رنجنامه ابوالفضل کریمی کارگر نوجوان شکنجه شده اعتراضات آبان // گفتند این اسلحه را گردن بگیر وگرنه دوست دخترت را می آوریم به او تجاوز می کنیم
رنجنامه ابوالفضل کریمی کارگر نوجوان شکنجه شده اعتراضات آبان // گفتند این اسلحه را گردن بگیر وگرنه دوست دخترت را میآوریم به او تجاوز میکنیم
ابوالفضل کریمی، نوجوان کارگر بازداشت شده در جریان اعتراضات سراسری آبان ۹۸ دوران محکومیت ۲۷ ماهه خود را در زندان تهران بزرگ سپری میکند. آقای کریمی توسط دادگاههای انقلاب و کیفری مجموعا به ۲۷ ماه زندان و ۱۰ میلیون تومان جزای نقدی محکوم شد، او در این پرونده با ۵ تن دیگر همپرونده است که همگی آزاد شدهاند و از میان آنها ۴ نفر در زمان بازداشت زیر ۱۸ سال سن داشتند. ابوالفضل کریمی اکنون با نوشتن نامهای که در ادامه میآید به شرح چگونگی بازداشت و بازجوییهای توام با شکنجه، ضرب و شتم و تهدید شدن به تجاوز به نزدیکانش پرداخته است. او در بخشی از نامه خود گفته است «در اوین بازجویی شدم. گفتند اگر حرف نزنی مادرت را میآوریم اینجا.
"ابوالفضل کریمی اکنون با نوشتن نامهای که در ادامه میآید به شرح چگونگی بازداشت و بازجوییهای توام با شکنجه، ضرب و شتم و تهدید شدن به تجاوز به نزدیکانش پرداخته است"گفتم آخر چه باید بکنم؟ گفتند این اسلحه را گردن بگیر. گفتم آخر بدبخت میشوم زندگیام خراب میشود. بعد گفتند دوست دخترت را میآوریم اینجا ترتیبش را میدهیم (تجاوز). گریه کردم و به شدت شکنجه روحی شدم.” او می گوید در حدود ۲ ماه ایام بازداشت فقط یکبار توانسته با خانواده اش تماس بگیرد و می افزاید “به زندان تهران بزرگ منتقل شدم. اینجا روزهایم به سختی میگذرد.
با فکر به مادری که قلبی مریض دارد و به تازگی عمل کرده و به کبد چرب نیز مبتلا شده است. جز من کسی کمکحال مادرم نیست. من از مادرم مراقبت میکردم پدرم نیز پای خود را از دست داده است و پیش از بازداشت من خرج خانواده را تامین میکردم. نمیدانم در در این چند ماه چه کسی از خانوادهام مراقبت کرده و به پدرم کمک میکند.»
به گزارش خبرگزاری هرانا، ابوالفضل کریمی، نوجوان بازداشت شده در جریان اعتراضات سراسری آبان ۹۸ دوران محکومیت خود را در زندان تهران بزرگ سپری میکند.
حضور در اعتراضات و بازداشت
ابوالفضل کریمی در تاریخ ۲۹ آبان ۱۳۹۸ در رابطه با اعتراضات سراسری سال ۹۸ موسوم به “اعتراضات آبان” توسط نیروهای اطلاعات سپاه در خیابان بازداشت و به بازداشتگاه این نهاد موسوم به بند دو الف زندان اوین منتقل شد. او نهایتا در تاریخ ۳ بهمن ۹۸ با پایان مراحل بازجویی به زندان تهران بزرگ منتقل شد.
رای دادگاه
ابوالفضل کریمی در بخش نخست پرونده خود در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۹۹ توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری از بابت اتهامات “اجتماع و تبانی علیه امنیت و فعالیت تبلیغی علیه نظام” به ۲ سال حبس تعزیری و از بابت مجازات تکمیلی به ۶ ماه روزی ۴ ساعت خدمات عمومی رایگان در شهرداری محکوم شد.
"گریه کردم و به شدت شکنجه روحی شدم.” او می گوید در حدود ۲ ماه ایام بازداشت فقط یکبار توانسته با خانواده اش تماس بگیرد و می افزاید “به زندان تهران بزرگ منتقل شدم"این حکم با عدم اعتراض و تسلیم به رای به ۱ سال و ۶ ماه زندان تقلیل یافت.
