ویژگی‌های فردی حضرت عباس (ع) ماه هاشمیان

ویژگی‌های فردی حضرت عباس (ع) ماه هاشمیان
تابناک
تابناک - ۲۸ اسفند ۱۳۹۹



حضرت عبّاس سلام الله علیه، جمال ظاهر و کمال باطن را جمع کرده بود و این جمال همراه مروت و دلاوری از قمر بنی هاشم این سردار سپاه اسلام و اسطوره وفاداری و از خودگذشتگی، علمداری به بلندای قامت تاریخ ساخته است.

به گزارش «تابناک»؛ حضرت عباس (ع) دارای زیبایی ویژه ای بود و چهره دلربایش، هر بیننده ای را به تحسین وامی داشت. او چون ماه تمام، در میان هاشمیان می درخشید. جدّ او، عبد مناف را «ماه مکه» و عبداللّه، پدر پیامبر اکرم (ص)را «ماه حرم» می خواندند. حضرت عباس (ع) نیز «ماه بنی هاشم» لقب گرفت تا لقب گویایی برای چهره رعنا و دلکش او باشد. گذشته از آن، در بین بسیاری از گزارش های تاریخی در راستای ویژگی های جسمی حضرت عباس (ع) آمده است: «کانَ العَبَّاسُ (ع) رَجُلاً وَسِیماً جَسِیماً جَمِیلاً وَ یَرْکَبُ الفَرَسَ المُطَّهَمَ وَ رِجْلاهُ تَخُطَّانِ فِی الأرِض؛ عباس (ع) مردی زیبا، تنومند و آراسته بود که هر گاه بر اسب تناوری سوار می شد پاهایش به زمین می رسید».۱

هم چنین ورزیدگی اندام و تناسب اعضای او، بیانگر توان جسمی بالای او بود که از پدر به ارث برده بود.

"جدّ او، عبد مناف را «ماه مکه» و عبداللّه، پدر پیامبر اکرم (ص)را «ماه حرم» می خواندند"دلیل دیگر قدرت جسمی او، افزون بر فرآیند ارثی، این بود که حضرت عباس (ع) از کودکی با ورزش و چالاکی انس داشت. مشهور است امام علی (ع)، از همان سنین کودکی، فنون رزمی مانند: کشتی، شمشیرزنی، تیراندازی و سوارکاری را به او می آموخته و گاه خود با او به ورزش می پرداخته است.

از جمله بازی های دوران کودکی عباس (ع)، بازی «مداحی» بوده که تا اندازه ای شبیه به ورزش گُلْف است و در ایرانْ زمین، به چوگان معروف بوده است. در این بازی دو طرف می کوشند گویی (توپی) را با کمک چوبی به چاله‌ای بیاندازند که متعلق به طرف مقابل است. این گونه سرگرمی ها، به ورزیدگی روزافزون کودکان می انجامید.۲

ویژگی های روحی و اخلاقی

جنگاوری و شجاعت

همان گونه که گذشت، حضرت عباس (ع) مردی درشت اندام و تنومند بود و از کودکی، با ورزش و کارهای سخت و طاقت فرسا انس داشت. نوشته اند روزی امام علی (ع) در مسجد نشسته بود و با مردم صحبت میکرد که مردی اعرابی وارد مسجد شد.

سلام کرد و صندوقی را که همراه داشت، بر زمین گذاشت و به حضرت گفت: «ای پیشوای من! پیش کشی برای شما آورده ام».

آن گاه در صندوقچه را گشود و شمشیری آب دیده و منحصر به فرد را از آن بیرون آورد و به حضرت تقدیم کرد. در همین هنگام، حضرت عباس (ع) که نوجوانی رشید بود، وارد شد و پس از سلام، با ادب در گوشه ای نشست. نگاهش در برق شمشیر گره خورد. حضرت علی (ع) متوجه علاقه و شگفت زدگی عباس (ع) شد و از او پرسید: «پسرم دوست داری این شمشیر برای تو باشد؟»

عباس (ع) پاسخ داد: «آری، پدر!». حضرت برخاست و با دست خود، شمشیر را بر قامت استوار او، حمایل کرد.

