سرنگونی و مرگ رضاشاه /روایت محمدرضا شاه از استعفای پدر

سرنگونی و مرگ رضاشاه /روایت محمدرضا شاه از استعفای پدر
خبر آنلاین
خبر آنلاین - ۲۵ شهریور ۱۳۹۹

«پس از جنگ جهانی اول برای مدت کوتاهی، صفوف نیروهای موافق و مخالف با یکدیگر مشخص نبود اما طولی نکشید که سه جناح در مقابل هم قرار گرفتند؛ یک سوی کارزار شوروی بود، سوی دیگر دولت‌هایی شامل آلمان، ایتالیا و ژاپن و در طرف سوم هم دولت‌های انگلستان، فرانسه و لهستان موسوم به متفقین قرار داشتند. تسخیر اتیوپی توسط ایتالیا، حمله ژاپن به چین و اشغال چکسلواکی توسط آلمان، زمینه‌های آغاز جنگ دوم جهانی را فراهم کرد. سرانجام با حمله آلمان و شوروی به لهستان، جنگ جهانی دوم آغاز شد و با شروع آن در حالی‌ که ایران بی‌طرفی کامل خود را در این مخاصمه بزرگ اعلام کرده بود، دولت‌های قدرتمند به بهانه‌های مختلف، خودسرانه وارد ایران شده و آن را اشغال نظامی کردند.‌

‌آغاز تحول بزرگ‌

تحول بزرگی که در نیمه دوم سلطنت رضاشاه، سیاست خارجی ایران را تحت‌الشعاع قرار داد، روی‌ کار آمدن هیتلر در آلمان و پیشرفت سریع اقتصادی و نظامی آن کشور بود. پیش‌ از این انگلستان و فرانسه به سبب تمایلات ضد کمونیستی هیتلر در مقابل توسعه‌طلبی‌های آلمان، سیاستی مسالمت‌آمیز را در پیش گرفته بودند. این سیاست تا شروع جنگ دوم جهانی ادامه یافت.

"تسخیر اتیوپی توسط ایتالیا، حمله ژاپن به چین و اشغال چکسلواکی توسط آلمان، زمینه‌های آغاز جنگ دوم جهانی را فراهم کرد"از این زمان به بعد هم‌زمان با قدرت‌گرفتن هیتلر، رضاشاه به‌شدت به آلمانِ هیتلری متمایل شد و روابطش را با آن گسترش داد. این امر، اسباب نگرانی انگلیس را فراهم کرد. شوروی هم از این امر ناخشنود بود.‌

محمود طلوعی در کتاب «پدر و پسر» دراین‌باره می‌نویسد: «روابط ایران و آلمان رو به گسترش نهاد و آلمان در آخرین سال‌های سلطنت رضاشاه به صورت بزرگ‌ترین شریک تجاری ایران درآمد. رضاشاه، بخش اعظم ارز حاصله از سهم مشارکت ایران در شرکت نفت را صرف خرید کالا از آلمان می‌کرد و این برای انگلیسی‌ها ناگوار بود.»

بعد از آغاز جنگ جهانی دوم و مصائبی که انگلستان در آغاز جنگ متحمل شد، رضاشاه انگلیسی‌ها را برای پرداخت بدهی‌های معوقه به ایران و افزایش سهم ایران از شرکت نفت، تحت فشار قرار داد. انگلیسی‌ها در آن شرایط دشوار تسلیم شدند ولی کینه و نفرت آنها از رضاشاه دوچندان افزایش یافت.

انگلیسی‌ها برای انتقام‌جویی از او مترصد فرصتی بودند که با حمله آلمان هیتلری به شوروی فراهم شد.‌

چرچیل، نخست‌وزیر وقت بریتانیا، فردای حمله هیتلر به خاک شوروی، دست دوستی به‌ سوی استالین دراز کرد و رضاخان، اولین قربانی این دوستی بین دو دشمن بود. با این که دولت‌های انگلیس و فرانسه از خردشدن شوروی با حمله آلمان خوشحال بودند اما به علت پیشرفت‌های آلمان و به‌ خطر افتادن منافع غرب در خاورمیانه، تصمیم گرفتند به حمایت از شوروی بشتابند و ایران بهترین راه کمک بود.‌