آقای کریمی همچنین در بخش دیگر پرونده خود در تاریخ ۱۴ تیر ۹۹ توسط شعبه ۱۰۱ دادگاه کیفری نسیم شهر (اکبرآباد) از بابت اتهامات “تخریب و تحریق، سرقت و اخلال در نظم و آسایش عمومی” به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شد. این حکم در مرحله تجدیدنظر به ۹ ماه زندان و ۱۰ میلیون تومان جزای نقدی تقلیل یافت.
ابوالفضل کریمی در این خصوص به آتش زدن ماشین شهرداری متهم شده اما خود این اتهام را رد کرده است.
آقای کریمی همچنین در این پرونده با “نیما نوروزی ۱۵ ساله”، “امیرحسین جعفری ۱۶ ساله”، “امیرحسین محمودپور ۱۶ ساله”، “علی پیرمحمدی حدودا ۱۸ ساله” و “علیرضا حسن خانی ۲۴ ساله، متاهل و پدر یک فرزند” هم پرونده است.
از میان این افراد امیرحسین جعفری و امیرحسین محمودپور هر کدام به سه ماه حبس تعزیری محکوم شدند اما پس از تحمل شش ماه زندان مدتی قبل از کانون اصلاح و تربیت استان تهران آزاد شدند. علی پیرمحمدی نیز به سه ماه حبس تعزیری محکوم شد اما پس از تحمل ۴ ماه زندان مدتی پیش از کانون اصلاح و تربیت استان تهران آزاد شد. همچنین نیما نوروزی به سه ماه حبس تعزیری محکوم شد اما پس از تحمل ۵ ماه و ۱۷ روز زندان مدتی پیش از کانون اصلاح و تربیت استان تهران آزاد شد. علیرضا حسن خانی دیگر متهم این پرونده نیز توسط دادگاه انقلاب تهران به سه ماه حبس محکوم شد و پس از پایان مدت محکومیت خود از زندان تهران بزرگ آزاد شد.
وی در بخش دیگر پرونده خود نیز توسط دادگاه کیفری به سه ماه زندان محکوم شده است که به وی گفته شده باید خود را جهت تحمل ایام حبس به زندان تهران بزرگ معرفی کند.
گفته میشود که در زمان بازداشت امیرحسین جعفری و امیرحسین محمودپور برای فشار بر آقای کریمی و برای گرفتن اعتراف به وسیله شوکر برقی در ناحیه پشت گردن، دست و پیشانی مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
بیوگرافی
ابوالفضل کریمی، فرزند محمد، متولد ۶ آذر ۱۳۸۰ است و در زمان بازداشت کمتر از ۱۸ سال سن داشته است.
او تا پیش از بازداشت به عنوان کارگر در یک تولیدی کفش واقع در باغ سپهسالار تهران مشغول به کار بوده و تنها نان آور خانواده خود بوده است.
رنجنامه
آقای کریمی با نوشتن رنجنامهای که جهت انتشار در اختیار هرانا قرار گرفته به شرح چگونگی بازداشت و بازجوییهای توام با شکنجه، ضرب و شتم و تهدید شدن به تجاوز به نزدیکانش پرداخته است.
متن کامل رنجنامه این شهروند در ادامه میآید:
«اینجانب ابوالفضل کریمی، محل صدور شناسنامه رباط کریم؛ در تاریخ ۲۹ آبان ۹۸ توسط ماموران اطلاعات سپاه بازداشت شدم. آن روز در مراسم ختم پدربزرگم بودم و ساعت چهار بعدازظهر بود از ختم برگشتم به پارکی که در نزدیکی محلهمان است رفتم.
دوستانم رفتند سیگار بخرند و دیدم دو نفر از روبرو و دو نفر از پشت سر به من نزدیک می شوند. اول فکر کردم آنها خفت گیر هستند و سمت دوستانم دویدم. داشتم میدویدم که ماموران اطلاعات سپاه دو تیر هوایی زدند که رسیدم پیش دوستانم. یک تیر دیگر هم شلیک کردند و من دستهایم را روی سرم گذاشتم.
یکی از ماموران اطلاعات سپاه با پا ضربهای به صورتم زد و زمین خوردم.
