ستایشِ فتحالله مجتبایی در زادروزش
محمدجعفر یاحقی در پیامی با تبریک زادروز فتحالله مجتبایی نوشته است: دانش و بالاتر از آن بینشی که در وجود این مرد به مثابۀ خیم و خویی والا و گوهرین راسخ و استوار شده از او والاگهری ساخته است که مغناطیس وجودش روحهای بالابلند و فرانگر را به تعظیم فرامیخواند. وقار علمی و اندیشهمداری کمترین خویشکاری و کمگویی و بزرگبینی بیشترین مایههای وجودی او را تشکیل میدهد
فتحالله مجتبایی، نویسنده، محقق، مترجم و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی امروز (۱۸ آذرماه) نود و ششمین برگ از دفتر زندگیاش را ورق میزند. به همین مناسبت محمدجعفر یاحقی، استاد دانشگاه و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده به این چهره مطرح زبان و ادبیات فارسی و استاد ادیان و عرفان و هندشناس پرداخته است.
در متن یادداشت یاحقی میخوانیم: «یکی از زیانهای زندگی در شهرستان، در کنار همۀ سودمندیهایش، این است که دستت از دامان مرکزنشینان بسیاری که دوستشان میداری کوتاه است. گو اینکه در شرایط کنونی اگر در مرکز هم باشی به هزار دلیل روشنتر از آفتاب دستت به دامان کسی نمیرسد و تو ناگزیر باید ارادتت را اویسی در سینه داشته باشی.
یکی از آنها که من سالها نادیده به او دل بسته و مهرش را اویسی در دل داشته بودم، استاد سیدفتحالله مجتبایی بود.
"گو اینکه در شرایط کنونی اگر در مرکز هم باشی به هزار دلیل روشنتر از آفتاب دستت به دامان کسی نمیرسد و تو ناگزیر باید ارادتت را اویسی در سینه داشته باشی"نام او را از دبیرستان شنیده و با کارهایش اندک و بسیار آشنا بودم. وقتی در سالهای آخر دبیرستان قرار بود با تاریخ ادبیات فارسی فراتر از کتابهای درسی آشنا بشوم ترجمۀ بخشی از تاریخ ادبیات براون را که او با عنوان: «از فردوسی تا سعدی» به پارسی برگردانده بود، دیده و نام مترجمش گوشۀ ذهنم نشسته بود. کمی بعد در همان سالهای اول دانشکده که چیزی به نام نقد ادبی به گوشم خورده و به سراغ «بوطیقای ارسطو» رفته بودم و، معلممان که گفته بود دو ترجمه از این کتاب به فارسی هست و بعد هم هنر شاعری را بر فن شعر ترجیح داده و خواندنش را به ما سفارش کرده بود، با این نام آشنا بودم. یا بعدترها که «طوطینامه» درآمد و اسم تاگور به گوشم خورد و با هند بیشتر آشنا شدم، دیدم کسی که به او احترامی در دل میداشتم نامش اینجا هم هست. حالا از شهر زیبای افلاطون که «شاهی آرمانی در ایران باستان» را هم به دنبال داشت چیزی نمیگویم که علاقۀ من بیشتر به لغت فرس معطوف مانده بود، لابد به دلیل خراسانی بودن مؤلف و کهنواژههای مأنوس در فضای مطالعاتی شاهنامه، که آن سالها کمکم داشت مهمترین دغدغۀ ذهنی من میشد.
استاد مجتبایی آن سالها به مشهد نیامده و یا کم آمده بود، و اگر هم آمده بود برای شرکت در کنگره و کنفرانسی نبود که اگر بود محال است که من ندیده باشم چنانکه بسیاری دیگر از دوستداشتههای اویسی را در همین کنگرهها و مجالس علمی پیدا کرده بودم.
مهم هم نیست برای آنکه من وی را در لابهلای کتابهایش همیشه میدیدم و تا آنجا از طریق همین دیدن نامرئی با او مأنوس بودم که ابداً نمیتوانم به یاد بیاورم که قبل از حضور در فرهنگستان و ارتباط حصولی کی و کجا با ایشان رودررو ایستادهام. دانش و بالاتر از آن بینشی که در وجود این مرد به مثابۀ خیم و خویی والا و گوهرین راسخ و استوار شده از او والاگهری ساخته است که مغناطیس وجودش روحهای بالابلند و فرانگر را به تعظیم فرامیخواند. وقار علمی و اندیشهمداری کمترین خویشکاری و کمگویی و بزرگبینی بیشترین مایههای وجودی او را تشکیل میدهد. هروقت به یاد میآورم که مجتبایی چندین سال رایزن فرهنگی ایران در هند بوده، به فضای رایزنی آن روزگار رشک میبرم و وقتی میبینم که او با فراگیری زبان سانسکریت و تخصص ویژه در هندشناسی و نکتهبینی در ادیان و مکتبهای فلسفی شرق دور چه لیاقتی اندوخته است بر عمر تلفکرده و بودجۀ هدرشدۀ همۀ رایزنان بعدی تأسف میخورم. روح مدارا و همگرایی شگرفی که در نهاد این مرد راسخ مانده و وقت و بیوقت متبلور میشود، آموزهای است که گمانم از رهگذر فرورفتن در ادیان و نحلههای گوناگون خاصه ادیان و عرفان هندی و اندیشههای صیقلی شرق دور، برای وی فراهم آمده است.
" یکی از آنها که من سالها نادیده به او دل بسته و مهرش را اویسی در دل داشته بودم، استاد سیدفتحالله مجتبایی بود"تکثّر فرهنگی و عقیدتی شبهقاره در مجاورت باورهای نرمخویانۀ ذِنی و بودایی و برهمایی این سرزمین باستانی را رنگارنگی عقیدتی و تحمّل وصفناپذیری بخشیده و همۀ باشندگان و مجاوران خود را به این خصلت کمیاب فراخوانده است. خلق و خوی آرام و همهکسپذیر استاد مجتبایی جز آنچه به جبلّت و خیم و خوی خانوادگی او مربوط میشود، از رهگذر همین آمیزش با فرهنگ و جهانبینی هندی حاصل شده است و چه بهرهای بهتر و والاتر از این!
زادروز استاد مجتبایی را شادباش میگویم و آرزو دارم که «بماند سالها این مهر و تبریک».
فتحالله مجتبایی سال ۱۳۰۶ در تهران به دنیا آمد. مقدمات ادبیات و علوم رسمی را در فراهان اراک فراگرفت. پدر و اجداد او از مستوفیان دوران قاجار بودند و جد و نیایش از بزرگان صوفیه طریقت نعمتاللهی، مجتبایی در چنین خانوادهای تعلیمات مقدماتی را پشت سر گذاشت و همین زمینه نیز مطالعات او را به تاریخ ادیان و فلسفه شرق و هند کشاند. در سال ۱۳۳۲ از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و دانشسرای عالی درجه لیسانس گرفت، و از آن سال تا ۱۳۳۸ در دبیرستانهای اراک و تهران و دانشسرای عالی به تدریس ادبیات و زبانهای خارجی اشتغال داشت.
در ۱۳۳۹ از طرف وزارت فرهنگ برای آشنایی با روشهای جدید تألیف کتابهای درسی به خارج از کشور اعزام شد و پس از یک دوره مطالعه و تحقیق در این زمینه در ایالات متحدهٔ آمریکا (دانشگاه کلمبیا، نیویورک) به کشور بازگشت و مأمور تهیه و تدوین کتابهای درسی در ادبیات برای دبیرستانها شد.
مجتبایی در دوران تحصیل خود از محضر استادان بزرگی در داخل و خارج از کشور استفاده کرد و برای آشنایی با عرفان هندی مسافرتهای متعددی به هند و پاکستان داشت. درجه دکتری تاریخ ادیان و فلسفه شرق را از دانشگاه هاروارد آمریکا در سال ۱۳۵۰ اخذ کرد و در مرکز مطالعات ادیان جهان آمریکا، تاریخ تطبیقی ادیان را تحصیل کرد. مجتبایی هماکنون عضو هیئت علمی بنیاد دائرةالمعارف بزرگ اسلامی و همچنین عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. از فتحالله مجتبایی تاکنون بیش از ۲۰۰ عنوان کتاب، مقاله و شعر و نقد کتاب به صورت تألیف و ترجمه و تصحیح به زبانهای فارسی و انگلیسی در ایران و خارج از ایران منتشر شدهاست.
انتهای پیام
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران