Sedaghatsiz, S01E122

پندار - ۴ بهمن ۱۴۰۱

   

Sedaghatsiz Serial Part ۱۲۲


آسیه با خوشحالی موضوع را به علی می‌گوید و سپس به خانۀ بهار می‌رود تا از او بخواهد که پیش علی بیاید. علی از این‌که آسیه می‌خواهد همراه آراز برود عصبی‌ست و در این مورد به ایپک پیغام می‌دهد و با او درد و دل می‌کند. وقتی آسیه از خانه می‌رود علی شروع به دعوا با آراز می‌کند. او وسال خانه را می‌شکند. آراز سعی دارد علی را آرام کند و بازوی او را می‌گیرد تا او را بنشاند.

"   Sedaghatsiz Serial Part ۱۲۲ آسیه با خوشحالی موضوع را به علی می‌گوید و سپس به خانۀ بهار می‌رود تا از او بخواهد که پیش علی بیاید"همان لحظه آسیه و بهار داخل می‌روند. علی چیزی نمی‌گوید و آراز هم می‌گوید علی زمین خورده بود و به او کمک می‌کرد تا بنشیند. آسیه تعجب می‌کند.

نیل در خانۀ سرجون است و مشغول چیدن وسایل نیل هستند. جیران به خانۀ سرجون می‌رود.

او با تردید به سرجون می‌گوید باردار است. سرجون شوکه می‌شود. نیل از پشت در حرف جیران را می‌شنود و به شدت ناراحت می‌رود. درین در حال برگشتن به خانه است که پدر ایپک در کوچه مقابل او می‌رود و با چاقو می‌خواهد به او حمله کند. درین با جیغ می‌دود و درخواست کمک می‌کند.

"علی از این‌که آسیه می‌خواهد همراه آراز برود عصبی‌ست و در این مورد به ایپک پیغام می‌دهد و با او درد و دل می‌کند"یک ماشین جلوی نیل نگه می‌دارد و یک مرد پیاده می‌شود و از درین محافظت می‌کند. پدر ایپک سریع از آنجا می‌رود.

در خانۀ آسیه، بهار از علی می‌پرسد چرا به زمین افتاده بود. علی به پیشنهاد ایپک شروع به دروغگویی می‌کند و می‌گوید آراز او را کتک زد. بهار شوکه می‌شود.

ولکان به خانۀ آسیه می‌آید و جلوی خانه در حیاط نیل را می‌بیند که نشسته و گریه می‌کند. او نیل را بلند می‌کند تا با هم داخل بروند. وقتی آن‌ها وارد خانه می‌شوند ولکان حرف علی را می‌شنود که می‌گوید آراز او را کتک زده. ولکان به شدت عصبانی می‌شود و سریع به سمت خانۀ آراز می‌رود. علی دستپاچه می‌شود.

"علی چیزی نمی‌گوید و آراز هم می‌گوید علی زمین خورده بود و به او کمک می‌کرد تا بنشیند"بهار با آسیه تماس می‌گیرد اما گوشی او در خانه جامانده است.

در خانۀ آراز، آراز و آسیه داخل می‌روند و آراز و عایشه یکدیگر را می‌بینند. آنها یکدیگر را بغل می‌کنند. لیلا به سالن می‌آید و آراز با دیدن او جا می‌خورد. همان لحظه ولکان می‌رسد و با عصبانیت داخل می‌رود و می‌خواهد به آراز حمله کند و به آسیه می‌گوید آراز علی را کتک زده.

آسیه شوکه می‌شود. آراز این را انکار می‌کند. آسیه می‌گوید به خانه می‌رود و فیلم‌های دوربین را چک می‌کند. آراز از این‌که آسیه به او اعتماد ندارد ناراحت می‌شود.

آسیه و ولکان به خانه می‌روند.

"درین در حال برگشتن به خانه است که پدر ایپک در کوچه مقابل او می‌رود و با چاقو می‌خواهد به او حمله کند"عایشه یادش می‌آید که ولکان در روستا به خانه‌اش آمده بود. غدیر به آراز می‌گوید لیلا مادرش را پیدا کرده است. آراز تعجب می‌کند و از لیلا تشکر می‌کند و از او می‌خواهد که برود. لیلا با حرص از آنجا بیرون می‌رود. فشار عایشه بالا می‌رود و آراز به غدیر می‌گوید فردا عایشه را برای چکاب به بیمارستان ببرند.