"من از مادرم مراقبت میکردم پدرم نیز پای خود را از دست داده است و پیش از بازداشت من خرج خانواده را تامین میکردم"یکی هم به شکم من ضربه زد و فحاشی کرد. ماموری با اسلحه ضربهای به سرم زدند که باعث شکستگی و خونریزی سرم شد. کیسهای که برای مسجد بود را روی سرم کشیدند. من را سوار ماشین کردند حدود نیم ساعت بعد به اطلاعات سپاه در محله خودمان واقع در اکبرآباد رسیدیم.
یکی از ماموران آمد و برایم لقب “کریم ساواکی” گذاشتند بعد با مشت به شکم من ضربه زدند طوری که نفسم گرفت. بعد من را به طبقه دوم اطلاعات سپاه بردند و در اتاقی رهایم کردند.
ماموری وارد شد و گفت شروع کن به حرف زدن. گفتم چه بگویم؟ گفت اسم، آدرس و اینکه چه کارهایی کردی؟ جواب دادم کاری نکردهام و کسی را هم نمیشناسم. ماموری که کنار من ایستاده بود با مشت به کمرم ضربهای زد و بعد ۱۰ مامور دیگر وارد اتاق شدند و شروع به ضرب و شتم من کردند. انگشت پاهایم دیگر معلوم نبود و معلوم با چه دارند میزدند. نزدیک به یک ساعت من را کتک زدند تا همگی ساکت شدند و یکی از آنها گفت حرف بزن دیگه.
"علی پیرمحمدی نیز به سه ماه حبس تعزیری محکوم شد اما پس از تحمل ۴ ماه زندان مدتی پیش از کانون اصلاح و تربیت استان تهران آزاد شد"گریه کردم و گفتم به خدا من کاری نکردم. آن مامور هم همراه با توهین گفت دروغ نگو.
بعد ضربه دیگری به شکمم زد و گفت اگر حرف نزنم دوباره ضرب و شتم خواهم شد. التماس میکردم تا رهایم کنند. یکی از ماموران من را به اتاق دیگری برد و به من غذا داد و گفت ما نمیخواهیم تو را اذیت کنیم. همکاری کنی کاری باهات نداریم.
سپس گفت باید به اتاق دیگری برویم. پرسیدم برای چه؟ دیگری جواد داد کاری نداشته باش و بلند شو تا برویم. در کل این مدت چشمبند داشتم. من را به اتاق دیگری منتقل کردند و یک نفر آمد پیش من گفت من سر تیم عملیات این گروه هستم که تو را دستگیر کرده است. آخر ارزش دو تا تیر داشت که مامورهای ما به خاطر تو تیر رها کردند؟ حرفی نزدم و باز گفت من تو را همهجا دیدهام و تو کل اینجا را خراب کردهای.
"همچنین نیما نوروزی به سه ماه حبس تعزیری محکوم شد اما پس از تحمل ۵ ماه و ۱۷ روز زندان مدتی پیش از کانون اصلاح و تربیت استان تهران آزاد شد"باز هم جوابی ندادم تا او گفت بلند شو. به سرم ضربهای زد و افتادم. بعد چهار پنج نفری من را زدند. گریه کردم و گفتم من را نزنید. بعد از ده دقیقه رهایم کردند و رفتند.
یک آمد گفت دراز بکش و روی کاشیها بخواب، گفتم سرد است و نمیشود.
گفت ساکت! میخوای بمیر! بعد رفت و من تا صبح دست و پا بسته نشستم. یکی آمد تو گفت بریم. رفتم من را بردند پیش قاضی کشیک که حضور نداشت و پس از آن به بازداشتگاه دو الف زندان بردند. در راه ماشین را نگهداشتند و یکی از ماموران در ماشین تا میتوانست من را کتک زد. دو روز در اوین بازجویی شدم.
"علیرضا حسن خانی دیگر متهم این پرونده نیز توسط دادگاه انقلاب تهران به سه ماه حبس محکوم شد و پس از پایان مدت محکومیت خود از زندان تهران بزرگ آزاد شد"گفتند اگر حرف نزنی مادرت را میآوریم اینجا. گفتم آخر چه باید بکنم؟ گفتند این اسلحه را گردن بگیر. گفتم آخر بدبخت میشوم زندگیام خراب میشود. بعد گفتند دوست دخترت را میآوریم اینجا ترتیبش را میدهیم (تجاوز). گریه کردم و به شدت شکنجه روحی شدم.
نزدیک به ۵۰ روز در سلول انفرادی بند دو الف اطلاعات سپاه بودم. بعد از آن ۱۵ روز نیز بند عمومی بودم. در تمام این مدت تنها یکبار توانستم با خانوادهام تماس بگیرم و از لحاظ روحی در وضعیت بدی بودم. بعد از آن نیز به زندان تهران بزرگ منتقل شدم. اینجا روزهایم به سختی میگذرد.
"یک تیر دیگر هم شلیک کردند و من دستهایم را روی سرم گذاشتم.یکی از ماموران اطلاعات سپاه با پا ضربهای به صورتم زد و زمین خوردم"با فکر به مادری که قلبی مریض دارد و به تازگی عمل کرده و به کبد چرب نیز مبتلا شده است. جز من کسی کمکحال مادرم نیست. من از مادرم مراقبت میکردم پدرم نیز پای خود را از دست داده است و پیش از بازداشت من خرج خانواده را تامین میکردم. نمیدانم در در این چند ماه چه کسی از خانوادهام مراقبت کرده و به پدرم کمک میکند.
دلیل شرکت من در اعتراضات ۲۵ آبان ۹۸ افزایش قیمت بنزین و مواد غذایی بود و با توجه به وضعیت اقتصادی ایران، دچار بحران شده بودم. خرج روزمره من بیشتر از درآمدم بود.
بیماری مادر و پدرم و سایر مشکلات باعث رنجم شد و من هم به عنوان یک معترض به این وضعیت به اعتراضات پیوستم. اما به دلیل اینکه قاضی عسگر جهانگیری بازپرس شعبه ۱ بازپرسی انقلاب بهارستان اتهامات سنگینی چون فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی و تخریب و تحریق اماکن عمومی و دولتی و اخلال در نظم عمومی به من وارد کرد و من هم اتهامات را قبول نداشته و قرار ۵۰ میلیون تومانی که بیش از توان اقتصادی من و خانوادهام بود، برایم صادر کرد از تاریخ ۲۹ آبان ۹۸ به صورت بلاتکلیف در زندان تهران بزرگ بسر میبرم. وضعیت مالی خانواده من مناسب نیست و مشکلات معیشتی باعث فروپاشی خانوادهام میشود. مادر مریضم با این وضعیت ممکن است جانش را از دست بدهد.
خواهش میکنم که به وضعیتم رسیدگی کنید. در محل سکونتمان اکثریت مردم از وضعیت مالی خوبی برخوردار نیستند.
"گفتم چه بگویم؟ گفت اسم، آدرس و اینکه چه کارهایی کردی؟ جواب دادم کاری نکردهام و کسی را هم نمیشناسم"من با توجه به شرایط سخت خودم و همنوعانم پا به این اعتراضات گذاشتم. افرادی که در اعتراضات ۲۵ آبان ۹۸ برای گرانی بنزین و گرفتن حق خود با شوق به خیابانها آمده بودند، اکنون در زندان تهران بزرگ با شرایطی سخت ازجمله مقابله با ویروس کرونا و در نبود امکانات کافی برای درمان و در امان ماندن از این ویروس مرگبار هستند. ما اکنون بسیاری از بازداشت شدگان این اعتراضات با فرا رسیدن نوروز ۹۹ دور از خانه و خانوادهام هستند و از لحاظ عاطفی و عصبی دچار مشکلات روحی هستند و چشمانتظار کمک هستند. تا امروز مسئولان کلی وعده به ما دادند و هیچکدام به حقیقت نپیوستهاند. ما به خاطر اعتراض و گرفتن حق خود به این مشکلات روحی در زندان دچار شدهایم.
از شما مردم عزیز انتظار میرود که حامی ما هموطنان خود باشید و همیشه در مقابل ظلم پایداری کنید.
ابوالفضل کریمی / تیرماه ۹۹/ زندان تهران بزرگ».
فیلمها و خبرهای بیشتر در کانال تلگرام پیک ایران
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران