به یاد غلامرضا سحاب

به یاد غلامرضا سحاب
خبر آنلاین
خبر آنلاین - ۱۸ تیر ۱۳۹۹

مرحوم سحاب با گذشت سالیان فراوان، دست نوشته های منتشرنشده جدش، ابوالقاسم سحاب، را به نحو احسن نگهداری کرده و در صدد چاپ آنها بود. با من طرح موضوع کرد به امید آن که کتابخانه ملی همتی به خرج دهد و در این اقدام ارزشمند پیشگام شود. صادقانه گفتم به ملی امیدی نیست. بهترین جا به نظر من کتابخانه مجلس است به سبب حضور رئیسی که فقط یک ملاحظه دارد و تنها به یک چیز می اندیشد: کار و لاغیر.

پیشنهادم با استقبال مرحوم سحاب مواجه شد. با دکتر جعفریان هم طرح موضوع کردم که نهایتا منجر به جلسه ای در دفتر ایشان شد: یار همیشگی سحاب، استاد نازنین و کم نظیر دوران، جواد صفی نژاد هم بود.

"مرحوم سحاب با گذشت سالیان فراوان، دست نوشته های منتشرنشده جدش، ابوالقاسم سحاب، را به نحو احسن نگهداری کرده و در صدد چاپ آنها بود"مرحوم اسماعیل دمیرچی هم آمد. دکتر ططری و کیانوش کیانی هم حضور داشتند. سحاب دست نویس های پدربزرگش را همراه داشت که  با خط خوش تحریری نوشته بود. به طور مبسوط و با شور و شعف آنها را معرفی کرد و به جمع نشان داد. متاسفانه ایام پایانی مسئولیت جعفریان در آنجا بود و در نتیجه، این توفیق، رفیق کتابخانه مجلس نشد که این مجموعه ارزشمند را منتشر کند.

سحاب خود آستین همت بالا زد. پس از چند سال، تاریخ خجسته را به چاپ رساند که مجموعه روزنوشت های ابوالقاسم سحاب است و همین چند وقت پیش هم مفتاح الاعلام را که زندگینامه علمای مسلمان است را به زیبایی به دست چاپ سپرد که اتفاقا رونمایی آن در کتابخانه مرکزی دانشگاه و در دفتر جعفریان صورت گرفت.

به هر حال، آن جلسه خروجی ارزشمندی داشت: ارتباط و آشنایی غلامرضا سحاب و دکتر صفی نژاد با رسول جعفریان که تا پایان عمر مرحوم سحاب ادامه یافت. چرا که الحق، جعفریان گوهرشناس خوبی بود و هست. چند نوبت دیگر هم به بهانه های مختلف دور هم جمع شدیم. از جمله شبی که در منزل سحاب، مهمان ایشان و همسر مهربانش بودیم.

"با من طرح موضوع کرد به امید آن که کتابخانه ملی همتی به خرج دهد و در این اقدام ارزشمند پیشگام شود"نادر مطلبی کاشانی و خانم خسروی (از همکاران کتابخانه ملی)  و همسرش شهاب، هم حضور داشتند. منزل سحاب، خود یک آرشیو جغرافیایی بود مملو از انواع نقشه و اطلس و کتابهای جغرافیایی، اعم از فارسی و لاتین.

نوبت دیگری هم در منزل دکتر صفی نژاد، مهمان بودیم که او هم پدیده ای است در عشق و دلبستگی به جغرافیا و نقشه و کتاب. ناهار به صرف آبگوشت بود با حضور مهندس سحاب و احمد مسجدجامعی دوست داشتنی که یار و یاور همه فرهنگیان  بوده و است.

سحاب در یک جمله عاشق کارش بود. احاطه عجیبی به نقشه و کارتوگرافی داشت. از دور که نقشه ای را می دید، می شناخت.

تمام ویژگی ها و تاریخچه آن را به دقت بازگو می کرد. سعی می کردم در این اوقات، سراپا گوش باشم و مطلب یاد بگیرم. و چقدر خوش اقبال بودم که از سال ۱۳۸۳ به بعد محضر او را درک کرده بودم. یک دنیا آرامش و طمانینه بود. با همان لحن و گفتار آرام همیشگی، نکاتی از نقشه ها می گفت که یقینا در هیچ دانشگاه و کلاسی گفته نمی شد.

در امر چاپ بسیار خوش سلیقه بود.

"بهترین جا به نظر من کتابخانه مجلس است به سبب حضور رئیسی که فقط یک ملاحظه دارد و تنها به یک چیز می اندیشد: کار و لاغیر.پیشنهادم با استقبال مرحوم سحاب مواجه شد"با کمک پسرانش، خصوصا نیما که در این سالها بیشتر با پدر همراهی می کرد، دستگاه های چاپ و اسکن تخت بسیار پیشرفته ای تهیه کرده بود. از سال ۹۳ به دنبال تهیه فرمت دیجیتالی از نقشه های نفیس کتابخانه ملی بودم که اسکن آنها به دلیل ابعاد بزرگ نقشه ها، کارساده ای نبود. با همت همکاران خوب کتابخانه ملی ، دکتر سادات بیدگلی و مهندس شهرابی در سال ۹۴ نقشه های نفیس و تاریخی کتابخانه ملی را به کمک مرحوم سحاب اسکن کردیم که تصاویر با کیفیت آن موجود است و به گمانم اولین و آخرین باری بود که چنین کاری در کتابخانه ملی صورت پذیرفته است.

دو بار هم به معنی واقعی کلمه آبروی کتابخانه ملی را خرید. در یک نوبت در هفته فرهنگی ایران در کشور الجزایر که به انتخاب دوست خوش سلیقه و هنرمندم، جناب دکتر شکراللهی، طومار نفیسی از یک قرآن خطی به طول یازده متر برای نمایش انتخاب شد. تصویربرداری هنرمندانه سحاب و چاپ با کیفیت آن، تحفه ای شد در اختیار دوست و همکار عزیزم ، جناب مهندس عارف نیا که آن را همراه خود به کشور الجزایر برد و بعدا تعریف کرد که چگونه مورد توجه بازدیدکنندگان واقع شده بود و یکبار دیگر تصویری از یک نقشه بسیار نفیس از سرزمین پروس که به هنرمندی هر چه تمام تر و با انتخاب خود سحاب، آماده شد و به عنوان هدیه ای نفیس توسط دکتر صالحی امیری به مقامات آلمانی هدیه شد.

از حدود ده سال پیش، او به فکر تجدید چاپ برخی آثار نایاب جغرافیایی به زبان فارسی افتاد.

چند کتاب منتشر کرد. از آن جمله دومین اطلس جغرافیایی دوره قاجار که باز هم با حسن سلیقه و انتخاب او و دکتر صفی نژاد و با کمک سعید بختیاری، مدیر انتشارات گیتاشناسی، به سرانجام رسید. سال ۱۳۹۱ در پژوهشکده اسناد، نشستی در رونمایی و معرفی این کتاب برگزار کردیم. در همین سالها کارهای چشم نواز دیگری هم روانه بازار نشر کرد. از آن جمله کتاب مسجد کبود، حی بن یقظان (زنده بیدار)، مرد جهانی از بیرجند در باره مرحوم دکتر محمدحسن گنجی و ....

علاوه بر نقشه و جغرافیا و چاپ کتاب، سحاب به یک موضوع دیگر هم عشق می ورزید:‌ زادگاهش تفرش.

"با دکتر جعفریان هم طرح موضوع کردم که نهایتا منجر به جلسه ای در دفتر ایشان شد: یار همیشگی سحاب، استاد نازنین و کم نظیر دوران، جواد صفی نژاد هم بود"مظهر زیبایی در نگاه او، شکوفه های بادام بود در بهار دل انگیز زادگاهش. او خود حلقه وصلی بود برای اهل علم و فرهنگ اهل تفرش و خاندان های سرشناس این دیار فرهیخته پرور. از خاندان کاظمی (باقر و عزالدین از رجال خوشنام وزارت خارجه) گرفته تا خاندان میرفخرایی و حجازی (من جمله محمد حجازی داستان نویس) و میرسعیدی (خانواده عبدالله و نصرالله انتظام) و میرهادی (من جمله توران میرهادی) و مجتبایی (خانواده استاد یگانه دوران، دکتر فتح الله مجتبایی).

سالها و با صرف هزینه قابل توجه، یک تنه سالنامه تفرش و فراهان و آشتیان  را تالیف و منتشر می کرد. از سال ۹۳ به این فکر افتاد  که برای هر منطقه، سالنامه جداگانه ای تهیه کند. از من خواست اگر از افراد سرشناس فراهان کسی از قلم افتاده، اضافه کنم.

یادم هست از زنده یاد احمد بورقانی و مهندس صفایی فراهانی، شرح حالی مختصری تهیه و برای او ارسال کردم که در سالنامه مستقل فراهان در سال ۹۳ چاپ شد.

بدون شک، نبود سحاب، ثلمه ای است به فرهنگ ایران زمین که از یک سو غنی و تنومند است و از جانب دیگر، مظلوم و مهجور. فرهنگی که عموما در دولتها، اولویت آخر است و در بین بهره مندان از مال و مکنت، کمتر عاشق و پشتیبانی دارد.

روحش شاد باد و راهش پر رهرو.

۱۷۱۷

منابع خبر

اخبار مرتبط