در خانۀ آسیه، آسیه از علی می‌خواهد همه‌چیز را به او توضیح بدهد. علی می‌گوید بعد از رفتن آسیه، آراز او را زده. علی قبل از آمدن آسیه و ولکان فیلم دوربین را پاک کرده و بازوی خودش را فشار داده تا رد کبودی روی آن بماند. او بازویش را به آسیه و ولکان نشان می‌دهد. آسیه متعجب و عصبانی می‌شود و باور این‌که آراز چنین کاری کرده باشد برایش سخت است.

"ولکان به خانۀ آسیه می‌آید و جلوی خانه در حیاط نیل را می‌بیند که نشسته و گریه می‌کند"آسیه با آراز تماس می‌گیرد و از او می‌خواهد به خانه‌اش بیاید تا رودر رو صحبت کنند. آراز به خانۀ آسیه می‌رود. او به علی می‌گوید حقیقت را تعریف کند و بگوید خودش با او دعوا کرده و وسایل را شکسته. علی انکار می‌کند و می‌گوید آراز دروغ می‌گوید. آراز و ولکان با هم جروبحث می‌کنند.



آسیه و آراز به حیاط می‌روند. آراز از آسیه بخاطر تردیدش دلخور است. او می‌گوید فردا یک نفر را می‌فرستد تا فیلم را از هارد دوربین خانه برگرداند و آن وقت به آسیه ثابت می‌شود که علی دروغ می‌گوید. او با دلخوری از آنجا می‌رود. ولکان به آسیه می‌گوید آراز دیگر حق ندارد به علی نزدیک شود.

"وقتی آن‌ها وارد خانه می‌شوند ولکان حرف علی را می‌شنود که می‌گوید آراز او را کتک زده"آسیه به زمانی فکر می‌کند که آراز ولکان را کتک زده بود و سپس صحنۀ شکستن قابل عکس یادش می‌آید و حس می‌کند شاید علی راست می‌گوید. او تا صبح بیدار می‌ماند.

صبح لیلا با ولکان تماس می‌گیرد. ولکان با عصبانیت می‌گوید همکاری آن‌ها با کاری که آراز با علی کرد دیگر تمام شده و از لیلا می‌خواهد دیگر با او تماس نگیرد. درین بیدار می‌شود و می‌بیند مردی که شب قبل او را نجات داده بود به او پیغام داده است.

شب قبل آن مرد وقتی درین را رسانده بود شمارۀ درین را با اصرار از او گرفته بود تا اگر درین قصد شکایت داشت او را به‌عنوان شاهد ببرد. درین پیغام می‌دهد و بخاطر نجاتش از آن مرد تشکر می‌کند. مرد می‌گوید به‌عنوان جبران درین می‌تواند او را در شهر بگرداند. چون او مهمان است. درین کلافه می‌شود.

"همان لحظه ولکان می‌رسد و با عصبانیت داخل می‌رود و می‌خواهد به آراز حمله کند و به آسیه می‌گوید آراز علی را کتک زده"

ممنون از این‌که با من همراه بودید، خدانگهدار.

Next Episode - Sedaghatsiz Serial Part ۱۲۳ Previous Episode - Sedaghatsiz Serial Part ۱۲۱

منابع خبر
Sedaghatsiz, S01E122 - پندار - ۴ بهمن ۱۴۰۱

اخبار مرتبط

خبرگزاری میزان - ۲۳ اسفند ۱۳۹۹
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۴ بهمن ۱۴۰۱
پندار - ۴ بهمن ۱۴۰۱
رادیو زمانه - ۱۶ بهمن ۱۴۰۰
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۹ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۹ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۴ بهمن ۱۴۰۱
پندار - ۴ بهمن ۱۴۰۱

دیگر اخبار این روز

خبرگزاری دانشجو - ۴ بهمن ۱۴۰۱
خبرگزاری دانشجو - ۴ بهمن ۱۴۰۱
خبرگزاری مهر - ۴ بهمن ۱۴۰۱
خبر آنلاین - ۴ بهمن ۱۴۰۱