آدمخواری در قلب اروپا
کشف استخوانهای یک فرد مفقود شده در آلمان و ارتباط این کشف با جنایت هولناکی که به آدمخواری مربوط می شود، بار دیگر افکار عمومی را در این کشور اروپایی نگران کرده است.
رسانه های آلمانی روز گذشته از کشف بقایای جسد یک مکانیک ۴۴ ساله خبر دادند که از دو ماه پیش مفقود شده بود. اکنون ردپای این استخوان ها به جنایتی اشاره دارد که یادآور ظهور مجدید یک جنایتکار آدمخوار در آلمان است.
«مارتین اشتلتنر» سخنگوی دادستان برلین روز گذشته پس از کشف بقایای مردی اهل این شهر که حدود دو ماه گم شده بود ، گفت در این جنایت نشانه هایی از آدم خواری وجود دارد. پیش از این ، نشریه های مانند بیلد گزارش داده بودند در این که فرد گمشده قربانی یک آدم خوار شده باشد، تردید وجود دارد. اکنون مظنون این جنایت بازداشت شده است. سخنگوی دادستان برلین نخواست در مورد جزئیات بیشتر تحقیقات توضیح دهد.
پس از چند سال که از آخرین مورد آدمخواری در آلمان می گذرد، این مسئله بار دیگر به سرخط اخبار این کشور بازگشته است.
"پیش از این ، نشریه های مانند بیلد گزارش داده بودند در این که فرد گمشده قربانی یک آدم خوار شده باشد، تردید وجود دارد"روز پنج شنبه یک قاضی حکم دستگیری یک مرد ۴۱ ساله را به دلیل انگیزه های جنایتکارانه صادر کرد. طبق اطلاعات خبرگزاری د.پ.آ.، فرد مظنون یک معلم شیمی است و گفته می شود در انجمن های مربوط به همجنسگرایان عضو بوده است.
راز این جنایت پس از پیدا شدن تکه های استخوان یک انسان در جنگلی در برلین آشکار شد. آنها بقایای مرد ۴۴ ساله آلمانی هستند که از ۵ سپتامبر مفقود شده و اکنون تحقیقات قتل نشان می دهد که وی قربانی یک جنایت هولناک شده است.
این اتفاق یادآور پرونده مشابهی است که به «آمخوار روتنبرگ» معروف است و در سال ۲۰۰۰ به عنوان یک جنایت عجیب در آلمان شناخته شد. عامل این جنایت از طریق تبلیغ شخصی در یک گروه اینترنتی با قربانی آینده خود آشنا شده بود، سرانجام دادگاه منطقه ای فرانکفورت در سال ۲۰۰۶ قاتل را به حبس ابد محکوم کرد.
«پترا کلاگس» جرم شناس معروف آلمانی ، تاریک ترین جنبه های رفتار انسان را در کتاب تخصصی خود 'قتل و آدم خواری' تشریح کرده است. وی در گفتگو با تارنمای «وکو انلاین» می گوید: وقتی از 'لذت' خوردن افراد دیگر صحبت می کنید ، در حال تفسیر یک پدیده ای ممنوعه هستید.
در جامعه امروز غرب بسیاری از فرایندها و عوامل وجود دارند که باعث می شوند فرد در جهت چنین رویکرد واگرایی رشد کند. این تحولات از اوایل کودکی آغاز می شود و طی آن بین محتوای نامناسب و پردازش نشده و رشد جنسی کودک ارتباط وجود دارد. اختلالات شخصیتی نیز ممکن است در این روند به وجود آید.
بر این اساس عاملان چنین جنایاتی دارای تجارب شدید خشونت ، از جمله خشونت جنسی ، مواد مخدر ، جرم و اغلب یک محیط آسیب دیده خانوادگی هستند. تجارب قوی از دست دادن نزدیکان مانند مرگ پدر یا مادر نیز می تواند نقش داشته باشد. این تجارب به ویژه در کودکی و نوجوانی ، بر روان هر فرد تأثیر ماندگاری دارد.
"سخنگوی دادستان برلین نخواست در مورد جزئیات بیشتر تحقیقات توضیح دهد.پس از چند سال که از آخرین مورد آدمخواری در آلمان می گذرد، این مسئله بار دیگر به سرخط اخبار این کشور بازگشته است"بعضا هرکسی که خشونت شدیدی را تجربه کند ، مرتکب جرم نمی شود. اما وقتی عوامل و فرایندهای خاصی با هم جمع شوند ، این خطر افزایش می یابد که افراد به گونه ای رشد کنند که به قاتلان زنجیره ای یا آدم خوارهای بی رحم تبدیل شوند.
گلاکس با اشاره به پرونده آدمخواری «آرمین میوز» یک مهندس کامپیوتر آلمانی که در سال ۲۰۰۰ قربانی خود را از طریق یک آگهی اینترنتی یافت و سپس قصد خود را عملی کرد، افزود: انحراف و بزهکاری متأسفانه بر پیشانی کسی نوشته نشده است. مجرمان از مقاطع مختلف تحصیلی و دارای هوش متفاوت هستند. مرتکب هرچه هوش بیشتری داشته باشد ، کار تحقیق دشوارتر است. در مورد آرمین میوز مطمئناً این مورد بود که عدم آگاهی از جرم در آن زمان به طور قابل توجهی به این جنایت کمک کرد.
این جرم شناس در این خصوص که در قانون آلمان هیچ نوع آدم خواری جرم کیفری وجود ندارد و دادستان ها باید به راه حل های دیگر مانند "قتل برای برآوردن میل جنسی" ، "قتل در صورت تقاضا" یا "برهم زدن آرامش مردگان" برای محکوم کردم مجرمان متوسل شوند، تاکید می کند: در حال حاضر به سختی می توان تصور کرد که چنین جنایاتی به طور ناگهانی به طور گسترده افزایش خواهد یافت.
مقررات فعلی ، حداقل در حال حاضر کافی است. اگر آشکار شود که آدم خواری به عنوان یک جرم کیفری بیشتر واقع می شود، احتمالاً به دلیل رسانه ای شدن بیش از حد، ممکن است دستگاه قضایی آلمان نیز به چشم یک جرم به آن بنگرد.
«بیل شوت» زیست شناس و محقق دانشگاه لانگ آیلند نیویورک که تخصصش رفتار خفاش ها است، به کالبدشناسی ، رفتار اجتماعی و تکامل آنها علاقه مند است. وی می گوید: ما قرن ها شیفته داستان های اغراق شده از آدمخواری شده ایم ، امروز به هنگام صحبت از آدمخواری، وحشت غیر قابل تصوری ما را مجذوب خود می کند. این مخلوطی از هجوم و هوس است که علاقه به تابو را دامن می زند و این کلیشه ها هستند که آن را شکل می دهند، اما در واقع آدم خواری چیزی نیست که فرد معمولاً درباره آن فکر کند و طبیعی تر از حد انتظار است.
نشریه بیلد در گزارشی با اشاره به این جنایت، تاریخچه ای از آدمخواری در آلمان ارائه می دهد و تاکید دارد این جنایت، تنها مورد آدمخواری در تاریخ معاصر این کشور نیست. معروفترین پرونده هایی که در این خصوص وجود دارد از این قرار است:
توماس اس.
"روز پنج شنبه یک قاضی حکم دستگیری یک مرد ۴۱ ساله را به دلیل انگیزه های جنایتکارانه صادر کرد"آدمخوار اهل کوبلنز
۱۰ ژانویه ۲۰۰۲ زابینه ال. (۲۲ ساله) هنگامی که در آپارتمان اتاق زیر شیروانی خود در نزدیکی کوبلنز خوابیده بود ، کشته می شود. پلیس می تواند قاتل را دستگیر کند. او پسر عموی مقتول توماس ال. ۲۶ ساله است.
آنچه در آن شب دقیقاً اتفاق افتاده هنوز به طور قطعی روشن نشده است.
محققان تصور می کنند که توماس ال. دختر عموی خود را خفه کرده است. گفته می شود که وی این زن جوان را در مکانی نامعلوم قطعه قطعه کرده و سپس آن را در آپارتمانش مخفی کرده است. محققان اعضای بدن مقتول را در حالی پیدا کردند که پخته شده و برای خوردن با برنج آماده شده بود.
هر چند هرگز قابل اثبات نیست که قاتل قبل از دستگیری از آن غذا خورده باشد، با این وجود ، دادستانی قاطعانه آن را فرض می کند. زیرا قسمت هایی از جسد تا به امروز یافت نشده است.
