان دانشجوی دندان‌پزشکی بود و امیدوار است که این رشته را در آمریکا ادامه دهد

با اینکه فعلا رخسار در شروع کار است اما از حالا امیدوار است که بتواند به مسابقه‌های بین‌المللی و از همه مهم‌تر المپیک راه پیدا کند. بیش از همه چیز هم برایش مهم است که بتواند با موفقیت‌های ورزشی به نوعی نام افغانستان و زنان کشورش را در جهان مطرح کند.

رخسار حتی در انتخاب رشته تحصیلی هم به فکر زنان کشورش بود.

"مخصوصا ورزشی مثل دوچرخه‌سواری که وسایلش گران است و ورزشکار باید در کوچه و خیابان باشد"او دانشجوی رشته دندان‌پزشکی (طب دندان) بود. می‌گفت یک بار در مطب یک دندان‌پزشک شاهد بود که مردی اجازه نداد یک پزشک مرد همسرش را معالجه کند. زن از درد به خود می‌پیچید و آنها به مطبی دیگر رفتند. «در دندان‌پزشکی می‌فهمید که داکتر و مریض تماسش بیشتر است و به همین دلیل مردهای افغان بعضی‌هایشان قبول نمی‌کنند که خانم‌هایشان پیش داکتر بروند.»

رخسار در رویاهایش می‌خواست به زنان مملکتش کمک کند کمتر درد بکشند. چه آنها که در کابل هستند و چه آنها که دورتر از مرکزند.

اما حالا تا پایان کابوس‌های اخیرش باید منتظر بماند: «بسیار آرزو دارم به وطن خود بازگردم. امیدوارم روزی به وطن خود بازگردم که حکومت طالبان نباشد.»

می‌گوید که هنوز قلبش در افغانستان می‌تپد و نمی‌تواند از زندگی خود در آمریکا لذت ببرد.

هرچند دستاوردهای زنان افغانستان را از دست رفته می‌بیند، و هرچند می‌داند که از راه دور کار زیادی از دستش بر نمی‌آید اما می‌خواهد تا آنجا که می‌تواند در شبکه‌های اجتماعی و با موفقیت‌های خودش، الگویی برای نسل بعد دختران افغان باشد: «ما باید نشان دهیم که دخترهای افغان بسیار قوی هستند. هر آنچه را هم که بخواهند و بسیار بهتر از آن را انجام می‌دهند.»

مطالب بیشتر از مجموعه صد زن:

  • صدزن؛ مژده بهار، اولین زن معاون اختراعات در موسسه ملی فناوری آمریکا
  • صد زن؛ در جستجوی لبخند زن افغان
  • صد زن؛ من از 'بزرگ‌ترین زندان زنان روزنامه‌نگار' گزارش می‌دهم
  • صد زن؛ 'به تاثیر اعتراضات مردم افغانستان باور دارم'
  • صد زن؛ زنان دادخواهی که 'نه می‌بخشند، نه فراموش می‌کنند'
  • صد زن؛ چرا زنان بیش از مردان دچار فرسودگی شغلی می‌شوند؟

منابع خبر

اخبار مرتبط