"حضرت عباس (ع) نیز «ماه بنی هاشم» لقب گرفت تا لقب گویایی برای چهره رعنا و دلکش او باشد"سپس به برازندگی شمشیر بر اندام رشید و تناور فرزندش نگریست و اشک بر محاسنش جاری شد. حاضران پرسیدند: «یا امیر المؤمنین (ع)! چرا گریه می کنید؟» حضرت فرمود: «روزی را می بینم که او با این شمشیر، نفس دشمن را در سینه حبس می کند و بی امان بر آنان می تازد و سرانجام به شهادت می رسد».۳

آری، عباس (ع) شمشیر و شجاعت را از پدر به ارث می برد و مثنوی بلند مقاومت و ایثار را در شعر شانه و شمشیر می سراید و دشمن را از بیم برق شمشیرش، هراسان می‌سازد. دشمنان در کربلا، دست به نیرنگ می‌آلایند و برای او امان نامه می فرستند ولی ناامید می شوند. گروهی به او حمله می‌کنند و پشیمان می شوند. سرانجام به دسیسه‌ای دیگر روی می آورند و ناجوانمردانه در خونش می‌کشانند.

امام حسین (ع) نیز با دیدن بدن غرقه به خون او، به وسیله جمله‌ای کوتاه، تفسیری بلند از شجاعت عباس ارائه می‌دهد و در سروده‌ای منسوب به خود می فرماید: «اَلیَومَ نَامَتْ اَعْیُنٌ بِکَ لَمْ تَنَمْ وَ تَسَهَّدَتْ أُخْری فَعَزَّ مَنَامُهَا / چشم هایی که دیشب از ترس تو نخوابیده بودند، امشب به خواب خواهند رفت».۴

درخشش او در جنگ های گوناگون به ویژه کربلا، یادآور نبردهای پیروزمندانه علی (ع) است. او با سه تن از شجاعانِ دشمن، به نام های «مارد بن صدیف»، «صفوان بن ابطح» و «عبداللّه بن عقبه غَنَوی» قهرمانانه می جنگد و آنها را به هلاکت رسانده و یا فراری می نماید.۵ در این باره سروده اند: «عَبَسْت وُجوهُ القَومِ خَوْفَ الموْتِ وَ الْعَباسُ (ع) فیهم ضاحِکٌ یَتَبَسَّمٌ لَوْلا القَضا لَمَحَا الوُجوُدَ بِسَیْفِهِ وَ اللَّهُ یَقْضی ما یَشاءُ وَ یُحْکِمُ؛۶ چهره دشمن از ترس مرگ در هم کشیده شده بود، در حالی که عباس (ع) در میان آنان خندان بود و لبخند به چهره داشت. اگر قضای الهی نبود، هستی را با شمشیرش نابود می کرد، اما هر آن چه پروردگار بخواهد و فرمان دهد، همان خواهد شد».

دانش و بینش

حضرت عباس (ع) در عرصه دانایی و معرفت، شخصیت برجسته‌ای است. او وجودی سرشار از درک پاک و عمیقی است که از منشأ علم الهی حضرت علی (ع) سرچشمه گرفته و جریان یافته است. در باره دانش او گفته شده است: «وَ قَدْ کانَ مِن فُقَهاءِ أَوْلادِ الائمّه؛ عباس (ع)، از جمله فرزندان دانشمند امامان علیهم السلام است».۷

در روایتی، یکی از پیشوایان معصوم، علیهم السلام، شخصیت علمی و جایگاه معرفتی او را این گونه ترسیم می فرماید: «اِنَّ العَبَّاسَ بنِ عَلِیّ (ع) زُقَّ العِلمَ زَقّاً؛ به درستی که عباس بن علی (ع)، دانش را از سرچشمه نوشیده است، نوشیدنی!»۸

در این سخن ارزشمند، همانند سازی لطیفی در واژه زُقَّ نهفته است.

"دلیل دیگر قدرت جسمی او، افزون بر فرآیند ارثی، این بود که حضرت عباس (ع) از کودکی با ورزش و چالاکی انس داشت"عرب، این فعل را درباره کبوتر به کار می برد؛ آن هنگام که غذا را برچیده و نرم می سازد تا به جوجه اش بخوراند. این همانند سازی در حدیث، گویای دانش اندوزی ایشان از آموزگار توانای دانش ها، و چشمه سار حقیقت و معرفت، امام علی (ع) است و این گونه بیان می دارد که حضرت عباس (ع) توشه دانش خود را از والاگهرترین گنجینه دانش، امام علی (ع) برچیده است.

این تعبیر زیبا، در جایی دیگر نیز درباره این خاندان به کار می رفته، ولی نه از زبان دوست، بلکه از زبان دشمن زبون! وقتی امام سجاد(ع) در بند اسارت بود و به سبب خواهش مردم از یزید، برای دادن اجازه سخنرانی به ایشان، بالای منبر مسجد اموی رفت و داد سخن سر داد، یزید از فرط ناراحتی، زیر لب غرید و گفت: «اِنَّهُ مِنْ اَهلِ بَیتٍ زَقُّوا العِلْمَ زَقَّاً؛ آخر او از خانواده ای است که از دانش سیراب اند».۹

حضرت عباس (ع) زلال معرفت را جرعه جرعه از دست ساقی کوثر، علی (ع)، نوشیده و به بینشی ژرف رسیده بود. هنگامی که پنج بهار را بیشتر به خود ندیده بود، روزی بر زانوی پدر نشسته، درس معرفت می گرفت. پدر به او شماردن را می آموزد و می فرماید: «فرزندم! بگو یک». عباس (ع) می شمارد.

پدر می‌فرماید: «بگو دو!» پاسخ عباس (ع) از مفهوم شمارش، بسیار عمیق تر است. در پاسخ می گوید: «إِنِّی أَسْتَحیِی أنْ أَقُولَ اثْنَینِ بِاللِّسَانِ الَّذِی قُلتُ بِهِ وَاحِدٌ؛ پدر خجالت می کشم با زبانی که یکتایی پروردگارم را ستوده ام و او را یکتا شمرده ام، بگویم دو!» پدر دست تحسین بر سر کودک خود می کشد و چشمان او را می بوسد.۱۰

این گونه است که امام صادق (ع) فرمود: «کانَ عَمُّنا العَبَّاسُ (ع) نافِذَ البَصیرَه؛ عموی ما عباس (ع) بینشی ژرف داشته است».۱۱

ادب و فروتنی

یکی از ارزش های والای انسانی و اسلامی، رعایت ادب و فروتنی نسبت به افرادی است که در مقایسه با انسان، دارای برتری باشند.

امیر المؤمنین (ع) به این ارزش والا، بسیار سفارش می کرد و میفرمود: «لا مِیراثَ کَالأَدَبِ؛ هیچ میراثی گرانبهاتر از ادب نیست.»۱۲ آن بزرگوار، همواره پاسداری از این میراث گرانبها و ارزشمند را به فرزندان خویش وصیت می کرد: «فرزندم! هیچ گاه در برخوردهایت، کسی را تحقیر مکن؛ زیرا او یا بزرگ تر از تو است که جای پدرت به شمار می رود، یا همانند توست که جای برادرت است، یا کوچک تر از توست که جای فرزندت خواهد بود».۱۳

حضرت عباس (ع) که پرورش یافته این مکتب درخشان است، سفارش های پدر بزرگوار خود را به بهترین صورت عملی کرد و تا آن جا پیش رفت که نام او در دیباچه دفتر ادب و فروتنی نقش شد. هم اکنون نام گرامی او در بین عامه مردم یادآور این ارزش گران قدر اسلامی است. در تاریخ، نمونه های گویایی از این ویژگی ایشان به چشم می خورد. وی هرگز بدون اجازه در محضر امام حسین (ع) نمی نشست و پس از اجازه گرفتن نیز بسیار فروتنانه - به صورت دو زانو - در گوشه ای می نشست.۱۴

آن بزرگوار در طول عمر خود هرگز برادرانش را به اسم یا کنیه، یا با خطاب «برادرم!» صدا نمی زد، بلکه با تعبیرهایی مؤدبانه مانند «فرزند پیامبر خداصلی الله علیه وآله!»، «مولای من!» و «سرور من!»، جایگاه بلند ایشان را پاس می داشت و مانند دیگر دوستداران، بدون در نظر گرفتن برادری خویش، آنان را مورد خطاب قرار می داد.۱۵

ایمان و بصیرت

ایمان و خدامحوری، رمز پیروزی بزرگ مردان جهان، در رویارویی با دشمنان خدا به شمار می رود و تنها نیرویی است که با تکیه بر آن، کاخ های ستمکاری و دشمنی با دین، فرو می ریزد.

امام صادق (ع) در آغاز زیارت نامه حضرت عباس (ع)، او را با صفت ایمان و خداباوری خوانده و در پایان، بر ایمان محض و بصیرت والای ایشان گواهی داده است و می فرماید: «اَشْهَدُ اَنَّکَ لَمْ تَهِنْ و لَمْ تَنْکُلْ و اَنَّکَ مَضَیْتَ علی بصیره مِنْ اَمرِک؛ گواهی می دهم که تو لحظه ای از خود سستی نشان ندادی و برنگشتی، بلکه مَشی تو بر ایمان و بصیرت در دین رقم خورده بود».۱۶

«سید عبدالرزاق مقرم» تاریخ نویس معاصر شعری از علامه میرزا محمد علی اردوبادی بدین مضمون نقل می کند: «عباس (ع) که عالم به قرآن، آگاه به طریق هدایت، علم و دین و منسوب به خمسه طیّبه علیهم السلام است، شأنش را بسی والاتر از آن می‌دانم که تیری پرتاب کند و به هدف ننشیند یا کرداری از او سر زند و به گناه آلوده شود.

"در این بازی دو طرف می کوشند گویی (توپی) را با کمک چوبی به چاله‌ای بیاندازند که متعلق به طرف مقابل است"ما عصمت را در او، همانند زاده رسول خدا(ص)شرط نمی دانیم، ولی چنین نیست که بگوییم گناهی از او سر زده باشد».۱۷

هم چنین به نقل از عالم بزرگ، شیخ محمد طه نجف می نویسد: «او مقامش بلندتر از آن است که در این مقال از او یاد شود، بلکه مناسب است از او هنگام ذکر ائمه معصومین علیهم السلام که درود خداوند بر آنان باد، سخن رانده شود».۱۸

بهترین دلیل بر ایمان والای حضرت عباس (ع)، سخن امام صادق (ع) درباره ایشان است که در زیارت نامه حضرت آمده است که می فرماید: «خداوند لعنت کند مردمی را که مقام والای تو را نشناختند و حرمت این جایگاه بزرگ را شکستند».۱۹

عبادت

حقیقت پرستش، فروتنی روح و جسم انسان در برابر پروردگار است و از ایمان او سرچشمه می گیرد. هر چه درجه ایمان و شناخت بیشتر باشد، بندگی عمیق تر می شود. پرستش گران راستین در دنیا و آخرت به خوبی شناخته می شوند. اینان در آخرت با رویی درخشان و تابناک محشور می شوند و در دنیا نیز آثار بندگی و پرستش در سیمایشان پدیدار است: «سیماهُم فی وُجُوهِهِم مِنْ اَثَرِ السُّجُودِ؛ علامتِ آنان، اثر سجده در چهره هایشان است.۲۰

حضرت عباس (ع) پرستش گر راستین آفریدگار خویش بود و نشانه های عبادت در سیمای معصوم او آشکار بود. اثر سجده های طولانی بر پیشانی اش نقش بسته بود تا آن جا که قاتل او می گوید: «وی نیکو چهره و رشید بود که در پیشانی اش اثر سجده می درخشید».۲۱

او در آخرین شب زندگانی خویش، به همراه دیگر یاران باوفای امام حسین (ع) سرگرم راز و نیاز می شود و با توسن نیایش، به کرانه های روشن بندگی می شتابد.

آن شب، خیمه ها در روشنی فرو می رود و جاده های سبز قنوت در امتداد دست ها به آسمان کشیده می شود. زمزمه‌های عاشقانه در نسیم گرم کربلا می پیچد و فضا را دل نشین می سازد تا آن جا که برخی نگاشته اند: دشمنان در همان شب، از نیایش آنان دگرگون می شوند و سی و دو نفر از آنها به خیل عاشوراییان می پیوندند.۲۲

پی نوشت:

جلاء العیون، محمد باقر المجلسی، قم، انتشارات سرور، چاپ اول، ۱۳۷۳ ه . ش، ص ۶۷۸ ؛ مقاتل الطالبیین، ص ۵۶ ؛ بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۳۹ ؛ اعیان الشیعة، ج ۷، ص ۴۳۰ ؛ ناسخ التواریخ، ج ۲، ص ۳۴۱ ؛ تنقیح المقال، ج ۱، ص ۱۲۸؛ وسیله الدارین، ص ۲۶۵

نگرشی تحلیلی به زندگانی امام حسین (ع)، عباس محمود عقّاد، برگردان مسعود انصاری، تهران، نشر پردیس، ۱۳۸۰ ه . ش، ص ۵۷

ابو القربه، مجید زجاجی کاشانی، تهران، انتشارات سبحان، چاپ دوم، ۱۳۷۹ ه . ش، ص ۳۴

معالی السبطین، ج ۱، ص ۴۴۳ ؛ وسیلة الدارین، ص ۲۷۰

کبریت الأحمر، ص ۳۸۷

معالی السبطین، ج ۱، ص ۴۳۷

تنقیح المقال، ج ۲، ص ۱۲۸

شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، بیروت، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ ه .

"نوشته اند روزی امام علی (ع) در مسجد نشسته بود و با مردم صحبت میکرد که مردی اعرابی وارد مسجد شد"ق، ج ۱۹، ص ۳۹۳ ؛ بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۱۳۷ ؛ مقتل الحسین)ع( بحر العلوم، ص ۳۱۲

بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۱۳۸

مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، بیروت، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، چاپ دوم، ۱۴۰۸ ه . ق، ۱۹۸۸ م، ج ۱۵، ص ۲۱۵ ؛ مقتل الحسین)ع( للخوارزمی، ج ۱، ص ۱۲۲ ؛ مقتل الحسین)ع( بحر العلوم، ص ۳۱۲ ؛ کبریت الأحمر، ص ۴۰۶ ؛ ریاحین الشریعة، ص ۳، ج ۵۴

اعیان الشیعه، ج ۷، ص ۴۳۰

نهج البلاغه، حکمت ۵۱

کنز العُمال فی سنن الاقوال و الافعال، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی، بیروت، مؤسسة الرساله، بی تا، ج ۱۶، ص ۲۱۷

معالی السبطین، ج ۱، ص ۴۴۳

بطل العلقمی، ج ۲، ص ۴۴۳ و ۴۴۴

المزار، محمد بن محمد بن النعمان الشیخ المفید، بی جا، المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ ه . ق، ج ۵ - ۳، ص ۱۲۶ - ۱۲۱ ؛ کامل الزیارات، ابن قولویه قمی، برگردان محمد جواد ذهنی تهرانی، تهران، انتشارات پیام حق، چاپ اول، ۱۳۷۷ه . ش، ص ۷۸۶ ؛ بحار الأنوار، ج ۹۸، صص ۲۱۷ - ۲۰۶ ؛ مصباح المجتهد، الشیخ الطوسی، تصحیح اسماعیل الانصاری الزنجانی، بی تا، بی نا، ص ۶۶۸ - ۶۷۰ ؛ مصباح الزائر، ص ۲۱۴ - ۲۱۷

العباس(ع)، ص ۱۳۲

همان

المزار، ج ۵ - ۳، ص ۱۲۶ - ۱۲۱ ؛ بحار الأنوار، ج ۹۸، ص ۲۱۷ - ۲۰۶ ؛ مصباح المجتهد، ص ۶۶۸ - ۶۷۰ ؛ مصباح الزائر، ص ۲۱۴ - ۲۱۷ ؛ کامل الزیارات، ص ۷۸۶

فتح: ۲۹

مقاتل الطالبیین، ص ۳۲

نفس المهموم، ص ۱۱۸ ؛ بحار الأنوار، ج ۴۴، ص ۳۹۴

منابع خبر

اخبار مرتبط