در دادگاه اول در دسامبر ۲۰۰۳ ، توماس ال.
"وی در گفتگو با تارنمای «وکو انلاین» می گوید: وقتی از 'لذت' خوردن افراد دیگر صحبت می کنید ، در حال تفسیر یک پدیده ای ممنوعه هستید"، که این عمل را تا به امروز انکار می کند ، تبرئه شد زیرا از نظر روانی نامتعادل بود و به بخش روانی منتقل شد. بعدها متهم به تجدید نظر متوسل شد و موفق شد حکم دادگاه را لغو کند. در دادگاه تجدیدنظر ، قضات توماس را مقصر دانستند. حتی با این حال نیز دادگاه نتوانست او را به حبس ابد محکوم کند. دلیل آن قانونی است که می گوید حکم علیه شخصی که به تجدید نظر متوسل شده است نباید در دادگاه دوم از دادگاه اول بدتر باشد.
به این ترتیب توماس ال. دوباره در بخش روانی بستری شد.
آرمین میوز ، آدمخوار اهل روتنبورگ
۹ مارس ۲۰۰۱. مهندس «برند یورگن براندس» ۴۳ ساله سوار قطار به کاسل می شود. وی در یک گروه اینترنتی آدم خواری ، تحت عنوان "کاتور" پیشنهاد داده بود که زنده خورده شود و بنابراین "فرانکی" را ملاقات کرد ، که به نوبه خود به دنبال فردی برای "قربانی کردن" بود. آرمین میوز ۴۴ ساله که در روتنبورگ زندگی می کرد با نام مستعار "فرانکی" در ایستگاه قطار به او می رسد و با هم به سمت خانه میوز می روند.
"در جامعه امروز غرب بسیاری از فرایندها و عوامل وجود دارند که باعث می شوند فرد در جهت چنین رویکرد واگرایی رشد کند"آدمخوار در آنجا "اتاق کشتار" ایجاد کرده است.
در خانه نیمه چوبی، میوز به درخواست قربانی خود در برابر دوربین اعضای بدنش را قطع کرده و می خورد. صبح روز بعد میوز قربانی را که هنوز زنده بوده می کشد و جسد را متلاشی می کند. او همه اینها را با دوربین فیلمبرداری خود ضبط می کند. در جریان دادرسی میوز اعتراف کرد که به تدریج اعضای بدن بیشتری را تهیه کرده و خورده است. او اعضای بدن انسان را در فریزر خود نگه می داشته است.
در ژوئیه ۲۰۰۲ ، پلیس با ردیابی یک کاربر اینترنتی اتریشی، میوز را پیدا کرد.
این آدمخوار در اینترنت به جستجوی قربانیان جدید پرداخته و به این جنایت اشاره کرده بود. پس از چندین دادگاه ، میوز در سال ۲۰۰۶ به جرم قتل و برهم زدن آرامش مردگان به حبس ابد محکوم شد.
یواخیم کرول از روهر
۲ ژوئیه ۱۹۷۶. ماریون کتنر ۴ ساله از یک زمین بازی ناپدید می شود. والدین ، آشنایان و پلیس ساعتها بیهوده بدنبال این دختر می گردند. وقتی بعداً محققان از همه همسایگان خانواده سوال کردند ، مردی در مورد مسدود شدن توالت طبقه همکف به پلیس می گوید که همسایه ای به نام یواخیم کرول به او گفته است یک خرگوش را کشته و احتمالاً به طور تصادفی توالت را مسدود کرده است.
یک لوله کش تأیید کرد که تکه هایی از گوشت داخل حباب توالت را مسدود کرده است، اما آنها به خرگوش تعلق نداشتند ، بلکه متعلق به دختر بچه بودند.
"این تحولات از اوایل کودکی آغاز می شود و طی آن بین محتوای نامناسب و پردازش نشده و رشد جنسی کودک ارتباط وجود دارد"محققان جسد ماریون را در آپارتمان اتاق زیر شیروانی کرول پیدا می کنند، در حالی که خرد شده و در کیسه های پلاستیکی بسته بندی شده بوده و قابلمه ای نیز روی اجاق گاز بوده که با هویج و دست کودک پر شده است.
