قسمت صد و بیست صداقت‌ سیز

پندار - ۹ آبان ۱۴۰۱

   سریال صداقت‌ سیز قسمت صد و بیست 120Sedaghatsiz Serial Part ۱۲۰

صبح آسیه بیدار می‌شود و پیغام آراز را می‌بیند که در آن از او خواهش کرده با هم حرف بزنند. آسیه اهمیتی به پیغام او نمی‌دهد. آراز در خانۀ خود با غدیر صحبت می‌کند و می‌گوید باید خودش را کنترل می‌کرد. او از این‌که آسیه دو روز است جوابش نمی‌دهد ناراحت و کلافه است. آسیه سر میز صبحانه پَکر است و آسیه یادش می‌آید که آن روز در خانۀ ولکان با دیدن صحنۀ شکستن قاب عکس توسط آراز شوکه شده بود.

"   سریال صداقت‌ سیز قسمت صد و بیست 120Sedaghatsiz Serial Part ۱۲۰ صبح آسیه بیدار می‌شود و پیغام آراز را می‌بیند که در آن از او خواهش کرده با هم حرف بزنند"او سپس به ولکان گفته بود برای گفتن این‌که درین به پدر ایپک پول داده آمده است. درین دستپاچه شده بود.

دستیار آراز با غدیر تماس می‌گیرد و می‌گوید زنی را در روستا پیدا کرده که مشکوک است. اما اسم او عایشه نیست و گورزال است. غدیر از او می‌خواهد همان‌جا بماند و خانه را زیرنظر بگیرد.

ولکان با لیلا قرار می‌گذارد و آن‌ها به کافه می‌روند. ولکان روزنامۀ قدیمی زمان آتش‌سوزی را به لیلا نشان می‌دهد و به او می‌گوید مادر آراز زنده است و شاید لیلا بخواهد زودتر از آراز او را پیدا کند. لیلا تعجب می‌کند.

در بیمارستان جیران حالت تهوع دارد و به دستشویی می‌رود. آسیه به جیران می‌گوید اگر به کمک نیاز داشت و حالش دوباره بد شد به او خبر بدهد. درین دمیر را به مدرسه می‌راسند.

"آسیه سر میز صبحانه پَکر است و آسیه یادش می‌آید که آن روز در خانۀ ولکان با دیدن صحنۀ شکستن قاب عکس توسط آراز شوکه شده بود"او جلوی مدرسه منتظر می‌ماند و وقتی پدر ایپک، ایپک را می‌رساند درین به سمت ماشین او می‌رود و با پدر ایپک دعوا می‌کند و پولش را می‌خواهد. پدر ایپک انکار می‌کند که از درین پول گرفته. درین با عصبانیت می‌گوید ایپک شاهد است که او پول داده و پدر ایپک می‌گوید او هیچ کاری نمی‌تواند بکند.

ملیح و بهار گونول در بیمارستان هستند و جنسیت بچه بهار قرار است مشخص شود. گونول از دریا می‌خواهد که جنسیت را به بهار و ملیح نگوید و می‌خواهد جشن تعیین جنسیت بگیرد و همه را غافلگیر کند.

آراز مدام با آسیه تماس می‌گیرد اما آسیه جواب نمی‌دهد. آراز پیغام می‌دهد و از آسیه می‌خواهد که اجازه بدهد تا همه‌چیز را به او توضیح بدهد.

لیلا به آدرسی که ولکان از خانۀ عایشه داده می‌رود. عایشه اول همه‌چیز را انکار می‌کند. لیلا عکس قدیمی آن‌ها را نشان می‌دهد و می‌گوید پسر عایشه زنده است.

"ولکان روزنامۀ قدیمی زمان آتش‌سوزی را به لیلا نشان می‌دهد و به او می‌گوید مادر آراز زنده است و شاید لیلا بخواهد زودتر از آراز او را پیدا کند"او عکس آراز را نشان می‌دهد و می‌گوید خودش هم عروس عایشه است. عایشه با دیدن عکس آراز شوکه می‌شود و از حال می‌رود. لیلا به عایشه رسیدگی می‌کند تا بهتر شود. او همه‌چیز را برای عایشه توضیح می‌دهد و می‌گوید آراز تصور می‌کرد مادرش مرده و در لندن زندگی می‌کرد و آنها هم در لندن با هم آشنا شدند و ازدواج کردند. عایشه می‌گوید او زمان آتش‌سوزی مجروح شد و او را به بیمارستان بردند و در آنجا گفتند که شوهر و پسرش هر دو مرده‌اند.

لیلا می‌گوید چند روز دیگر تولد آراز است و می‌خواهد مادرش را به عنوان هدیه تولد پیش او ببرد. او همچنین توضیح می‌دهد که آنها از هم جدا شده‌اند و یک زن دیگر زندگی او را خراب کرده است.

آراز به بیمارستان می‌رود و می‌خواهد با آسیه صحبت کند. او آسیه را به خانۀ خودش می‌برد. آراز با حرص در مورد تمام اشتباهات و اذیت‌های ولکان در این مدت صحبت می‌کند و می‌گوید تحمل ندارد که ولکان به آسیه نزدیک شود و عکس آسیه در خانۀ ولکان باشد.

"او جلوی مدرسه منتظر می‌ماند و وقتی پدر ایپک، ایپک را می‌رساند درین به سمت ماشین او می‌رود و با پدر ایپک دعوا می‌کند و پولش را می‌خواهد"آسیه که کلافه است می‌گوید می‌خواهد همه‌چیز را رها کند و برود. آراز آسیه را بغل می‌کند و او را آرام می‌کند. آنها با هم آشتی می‌کنند.

درین به خانۀ ملیح و بهار می‌رود و ماجرای پول دادن به پدر ایپک را به ملیح می‌گوید و از او راه‌حلی می‌خواهد تا پول را پس بگیرد. ملیح به همراه درین به خانۀ پدر ایپک می‌رود و سعی دارد با زبان خوش او را قانع کند که پول را پس بدهد.

درین می‌گوید ایپک شاهد پول دادن او بوده. پدر ایپک، ایپک را صدا می‌زند و از او در این مورد سؤال می‌کند. ایپک انکار می‌کند و می‌گوید درین پولی به پدرش نداده است. درین عصبانی می‌شود. ملیح پدر ایپک را تهدید می‌کند و می‌گوید پول را خواهد گرفت.

"درین با عصبانیت می‌گوید ایپک شاهد است که او پول داده و پدر ایپک می‌گوید او هیچ کاری نمی‌تواند بکند"

آسیه به‌همراه آراز به خانه می‌رود. او از علی می‌خواهد که با آراز درست رفتار کند. آراز احوال علی را می‌پرسد و می‌خواهد برود. او دم در ولکان را می‌بیند و آنها شروع به طعنه زدند به یکدیگر می‌کنند. آراز می‌گوید ولکان همیشه پشت در این خانه خواهد ماند سپس می‌رود.

آسیه دم در می‌آید و فیلم دوربین خانه‌اش را به ولکان نشان می‌دهد و با تهدید می‌گوید اگر می‌خواهد از او شکایت نکند داخل برود و با علی صحبت کند و متقاعدش کند که آراز آدم خوبی‌ست و از او بخواهد با او خوب برخورد کند و او را بپذیرد.

ممنون از این‌که با من همراه بودید، خدانگهدار.

قسمت بعدی - سریال صداقت‌ سیز قسمت صد و بیست و یک ۱۲۱ قسمت قبلی - سریال صداقت‌ سیز قسمت صد و نوزده ۱۱۹ Next Episode - Sedaghatsiz Serial Part ۱۲۱ Previous Episode - Sedaghatsiz Serial Part ۱۱۹

منابع خبر

اخبار مرتبط

پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۹ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۹ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۹ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۹ آبان ۱۴۰۱