‌اعلام بی‌طرفی‌

در کوران جنگ جهانی دوم، پیش از آن که انگلیس و فرانسه به آلمان اعلان جنگ کنند، ایران بی‌طرفی خود را به آگاهی دولت انگلستان رسانده بود اما بدیهی بود که بی‌طرفی ایران به سبب اهمیت جغرافیای نظامی نمی‌توانست به دیده احترام نگریسته شود؛ علاوه بر این که بهانه بزرگی مانند تمایل ایران به آلمان نازی، توسعه روابط صنعتی و تجاری با آن کشور و وجود جاسوسان آلمانی در ایران کافی بود تا هر لحظه، هراس هجوم متفقین، فضای ایران را آشفته‌تر کند.‌

این‌چنین بود که سرانجام با پیشروی فزاینده ماشین پرقدرت جنگی آلمان نازی و اشغال ناباورانه اروپا، راهی جز ایران برای رساندن مهمات و سازوبرگ جنگی به روسیه باقی نماند. سرانجام در نیمه‌شب دوشنبه، سوم شهریور ۱۳۲۰ قوای شوروی با پشتیبانی تانک و هواپیما از شمال و قوای انگلیس از مرزهای غربی، وارد ایران شدند. جبهه دوم ارتش انگلیس از مرز خسروی عبور کردند و تأسیسات نفت شاه را تصرف و به سوی کرمانشاه پیشروی کردند. نیروهای ایرانی در برابر آنان مقاومت زیادی کردند اما فرمان ترک مقاومت به تمام واحدهای نظامی ابلاغ شد و نیروهای انگلیس و شوروی به هم پیوستند و ارتش ایران با سرعتی باورنکردنی تارومار شد.‌

یکی از پیامدهای اشغال ایران به دست متفقین، سقوط رژیم رضاشاه و به‌قدرت‌رسیدن فرزندش محمدرضا بود.

"پیش‌ از این انگلستان و فرانسه به سبب تمایلات ضد کمونیستی هیتلر در مقابل توسعه‌طلبی‌های آلمان، سیاستی مسالمت‌آمیز را در پیش گرفته بودند"در همان ساعتی که ایران مورد حمله نیروهای شوروی و انگلستان قرار گرفت، اسمیرنُف، سفیر شوروی و سر ریدر بولارد، وزیرمختار انگلستان، منصور نخست‌وزیر ایران را از جریان حمله مطلع کردند. مولوتف، کمیسر امور خارجه شوروی نیز یادداشتی به محمد ساعد، سفیر وقت ایران در مسکو تسلیم کرد که در آن ورود قوای شوروی به ایران به استناد مواد پنجم و ششم عهدنامه دوستی ۱۹۲۱ میلادی و برای جلوگیری از فعالیت آلمان‌ها در ایران که خطری برای امنیت شوروی به شمار می‌رفت، توجیه شده بود. رضاشاه که در مقابل حمله ناگهانی دو همسایه نیرومند غافلگیر شده بود، بلافاصله به وسیله سفرای ایران در مسکو، لندن و واشنگتن از دولت‌های مزبور تقاضا کرد عملیات نظامی را بی‌درنگ متوقف کرده و با او وارد مذاکره شوند. متفقین جوابی به این تقاضا نداده و تلویحا فهماندند که دیگر دیر شده است.‌

‌برکناری منصور و روی‌ کار آمدن فروغی‌

رضاشاه به تصور این که متفقین حاضر نیستند با منصور نخست‌وزیر وارد مذاکره شوند، او را برکنار و محمدعلی فروغی را که بیشتر مورد قبول انگلیسی‌ها بود، مأمور تشکیل کابینه جدید کرد. به پیشنهاد فروغی رضاشاه به همه واحدهای نظامی دستور ترک مقاومت صادر کرد.

پس از این اقدام، فروغی با نمایندگان شوروی و انگلستان وارد مذاکره شد. رضاشاه حاضر به قبول تقاضایی مبنی بر آن که سفرای دو دولت به‌ جای اخراج اتباع آلمانی، تحویل آنها را به قوای متفقین در دستور کار قرار دهند، عملی خصمانه درباره آلمان دانست. در نتیجه چنین موضعی مذاکرات طول کشید. نیروهای متفقین هم اولتیماتومی دادند که اگر دولت ایران تا ۴۸ ساعت اتباع آلمانی را به نیروهای آنها تسلیم و سفارتخانه‌های آلمان، ایتالیا، رومانی و مجارستان را تعطیل نکند، قوای متفقین پایتخت را اشغال خواهند کرد. از آنجا که رضاشاه جواب صریحی به اولتیماتوم متفقین نداد، در ۱۶ سپتامبر برابر با ۲۵ شهریور ۱۳۲۰، قوای شوروی و انگلستان از شمال و جنوب به سوی تهران حرکت کردند.

"از این زمان به بعد هم‌زمان با قدرت‌گرفتن هیتلر، رضاشاه به‌شدت به آلمانِ هیتلری متمایل شد و روابطش را با آن گسترش داد"رضاشاه به‌ناچار در همان روز به نفع ولیعهدش محمدرضا از سلطنت استعفا داد.‌

محمدرضا پهلوی در کتاب «پاسخ به تاریخ» می‌نویسد: «متفقین به دولت ایران اطلاع دادند که قوای مسلح آنها در ۲۶ شهریور ۱۳۲۰ تهران را اشغال خواهند کرد. به محض دریافت این خبر، پدرم گفت: آیا تو فکر می‌کنی که من حاضرم از یک سرگرد انگلیسی دستور بگیرم؟ سپس در روز ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ پدرم استعفا داد.»

‌استعفا

این‌چنین بود که هم‌زمان با حرکت نیروهای متفقین به سوی تهران، رضاشاه، نامه استعفایی را که توسط فروغی تهیه شده بود، امضا کرد و صبح روز ۲۵ شهریور راهی اصفهان شد. متن استعفا به این شرح بود: «نظر به این که من همه قوای خود را در این چندساله، مصروف امور کشور کرده و ناتوان شده‌ام، حس می‌کنم که وقت آن رسیده که یک قوه و بنیه جوان‌تری به کارهای کشور که مراقبت دائم لازم دارد، بپردازد و اسباب سعادت‌ورزی ملت را فراهم آورد؛ بنابراین امر سلطنت را به ولیعهد و جانشین خود سپرده و از کار کناره گرفتم. از امروز که ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ است عموم ملت از کشوری و لشکری، ولیعهد و جانشین قانونی من را باید به سلطنت بشناسند و آنچه از سوی مصالح نسبت به من می‌کردند، نسبت به ایشان منظور دارند.»

استعفانامه رضاخان که منتظر تعیین تکلیف ولیعهد بود، پیش از سوگند محمدرضا در مجلس خوانده شد و مقدمات رفتن پدر و انتصاب پسر به سلطنت تدارک دیده شد. روز ۲۵ شهریور، استعفای رضاشاه و انتصاب محمدرضا به سلطنت به مجلس اعلام شد و روز ۲۶ شهریور، محمدرضا در مجلس سوگند خورد و رسما شاه شد.‌

‌دوران تبعید

برنامه سفر رضاشاه که انگلیسی‌ها برای او تنظیم کرده بودند، این بود که از طریق کرمان به بندرعباس برود و از آنجا با یک کشتی، عازم هندوستان شود.

به رضاشاه گفته بودند که پس از مدتی اقامت در هندوستان، به هر جا که خودش مایل باشد، می‌تواند سفر کند. رضاخان به‌سرعت، سوار اتومبیلش شد تا به سوی اصفهان و سپس کرمان حرکت کند. خانواده‌اش قبلا به اصفهان رفته بودند. رضاخان هم عجله داشت که سریع تهران را ترک کند تا به دست قشون روس نیفتد، زیرا هر لحظه ممکن بود آنان از کرج به تهران برسند. رضاخان از اصفهان به کرمان و سپس به بندرعباس رفت.

"انگلیسی‌ها در آن شرایط دشوار تسلیم شدند ولی کینه و نفرت آنها از رضاشاه دوچندان افزایش یافت"او از بندرعباس با یک کشتی تجاری، عازم بمبئی شد. بر خلاف انتظار مسافران، کشتی به بمبئی نرفت و مسیر جزیره موریس را در پیش گرفت. سرانجام رضاشاه به «ژوهانسبورگ» در آفریقای جنوبی فرستاده شد. سه‌ سالی در این جزیره روزگار گذراند تا این که سرانجام در چهارم مرداد ۱۳۲۳ بر اثر سکته قلبی درگذشت.‌

یرواند آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» می‌نویسد: «سرنگونی و سرانجام مرگ رضاشاه در تبعید که در آخرین سال‌های پادشاهی به مستبدی حریص و بی‌رحم و مرموز تبدیل شده بود، کسی را متأسف و متأثر نکرد.» پیکر رضاشاه پس از مرگ ابتدا به مصر منتقل شد و به‌صورت امانت در آن کشور باقی ماند تا این که سرانجام در سال ۱۳۲۸ جسد او را به ایران آوردند و در آرامگاهی در شهرری به خاک سپردند.»

۲۷۲۷

منابع خبر

اخبار مرتبط