در هفته های بعد جنایتکار ۴۳ ساله اعتراف کرد که در سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۷۲ به قتلهای مشابه پرداخته داده است. در روند دادرسی وی بعداً به جرم هشت قتل به ۹ بار حبس ابد محکوم شد و سرانجام در زندان درگذشت.
برنهارد اوهم ، جانور کمنیتس
۱۷ ژانویه ۱۹۴۸. نزدیکان ایدا اوهم ۶۳ ساله گم شدن او را به پلیس گزارش دادند. کرکره های مغازه کوچکش چند روز بود که بسته بود. روی یک یادداشت روی درب "بسته شده به دلیل بیماری" نوشته شده بود.
نزدیکان متوجه می شوند: برادر آیدا ، برنهارد اوهم ۶۷ ساله ظاهراً علاقه ای به موضوع ناپدید شدن خواهرش ندارد. وقتی او کمی بعد نزد پلیس آمد ، بازپرس ها مشکوک شدند. زیرا برنارد اوهم قبلاً چند ماه پیش به جرم اقدام به قتل همسرش تحت بازجویی قرار گرفته بود.
اوهم بلافاصله دستگیر می شود. بازرسان پلیس در آپارتمان وی جستجو می کنند و تصاویری را در آنجا می بینند که احتمالاً هرگز فراموش نخواهند کرد. قابلمه ها ، کاسه ها و سطل ها در همه جا پر از گوشت انسان است.
"اختلالات شخصیتی نیز ممکن است در این روند به وجود آید.بر این اساس عاملان چنین جنایاتی دارای تجارب شدید خشونت ، از جمله خشونت جنسی ، مواد مخدر ، جرم و اغلب یک محیط آسیب دیده خانوادگی هستند"در زیرزمین دست و پاهای قطع شده و سر بریده زن گم شده را در سطل پیدا می کنند.
اوهم در ابتدا این عمل را انکار می کند ، اما بعداً همه چیز را قبول می کند. طبق گفته های خودش ، او مقادیر زیادی گوشت مقتول را با سگ خود خورده است. بعداً در زندان او حتی درخواست کرد که تکه ای از جسد را به سلولش بیاورند و گفت نیازی به گرم کردن آن نیست ، او همانگونه آن را می خورد.
محل اقامت بعدی این آدمخوار ثبت نشده است. اعتقاد بر این است که وی در حالی که حکم ۱۰ سال زندان داشته درگذشته است.
فریتز هارمان ، خون آشام از هانوفر
۱۷ مه ۱۹۲۴. کودکان هنگام بازی ، یک جمجمه انسان در سواحل لاین پیدا می کنند.
این اولین عضو انسانی از پنج موردی است که در روزها و هفته های بعدی در اینجا کشف می شود. این مقدمه تحقیقات پلیس است که به یکی از بدترین قتل های زنجیره ای در ژوئن ۱۹۲۴ در آلمان پایان می دهد.
در این مجموعه جنایت، قصاب «فریتز هارمان» از سال ۱۹۱۸ حداقل ۲۴ پسر را کشته بود. کوچکترین قربانی وی ۱۰ ساله و بزرگترین آنها ۲۲ ساله بود.هارمان قربانیان خود را "پسر عروسک" می نامید. او بچه ها را به بهانه های مختلف به آپارتمان خود می آورد و بعضی اوقات به مدت چند هفته مورد آزار و اذیت قرار می داد. سپس پسرها را با گاز گرفتن رگ گردن می کشت و سپس بدن پسران را تکه تکه می کرد.
"وی می گوید: ما قرن ها شیفته داستان های اغراق شده از آدمخواری شده ایم ، امروز به هنگام صحبت از آدمخواری، وحشت غیر قابل تصوری ما را مجذوب خود می کند"گفته می شود که وی برخی از آنها را به صورت سوسیس و کالباس فرآوری کرده ، آنها را خورده و همچنین قوطی هایی از آن را به رستورانی در نزدیکی خانه اش فروخته است. با این حال این ادعا هرگز به طور قطعی ثابت نشد.
در ۱۹ دسامبر ۱۹۲۴، قصابی که ۲۴ بار مرتکب قتل شده بود به ۲۴ بار اعدام محکوم شد و این حکم چهار ماه بعد در حیاط زندان دادگاه منطقه ای هانوفر اجرا شد.
۳۱۰ ۳۱۰
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران